Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hill shading
U
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heights
U
ارتفاعات
height
U
ارتفاعات
upland game
U
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
arbalest
U
وسیله اندازه گیری ارتفاعات زیاد
arbalist
U
وسیله اندازه گیری ارتفاعات زیاد
target diving
U
شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
cirrocumulus
U
قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
ultramontanism
U
سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
sonde
U
اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
clear air turbulence
U
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
stereography
U
طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
sunlight
U
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
shades
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shadings
U
سایه دار کردن سایه افکندن
shade
U
سایه دار کردن سایه افکندن
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
heliocentric
U
دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
gremial
U
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
shoot
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots
U
زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
silhouettes
U
طرح سایه سایه انداختن
silhouette
U
طرح سایه سایه انداختن
the setting of the sun
U
غروب کردن خورشید
to screen one's eyes from the sun
U
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
shoot
U
رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
shoots
U
رصد کردن خورشید یاستارگان باارتفاع سنج
shades
U
سایه دار کردن
shadings
U
سایه دار کردن
shade
U
سایه دار کردن
mezzotint
U
نقاشی سایه روشن کردن
mezzotinto
U
نقاشی سایه روشن کردن
to go to the shades
U
مردن سایه دار کردن
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
stipple
U
با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
He fight with his shadow.
<proverb>
U
او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
stripping
U
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
to foil a plan
U
نقش بر آب کردن نقشه ای
setting out
U
پیاده کردن نقشه
altitude tints
U
گویا کردن نقشه
map reading
U
نقشه خوانی کردن
mapping
U
نقشه برداری کردن
map orientation
U
توجیه کردن نقشه
reduction
U
کوچک کردن نقشه
schemed
U
نقشه طرح کردن
scheme
U
نقشه طرح کردن
to foil a plan
U
خنثی کردن نقشه ای
reductions
U
کوچک کردن نقشه
to spoil ones game
U
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
schemes
U
نقشه طرح کردن
To roll up the map. ,
U
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
overcast
U
سایه افکندن ابر ابر دار کردن
compass
U
نقشه کشیدن اختراع کردن
to torpedo
U
خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
photo interpretation
U
نقشه کردن عکس هوایی
machinate
U
نقشه کشیدن تدبیر کردن
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
reconstitute
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting
U
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
to plan a building
U
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
suns
U
خورشید
day star
U
خورشید
daystar
U
خورشید
phoebus
U
خورشید
the greater lumen
U
خورشید
sunning
U
خورشید
sol
U
خورشید
sun
U
خورشید
sunned
U
خورشید
plan
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back-up
U
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back up
U
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
plans
U
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
change horses in midstream
<idiom>
U
وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
air thread
U
لعاب خورشید
sun's disk
U
قرص خورشید
sol
U
الهه خورشید
coronas
U
خرمن خورشید
corona
U
خرمن خورشید
titan
U
خدای خورشید
solar eclipse
U
گرفت خورشید
titans
U
خدای خورشید
parhelion
U
عکس خورشید
helium
U
گاز خورشید
actinometre
U
پرتوسنج خورشید
heliometer
U
خورشید سنج
parhelion
U
خورشید کاذب
sunlight
U
نور خورشید
declination
U
میل خورشید
actinometer
U
پرتوسنج خورشید
d. of the sun
U
انحراف خورشید
samson
U
اهل خورشید
perihelion
U
حضیض خورشید
eclipse of the sun
U
خورشید گرفتگی
mock sun
U
عکس خورشید
macule
U
لکه خورشید
reseau
U
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
chromatosphere
U
هاله سرخ خورشید
first light
U
اولین طلیعه خورشید
heliocentric system
U
دستگاه خورشید مرکزی
coronal
U
هاله خورشید وغیره
coronel
U
هاله خورشید وغیره
spectrohelioscope
U
طیف بین خورشید
opposition jupiter to the sun
U
تقابل بر جیس با خورشید
helios
U
دارگونه خورشید خورشیدخدا
anthelion
U
هاله رو به روی خورشید
sunspot
U
لکه روی خورشید
parheliacal
U
مانند عکس خورشید
hour angle
U
زاویه ساعتی خورشید
sunglow
U
فلق و شفق خورشید
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
lattices
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice
U
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
The earth moves round the sun.
U
زمین دوز خورشید می چرخد
pyrheliometer
U
گرماسنج ونیرو سنج خورشید
gossamery
U
لعاب خورشید پارچه بسیارنازک
perihelion
U
نزدیکترین نقطه مدار به خورشید
photoheliograph
U
دوربین مخصوص عکسبرداری از خورشید
solar flare
U
تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
sunrises
U
طلوع خورشید تیغ افتاب
heliometer
U
الت پیمایش قطر خورشید
sunrise
U
طلوع خورشید تیغ افتاب
The earth moves round the sun .
U
زمین بدور خورشید می گردد
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
coruscation
U
تابش
brilliance
U
تابش
shines
U
تابش
isodose
U
هم تابش
glints
U
تابش
shine
U
تابش
eradiation
U
تابش
glinting
U
تابش
glow
U
تابش
total radiation
U
تابش کل
phosphorogenic
U
تابش زا
irradiation
U
تابش
glowed
U
تابش
fulgency
U
تابش
erythema
U
تابش
lustre
U
تابش
glint
U
تابش
glinted
U
تابش
glows
U
تابش
effulge
U
تابش
emission
U
تابش
glittered
U
تابش
glitters
U
تابش
glitter
U
تابش
radiation
U
تابش
effulgence
U
تابش
radiation of heat
U
تابش
emissions
U
تابش
radioactivity
U
تابش
radiational
U
تابش
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
snowblink
U
انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
spectroheliograph
U
تصویریک رنگ طیف نمای خورشید
solunar
U
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
Plants store up the sun's energy.
U
گیاهان انرژی خورشید را ذخیره میکنند.
aureole
U
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
midnight sun
U
خورشید بالای افق در نیمه شب تابستان
aureola
U
هاله نورانی اطراف خورشید و سایرستارگان
spectroheliogram
U
تصویر یک رنگ طیف نمای خورشید
actinogram
U
ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
shine
U
فروغ تابش
radiation pattern
U
الگوی تابش
background radiation
U
تابش زمینه
flash
U
تابش انی
irradiated
U
تابش دادن
radiation intensity
U
شدت تابش
thermal radiation
U
تابش حرارتی
irradiates
U
تابش دادن
irradiance
U
درخشندگی تابش
irradiating
U
تابش دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com