English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conduction velocity U سرعت هدایت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
speed ring U طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
combined speed indicator U عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
inflow ratio U نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
burning rate U سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
indicated airspeed U سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
drag U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
dragged U وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
tachometer U اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
machine number U عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation U سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
true air speed U سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
variable ratio U گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity U سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring U سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted U فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support U CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic U با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
mach hold U بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
zero wait state U که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
air plot wind velocity U سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic U سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
fasts U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast U وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeed U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
supersonic U هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
ground speed U سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
sustained rate U سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
steerage U هدایت
leads U هدایت
guidance U هدایت
lead U هدایت
conductance U هدایت
navigators U هدایت گر
leading U هدایت
navigator U هدایت گر
total conductivity U هدایت کل
transduction U هدایت
direction U هدایت
conduction U هدایت
fast U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
fasted U آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
con U هدایت کردن
superconductivity U فوق هدایت
conductivity U قابلیت هدایت
conductivity U ضریب هدایت
conning tower U برج هدایت
operating stand U اطاق هدایت
avigation U فن هدایت هواپیما
convect U هدایت کردن
dirigible U قابل هدایت
leading marks U نشانههای هدایت
conned U هدایت کردن
conductive U قابل هدایت
navigated U هدایت کردن
vee guideways U مسیر هدایت "وی "
conduct of fire U هدایت تیراندازی
conductance U میزان هدایت
conductibility U قابلیت هدایت
navigate U هدایت کردن
undirected U هدایت نشده
cons U هدایت کردن
navigates U هدایت کردن
conning U هدایت کردن
leading line U خط هدایت هواپیما
conductible U قابل هدایت
navigating U هدایت کردن
direction U هدایت رهبری
commutate U هدایت وتغییر
conducted U هدایت کردن
conducting U هدایت کردن
conducts U هدایت کردن
stream line U خط هدایت جریان
joystick U سکان هدایت
joysticks U سکان هدایت
steering U هدایت کردن
conduction U هدایت تنظیم
bus bar line U سیم هدایت
conduction U هدایت گرم
steerable U هدایت کردنی
conduct U هدایت کردن
convey U هدایت کردن
conveyed U هدایت کردن
conveying U هدایت کردن
guide U هدایت کردن
guided U هدایت کردن
guides U هدایت کردن
conveys U هدایت کردن
admittance U هدایت فاهری
directing U هدایت کردن
canalization U هدایت در مسیر
directed U هدایت کردن
direct U هدایت کردن
image line U هدایت تصویر
hydraulic conductivity U هدایت ابی
heat conductivity U هدایت حرارتی
rede U هدایت کردن
fire direction U هدایت اتش
management U هدایت یا سازماندهی
afferent transmission U هدایت اورانی
managements U هدایت یا سازماندهی
afferent conduction U هدایت اورانی
guide way U مسیر هدایت
template U ریل هدایت
templates U ریل هدایت
directs U هدایت کردن
ionic conduction U هدایت یونی
enlightened U هدایت شده
director U هدایت کننده
electron conduction U هدایت الکترون
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
directors U هدایت کننده
heat conduction U هدایت حرارتی
electric conduction U هدایت الکتریسیته
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
decelerate U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerates U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerating U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
decelerated U از سرعت چیزی کاستن کاستن سرعت
director U برج هدایت تیر
traffic U تجارت هدایت شده
guded missile U موشک هدایت شوند
conduct U هدایت کردن بردن
conducted U هدایت کردن بردن
trafficked U تجارت هدایت شده
trafficking U تجارت هدایت شده
traffics U تجارت هدایت شده
steered wheel U چرخ هدایت شده
directed exercise U تمرین هدایت شده
increase in conductivity U افزایش قابلیت هدایت
direction U مسیر هدایت کردن
diathermacy U خاصیت هدایت گرما
conducting U هدایت کردن بردن
tactical control U کنترل و هدایت تاکتیکی
conduction U رسانش الکتریکی هدایت
current carring U انتقال یا هدایت جریان
fire direction net U شبکه هدایت اتش
director U هدایت کننده اتش
photoconductivity U قابلیت هدایت نور
channelising island U سکوی هدایت کننده
susceptance U مقدار هدایت کور
directors U هدایت کننده اتش
ideal conductivity U قابلیت هدایت ایده ال
guided missiles U موشک هدایت شونده
conducts U هدایت کردن بردن
transverse conductance U مقدار هدایت عرضی
leads U سیر هدایت الکتریکی
guided missile U موشک هدایت شونده
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
lead U سیر هدایت الکتریکی
magnetic permeance U مقدار هدایت مغناطیسی
fire direction U هدایت کردن اتش
fire control U کنترل یا هدایت اتش
directors U برج هدایت تیر
vectored thrust U تراست هدایت شونده
conductibility U ضریب هدایت مخصوص
vectored U تراست هدایت شونده
conductance U مقدار هدایت واقعی
bell's bund U دیوار هدایت کننده اب
input of current U تغذیه و هدایت جریان
ballistic director U هدایت کننده بالیستیکی
barrel U وفیفه هدایت در یک ترمینال
heat conductivity U قابلیت هدایت حرارت
specific electrical conductivity U هدایت الکتریکی مخصوص
barrels U وفیفه هدایت در یک ترمینال
fire direction center U مرکز هدایت اتش
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com