English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening U سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
space U زمان کوتاه
spaces U زمان کوتاه
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
short time test U ازمایش در مدت زمان کوتاه
rapid U وسیله یا حافظهای که زمان دستیابی آن بسیار کوتاه است
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
rambled U سر گردانی
regimental U گردانی
rambles U سر گردانی
ramble U سر گردانی
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
rectification U راست گردانی
exception handling U استثنا گردانی
revolvable U دور گردانی
thinning U رقیق گردانی
hardening U سخت گردانی
repeal U باز گردانی
repeals U باز گردانی
transliteration U نویسه گردانی
rim drive U لبه گردانی
data handling U داده گردانی
magnetization U مغناطیس گردانی
file handling U پرونده گردانی
runaround U دور سر گردانی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
double hardening U سخت گردانی مضاعف
curing vessel U فرف سخت گردانی
direct quenching U سخت گردانی مستقیم
curing oven U کوره سخت گردانی
ausformig U سخت گردانی اوستینیتی
softening furnace U کوره نرم گردانی
induced magnetization U مغناطیس گردانی القائی
aging U سخت گردانی زمانی
magnetization characteristic U منحنی مغناطیس گردانی
magnetizing current U جریان مغناطیس گردانی
nitrogen hardening U سخت گردانی ازتی
age hardening U سخت گردانی زمانی
induction harening U سخت گردانی القائی
cure rate U سرعت سخت گردانی
magnetizing field U میدان مغناطیس گردانی
softening point U نقطه نرم گردانی
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
selective hardening U سخت گردانی انتخابی
case hardening U سخت گردانی سطحی
hardening distortion U شکستگی سخت گردانی
broken hardening U سخت گردانی شکسته
radiation hardening U سخت گردانی تابشی
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
hardening room U اطاق سخت گردانی
case harden U سخت گردانی سطحی
strain hadening U سخت گردانی کرنشی
hot tempering U سخت گردانی درجهای
precipitation hardening U سخت گردانی رسوبی
temper hardening U سخت گردانی بازپخت
hardening furnace U کوره سخت گردانی
work hardening U سخت گردانی سرد
quenching and tempering U ترساندن و سخت گردانی
cementation U سیمانکاری سخت گردانی
austemper U سخت گردانی حرارتی
austemper U سخت گردانی باینیت
toughen by sparks U سخت گردانی با جرقه
strain hadening U سخت گردانی سرد
magnetic biasing U مغناطیس گردانی مقدماتی
electrolytic deposition U متالیزه گردانی گالوانیکی
hardening constituent U جزء سخت گردانی
hardening crake U ترک سخت گردانی
quench age hardening U سخت گردانی و ترساندن
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
mold drying oven U کوره خشک گردانی قالبی
quenched and tempered condition U حالت ترساندن و سخت گردانی
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
hardening strain U تغییر طول سخت گردانی
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
salt bath hardening U سخت گردانی حمام نمک
self hardening steel U فولاد خود سخت گردانی
oil hardening steel U فولاد سخت گردانی روغنی
depth of hardening zone U عمق ناحیه سخت گردانی
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
battalion landing team U تیم پیاده شونده گردانی
carburizer U ماده ویژه سخت گردانی
gas case hardening U سخت گردانی پوسته گازی
cold upsetting die U حدیده چاق گردانی سرد
age hardening susceptibility U تقبل سخت گردانی زمانی
high frequency induction hardening U سخت گردانی القایی فرکانس بالا
gas fired hardening tempering furnace U کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
air hardening U سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
quenching and tempering furnace U کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
flame hardening U سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
fix U استفاده از نوک خواندن و نوشتن ثابت جداگانه روی هر شیار دیسک تا زمان دستیابی کوتاه شود
fixes U استفاده از نوک خواندن و نوشتن ثابت جداگانه روی هر شیار دیسک تا زمان دستیابی کوتاه شود
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
seek time U زمان جستجو زمان طلب
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
instantaneous access U زمان دستیابی کوتاه به رسانه با دستیابی تصادفی
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
strain hardenability U سخت گردانی سخت
stroking U زمان
times U زمان
strokes U زمان
stroke U زمان
date U زمان
dates U زمان
stroked U زمان
cycle time U زمان
zeitgeist U زمان
cotemporaneous U هم زمان
away U از ان زمان
tempos U زمان
simultaneously U در یک زمان
tempo U زمان
contemporaneous U هم زمان
thence U از ان زمان
clock U زمان
whene'er U هر زمان
periods U زمان
yet U تا ان زمان
terming U زمان
termed U زمان
term U زمان
period U زمان
clocks U زمان ها
timepiece U زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
coinstantaneous U هم زمان
time U زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
timed U زمان
time-consuming U زمان بر
time of blowing U زمان دم
time consuming U زمان بر
thitherto U تا ان زمان
run time U زمان اجرا
scheduler U زمان بند
present tense U زمان حال
word time U زمان کلمه
wait time U زمان انتظار
searching time U زمان جستجو
response time U زمان واگنش
past tense U زمان گذشته
clocks U زمان سنج
retention time U زمان بازداری
rise time U زمان خیز
seek time U زمان پیگرد
waiting time U زمان انتظار
running time U زمان رانش
lapse U گذشت زمان
whoopee U زمان خوشی
zeitgeist U روح زمان
executing U زمان اجرا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com