Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
leading lady
U
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
handler
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handlers
U
یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
asteroids
U
نوعی اتشبازی که شکل ستاره دارد
asteroid
U
نوعی اتشبازی که شکل ستاره دارد
kinematograph
U
دستگاه سینما دوربین سینما
binary star
U
ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
double star
U
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
Lesghi star
U
ستاره لسگی
[این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
dog star
U
ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
planets
U
ستاره سیار ستاره بخت
planet
U
ستاره سیار ستاره بخت
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
to take in hand
U
بعهده گرفتن
assumes
U
بعهده گرفتن
To undertake . To take on.
U
بعهده گرفتن
assume
U
بعهده گرفتن
at the owner's risk
U
بعهده مالک
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty .
U
مسئولیتی را بعهده گرفتن
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
undertakes
U
بعهده گرفتن قول دادن
undertaken
U
بعهده گرفتن قول دادن
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
undertake
U
بعهده گرفتن قول دادن
concentrator
U
وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
This check is on bank Melli .
U
این چه بعهده بانک ملی است
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
stelliform
U
ستاره وار ستاره وش
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
silver screen
U
سینما
filmed
U
سینما
film
U
سینما
picture palace
U
سینما
flicks
U
سینما
movie
U
سینما
movie theater
U
سینما
cinemas
U
سینما
motion picture
U
سینما
motion pictures
U
سینما
cinematograph
U
سینما
moving picture
U
سینما
moving pictures
U
سینما
flick
U
سینما
movies
U
سینما
flicked
U
سینما
flicking
U
سینما
the pictures
U
سینما
kinema or cin
U
سینما
cinema
U
سینما
screen
U
پرده سینما
screened
U
پرده سینما
filmdom
U
صنعت سینما
picture palace
U
جایگاه سینما
kinematograph
U
تمایشگاه سینما
screenland
U
جهان سینما
filmdom
U
جهان سینما
screening, screenings
U
پرده سینما
screens
U
پرده سینما
picture theatre
U
جایگاه سینما
picturedrome
U
جایگاه سینما
silver screen
U
پرده سینما
filmed
U
فیلم سینما
film
U
فیلم سینما
moving picture
U
فیلم سینما
On the movie screen.
U
روی پرده سینما
what say you to a cinema?
U
در باره سینما چه عقیده دارید
picture
U
سینما با عکس نشان دادن
moviegoers
U
کسی که اغلب به سینما میرود
picture theatre
U
سینما نمایش گاه متحرک
the forthcoming movie
U
فیلمی که به زودی به سینما می آید
pictured
U
سینما با عکس نشان دادن
pictures
U
سینما با عکس نشان دادن
moviegoer
U
کسی که اغلب به سینما میرود
picturing
U
سینما با عکس نشان دادن
There were teeming ( surging) crowds outside the entrance of the theatre house .
U
دم در سینما جمعیت موج می زند
I dont have time to go to the movies .
U
فرصت نمی کنم به سینما بروم
picturedrome
U
سینما نمایش گاه تصاویر متحرک
I am not much of a cinema-goer.
U
زیاد اهل سینما ( رفتن ) نیستم
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
What films are they showing at this cinema ( theatra house ) ?
U
این سینما چه فیلم هائی رانشان می دهد ؟
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house).
U
این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
undertaker
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
errors and omissions expected
U
باستثنای اشتباهات وچیزهایکه از قلم افتاده این عبارت روی صورت حسابهانوشته میشود و یعنی مسئولیت اشتباهات بعهده شرکت نمیباشد
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
stars
U
ستاره
starred
U
ستاره
star
U
ستاره
asterisk
U
ستاره
asterisks
U
ستاره
starless
U
بی ستاره
stellar
U
پر ستاره
aster
U
ستاره
georgium sidus
U
ستاره جرج
gaint star
U
ستاره غول
dwarf star
U
ستاره کوتوله
fixed star
U
ستاره ثابت
finger fish
U
ستاره دریایی
asteroid
U
شبیه ستاره
sea pad
U
ستاره دریایی
d. star
U
ستاره جفتی
hesperus
U
ستاره شام
evening star
U
ستاره شامگاهی
daystar
U
ستاره بامداد
day star
U
ستاره بامداد
hesper
U
ستاره مغرب
hexagram
U
ستاره شش وجهی
asterisks
U
نشان ستاره
starfish
U
ستاره دریایی
asterisk
U
نشان ستاره
astral
U
شبیه ستاره
comets
U
ستاره گیسودار
comet
U
ستاره گیسودار
Jove
U
ستاره مشتری
cameleopardalis
U
ستاره زرافه
astrologers
U
ستاره شناس
astrologer
U
ستاره شناس
goat
U
ستاره جدی
stellar
U
ستاره وار
stellar
U
شبیه ستاره
mars
U
ستاره مریخ
asterism
U
نشان ستاره
astronomer
U
ستاره شناس
astronomers
U
ستاره شناس
companion
U
ستاره ندیم
asteroids
U
شبیه ستاره
Pole Star
U
ستاره قطبی
astronmer
U
ستاره شناس
astronavigation
U
ستاره نوردی
asteroidal
U
مانند ستاره
asterial
U
ستاره شکل
an infinitude of stars
U
تعدادنامحدودی ستاره
goats
U
ستاره جدی
lodestar
U
ستاره راهنما
multiple star
U
ستاره چندگانه
star connection
U
اتصال ستاره
sea nettle
U
ستاره دریای
sabaism
U
ستاره پرستی
neptune
U
ستاره نپتون
neutron star
U
ستاره نوترونی
star finder
U
ستاره یاب
morning star
U
ستاره بامدادی
morning star
U
ستاره صبح
lodestaror load
U
ستاره قطبی
lucifer
U
ستاره بامدادی
lunette
U
ستاره صغیر
medusa
U
ستاره دریایی
star voltage
U
ولتاژ ستاره
star spangled
U
ستاره نشان
star spangled
U
مزین به ستاره
camelopard
U
ستاره زرافه
north star
U
ستاره قطبی
north star
U
ستاره شمالی
nova
U
فانی ستاره
proto star
U
پیش ستاره
polestar
U
ستاره قطبی
pip
U
ستاره سردوش
pipped
U
ستاره سردوش
pips
U
ستاره سردوش
pulsating star
U
ستاره تپنده
planetesimal
U
کوچک ستاره
pluto
U
ستاره پلوتو
polaris
U
ستاره قطبی
rolling stone
<idiom>
U
ستاره سهیل
polaris
U
ستاره جدی
pipping
U
ستاره سردوش
lodestar
U
ستاره قطبی
y winding
U
اتصال ستاره
stellate
U
ستاره مانند
stelliform
U
بشکل ستاره
y network
U
شبکه ستاره
supergaint
U
ستاره ابرغول
y connection
U
اتصال ستاره
vesper
U
ستاره غروب
farsi be engilisi
U
ارایشگاه ستاره
shooting stars
U
ستاره ثاقب
y voltage
U
ولتاژ ستاره
star washer
واشر ستاره ای
loadstar
U
ستاره راهنما
star bit
U
بیت ستاره
loadstar
U
ستاره قطبی
uranus
U
ستاره اورانوس
moring star
U
ستاره بامداد
starlike
U
ستاره مانند
shooting star
U
ستاره ثاقب
starlet
U
ستاره کوره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com