English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
all over winter U سراسر زمستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winterer U زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
from top to toe U سراسر
all along U سراسر
through out U سراسر
throughout U سراسر
everywhere U در سراسر
entirely U سراسر
thoroughly U سراسر
all the world over U در سراسر جهان
all over the world U در سراسر جهان
quite U سراسر واقعا
the whole world U سراسر جهان
overwhelms U سراسر پوشاندن
overwhelmed U سراسر پوشاندن
overwhelm U سراسر پوشاندن
whole U همه سراسر
to the quick U بی نهایت سراسر
winters U زمستان
winter kill U زمستان کش
winter U زمستان
wintertime U هنگام زمستان
in the midst of winter U در قلب زمستان
the f. winter U زمستان اینده
wintertime U فصل زمستان
nuclear winter U زمستان اتمی
wintery U مناسب زمستان
wintertide U فصل زمستان
winter tide U فصل زمستان
in the midst of winter U در چله زمستان
in the midst of winter U در وسط زمستان
wintry U مناسب زمستان
midwinter U وسط زمستان
hibernation U زمستان خوابی
brumal U مربوط به زمستان
depth of winter U چله زمستان
the dead of winter U چله زمستان
oecumenical U جامع مشهوردر سراسر جهان
lift is full of troubles U زندگی را سراسر سختی است
all nature looked green U طبیعت سراسر سبز بود
winterer U بسر برنده زمستان
winterish U مناسب برای زمستان
dormouse U موش زمستان خواب
dormice U موش زمستان خواب
it is all a pretence U سراسر تظاهریا اشتباه کاری است
hibernates U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernated U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernate U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
deciduous U گیاهی که در زمستان برگ میریزد
winterbourne U رودی که در زمستان جاری میشود
winter kill U در سرمای زمستان از بین رفتن
midwinter U چله زمستان انقلاب زمستانی
hibernating U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
hibernation U بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
The squirrels are storing up nuts for the winter. U سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
half evergreen U دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence. U در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
They must hunger in frost, that will not work in heat. <proverb> U آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com