English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
victorianism U سبک نویسندگی و شعر و طرزتفکر زمان ملکه ویکتوریا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Victorian U مربوط به زمان سلطنت ملکه ویکتوریا
queenvictoria U ملکه ویکتوریا
Victoriana U وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
Aesthetic Movement U [جنبش هنرمندان آمریکایی و انگلیسی در احیای طراحی های باشکوه عصر ملکه ویکتوریا]
ideology U طرزتفکر
idealogy U طرزتفکر
ideologies U طرزتفکر
Victoria U ویکتوریا
victoria cross U صلیب ویکتوریا
writership U نویسندگی
writings U نویسندگی
the profession of letters U نویسندگی
writing U نویسندگی
pen name U نام نویسندگی
pen-name U نام نویسندگی
pen-names U نام نویسندگی
authorship U نویسندگی احداث
considered as a writen U از نظر نویسندگی
hackwork U نویسندگی وهنرپیشگی سودطلبانه
kailyard school U مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
hackwork U نویسندگی برای کسب معیشت
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
potboil U برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
queens U ملکه
queen U ملکه
constitutional monarch U ملکه
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
empresses U ملکه امپراتریس
queenlike U ملکه وار
monarchs U ملکه شهریار
monarch U ملکه شهریار
empress U ملکه امپراتریس
queenly U درخور ملکه
queens U ملکه شدن
queen U ملکه شدن
ladies-in-waiting U ندیمه ملکه
reginal U در خور ملکه
reginal U ملکه منش
reigining beauty U ملکه وجاهت
queens bench division U دادگاه ملکه
rial U پادشاه ملکه
queenliness U ملکه منشی
queenhood U سمت ملکه
queendom U قلمرو ملکه
lady-in-waiting U ندیمه ملکه
queen dowager U ملکه بیوه
her majesty U در گفتگوی ملکه
lady in waiting U ندیمه ملکه
reginal U لایق ملکه
to queen it U ملکه وار رفتارکردن
dido U ملکه افسانهای کارتاژ
regina U ملکه سلطنت کننده
styled queen U ملقب یا موسوم به ملکه
lady-in-waiting U مستخدمه مخصوص ملکه
tzarina U ملکه روسیه تزاری
lady in waiting U مستخدمه مخصوص ملکه
ladies-in-waiting U مستخدمه مخصوص ملکه
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
Elizabethan U مربوط به بدوره ملکه الیزابت
queen can do no wrong U ملکه نمیتواند خطا کند
queen's bounty U دستلافی که ملکه بزن سه قلوزاییده میدهد
the rose of tehran U زیباترین زن یادختردرتهران ملکه وجاهت تهران
infanta U دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
Elizabethan architecture U معماری دوره ملکه الیزابت [انگلستان]
infante U جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
Ardabil carpet U فرش شیخ صفی و یا فرش اردبیل که یکی در موزه ویکتوریا و آلبرت و دیگری در موزه هنر لس آنجلس نگهداری می شوند
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
author U : نویسندگی کردن تالیف و تصنیف کردن
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
queen can do no wrong U بیان اصل عدم مسئوولیت ملکه یاپادشاه است در سیستم مشروطه
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
presenting U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presented U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
time of blowing U زمان دم
stroking U زمان
strokes U زمان
thitherto U تا ان زمان
times U زمان
stroked U زمان
stroke U زمان
terming U زمان
termed U زمان
term U زمان
yet U تا ان زمان
dates U زمان
contemporaneous U هم زمان
thence U از ان زمان
away U از ان زمان
zeitgeist U زمان
whene'er U هر زمان
synchrone U هم زمان
synchronous U هم زمان
date U زمان
tempos U زمان
tempo U زمان
cotemporaneous U هم زمان
time-consuming U زمان بر
timed U زمان
time U زمان
simultaneously U در یک زمان
periods U زمان
clock U زمان
period U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
time-piece U زمان
timepiece U زمان
clocks U زمان ها
cycle time U زمان
coinstantaneous U هم زمان
time consuming U زمان بر
connect time U زمان اتصال
chronometer U زمان سنج
production time U زمان تولید
chronophobia U زمان هراسی
response time U زمان واگنش
cycle time U زمان تناوب
peace time U زمان صلح
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
preterit U زمان ماضی
preparation time U زمان تهیه
compile time U زمان کامپایل
peace time U در زمان صلح
period of concentration U زمان تمرکز
response time U زمان پاسخ
cycle time U زمان دوره
non productive time U زمان مرده
whoopee U زمان خوشی
nonsynchronous U ناهم زمان
decay time U زمان تباهی
lapsing U گذشت زمان
lapses U گذشت زمان
orthogenesis U جبر زمان
lapse U گذشت زمان
passtime U زمان گذارستون
budget period U زمان بودجه
dead time U زمان گمگشته
dead time U زمان مرده
cycle time U زمان سیکل
chromometer U زمان سنج
chronograph U زمان نگار
blue moon U زمان دراز
multiplication time U زمان ضرب
relief time U زمان استراحت
timing U زمان سنجی
reflex time U زمان بازتاب
prescriptions U مرور زمان
reaction time U زمان واکنش
prescription U مرور زمان
contemporize U هم زمان کردن
reasonable time U زمان معقول
cooling period U زمان انتظار
recovery time U زمان بهبود
recurrence interval U زمان برگشت
return perion U زمان برگشت
reference time U زمان مرجع
regression time U زمان برگشت
coking period U زمان کک سازی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com