Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sportive
U
سرگرم تفریح وورزش ورزشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sportscast
U
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts
U
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasters
U
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscaster
U
برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
recreation
U
تفریح سرگرمی وسایل تفریح
recreations
U
تفریح سرگرمی وسایل تفریح
gymnasiarch
U
گماشته اموزشگاههای بازی وورزش که ازاهل اتن بود ورزشکاربزرگ
recreate
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating
U
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
occupied
<adj.>
U
سرگرم
amused
<adj.>
U
سرگرم
accompany
U
سرگرم بودن
accompanies
U
سرگرم بودن
amuse
U
سرگرم کردن
accompanied
U
سرگرم بودن
engaging
U
سرگرم کننده
divertive
U
سرگرم کننده
amusingly
U
سرگرم کننده
amuses
U
سرگرم کردن
entertaining
U
سرگرم کننده
amusing
U
سرگرم کننده
intent on doing anything
U
سرگرم کرد
inveigling
U
فریفتن سرگرم کردن
sports
U
تفریحی سرگرم کردن
sported
U
تفریحی سرگرم کردن
amused
U
سرگرم شده و مشغول
sport
U
تفریحی سرگرم کردن
inveigle
U
فریفتن سرگرم کردن
inveigled
U
فریفتن سرگرم کردن
inveigles
U
فریفتن سرگرم کردن
pleases
U
سرگرم کردن لطفا
please
U
سرگرم کردن لطفا
engagingly
U
چنانکه سرگرم یامشغول کند
entertains
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertained
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertain
U
سرگرم کردن گرامی داشتن
entertainingly
U
بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
jaunts
U
تفریح
jaunt
U
تفریح
recreations
U
تفریح
disports
U
تفریح
recreation
U
تفریح
diversion
U
تفریح
disported
U
تفریح
disport
U
تفریح
amusements
U
تفریح
amusement
U
تفریح
gusts
U
تفریح
gust
U
تفریح
divertimento
U
تفریح
paseo
U
تفریح
disporting
U
تفریح
diversions
U
تفریح
recreative
U
تفریح
agonistic
U
ورزشی
sports medicine
U
طب ورزشی
sporty
U
ورزشی
athletic
U
ورزشی
gymnastical
U
ورزشی
sporting
U
تفریح دوستانه
recreate
U
تفریح کردن
articles
U
تفریح کردن
article
U
تفریح کردن
promenader
U
تفریح کننده
recreated
U
تفریح کردن
Break. Recess.
U
زنگ تفریح
recreating
U
تفریح کردن
recreates
U
تفریح کردن
break
U
زنگ تفریح
diverting
U
تفریح امیز
to d. one self
U
تفریح کردن
amusing
U
تفریح دهنده
skittle
U
بازی تفریح
amusive
U
تفریح امیز
breaks
U
زنگ تفریح
amusive
U
تفریح دهنده
amusingly
U
تفریح دهنده
game
U
تفریح کردن
aerostat
U
بالون ورزشی
hot air balloon
U
بالن ورزشی
hot-air balloon
U
بالن ورزشی
jersey
U
پیراهن ورزشی
jerseys
U
پیراهن ورزشی
calendars
U
تقویم ورزشی
hot-air balloons
U
بالن ورزشی
athletic trainer
U
پزشکیار ورزشی
gymnasiums
U
مجموعه ورزشی
coliseum
U
استادیوم ورزشی
wheel
U
اتحادیه ورزشی
color
U
تفسیر ورزشی
wheeling
U
اتحادیه ورزشی
wheels
U
اتحادیه ورزشی
indian club
U
میل ورزشی
sport skill
U
مهارت ورزشی
gymnasium
U
مجموعه ورزشی
physical exercise
U
تمرین ورزشی
calendar
U
تقویم ورزشی
sweetsuit
U
عرقگیر ورزشی
sports facility
U
تاسیسات ورزشی
dumbbells
U
اسباب ورزشی
dumbbell
U
اسباب ورزشی
game
U
مسابقههای ورزشی
sweets
U
عرقگیر ورزشی
club sport
U
باشگاه ورزشی
play
U
تفریح بازی کردن
splurged
U
تفریح وولخرجی کردن
All work and no play.
U
کار بدون تفریح
splurges
U
تفریح وولخرجی کردن
happy hour
<idiom>
U
ساعات تفریح وخوشی
To be fond of fun.
U
اهل تفریح بودن
entertain
U
عزیزداشتن تفریح دادن
splurge
U
تفریح وولخرجی کردن
plays
U
تفریح بازی کردن
pastime
U
تفریح کاروقت گذران
pastimes
U
تفریح کاروقت گذران
played
U
تفریح بازی کردن
entertained
U
عزیزداشتن تفریح دادن
playing
U
تفریح بازی کردن
splurging
U
تفریح وولخرجی کردن
entertains
U
عزیزداشتن تفریح دادن
sportswriter
U
وقایع نگار ورزشی
launch
U
قایق ورزشی و صیادی
launched
U
قایق ورزشی و صیادی
launches
U
قایق ورزشی و صیادی
launching
U
قایق ورزشی و صیادی
sport skill pattern
U
الگوی مهارت ورزشی
player
U
هنرپیشه بازیکن ورزشی
athletic training room
U
اطاق پزشکی- ورزشی
country club
U
باشگاه ورزشی وتفریحی
hosts
U
تهیه تسهیلات ورزشی
hosting
U
تهیه تسهیلات ورزشی
hosted
U
تهیه تسهیلات ورزشی
host
U
تهیه تسهیلات ورزشی
ballets
U
رقص ورزشی و هنری
gymkhana
U
ورزشگاه باشگاه ورزشی
ballet
U
رقص ورزشی و هنری
gymkhanas
U
ورزشگاه باشگاه ورزشی
country clubs
U
باشگاه ورزشی وتفریحی
amuses
U
مشغول کردن تفریح دادن
This is not my idea of pleasure ( fun ) .
U
به نظر من این هم تفریح نشد
playful
U
اهل تفریح و بازی بازیگوش
Playing football is not my idea of fun .
U
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
roof garden
U
تفریح گاه بالای بام
play
U
تفریح کردن ساز زدن
amuse
U
مشغول کردن تفریح دادن
skylarks
U
تفریح وجست وخیز کردن
played
U
تفریح کردن ساز زدن
skylark
U
تفریح وجست وخیز کردن
playing
U
تفریح کردن ساز زدن
plays
U
تفریح کردن ساز زدن
dalliance
U
تفریح و بازی از روی هوسرانی
sport shirt
U
پیراهن یقه باز ورزشی
coaches
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
coached
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
coach
U
رهبری عملیات ورزشی را کردن
marathon
U
یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
marathons
U
یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
cleat
U
میخ ته کفشهای ورزشی گوه
leagues
U
هم پیمان شدن گروه ورزشی
league
U
هم پیمان شدن گروه ورزشی
joyrides
U
سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
joyride
U
سرقت اتومبیل برای خوشگذرانی و تفریح
spikes
U
یک جفت کفش ورزشی میخ دار
to show somebody up
[in a competition]
U
کسی را شکست دادن
[در مسابقه ورزشی]
featured
U
مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
features
U
مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
feature
U
مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
featuring
U
مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
to show somebody up
[in a competition]
U
از کسی جلو زدن
[در مسابقه ورزشی]
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
I said it only in fun.
U
فقط برای تفریح این حرف رازدم
pythiad
U
دوره چهار ساله جشنهای ورزشی " پیتین "
jayvee
U
عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
small game
U
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
bearbaiting
U
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
april fool
U
کسی که در روز اول اوریل الت تفریح میشود
head stock
U
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
wrong-foot
باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
blazers
U
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
bloomer
U
شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
blazer
U
نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
minor league
U
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
occupying
U
تصرف کردن سرگرم کردن
occupies
U
تصرف کردن سرگرم کردن
occupy
U
تصرف کردن سرگرم کردن
tailgate party
[American E]
U
پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی
[در آمریکا]
Ivy League
U
نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
bleacher
U
کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
disport
U
بازی کردن تفریح کردن
disporting
U
بازی کردن تفریح کردن
disports
U
بازی کردن تفریح کردن
disported
U
بازی کردن تفریح کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com