English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She has become rather off hand. U سایه اش سنگین شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shade U سایه دار کردن سایه افکندن
shadings U سایه دار کردن سایه افکندن
shades U سایه دار کردن سایه افکندن
silhouettes U طرح سایه سایه انداختن
silhouette U طرح سایه سایه انداختن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
He fight with his shadow. <proverb> U او با سایه خود مى جنگد (از سایه خود مى ترسد).
umber U سایه
umbrage U سایه
umbra U سایه
cleek U سایه
shadiness U سایه
shadows U سایه
thanks to..... U در سایه
shadowless U بی سایه
shadings U سایه
sunshade U سایه
sunshades U سایه
shadow U سایه
auspices U سایه
shadowed U سایه
shades U سایه
shading U سایه
shadowing U سایه
shade U سایه
kinema or cin U سایه نما
tinges U سایه رنگ
shadowed U شدو سایه
shadowed U شبح سایه
shadows U شدو سایه
shadow U شدو سایه
kinephantoscope U سایه نما
boxed cornice U سایه بان
light and shade U سایه روشن
overshadowed U سایه افکندن بر
overshadowing U سایه افکندن بر
overshadows U سایه افکندن بر
tone U سایه روشن
shades U سایه بان
tones U سایه روشن
halftones U سایه رنگ
shades U سایه انداختن
shadows U شبح سایه
shadow U شبح سایه
bower U سایه بان
adumbration U سایه افکنی
shadings U سایه بان
bowers U سایه بان
bowery U سایه دار
canopies U سایه بان
canopy U سایه بان
halftone U سایه رنگ
drop shadow U سایه برجسته
shadowing U شبح سایه
shadowing U شدو سایه
halation U نیم سایه
half shadow U نیم سایه
half tone U سایه روشن
umbriferous U سایه افکن
adumbral U سایه افکن
overcast U سایه انداختن
shadings U سایه انداختن
to go to the shades U سایه افکندن در
hatching U سایه زنی
shade U سایه انداختن
somber U سایه دار
silhouette target U سایه هدف
shadowlike U سایه مانند
shadow play U نمایش سایه ها
umbrageous U سایه دار
shader U سایه رنگ زن
shadeless U بدون سایه
tinge U سایه رنگ
shady U سایه دار
shade U سایه بان
umbrageous [literary] <adj.> U سایه دار
shady [place] <adj.> U سایه دار
sombre U سایه دار
tone U سایه رنگ
shading U سایه زنی
shading U سایه اندازی
To cast a shadow . U سایه انداختن
umber U سایه انداختن
sciamachy U جنگ با سایه
ski graphŠetc U سایه نگاری
overshadow U سایه افکندن بر
penumbra U نیم سایه
penumbra U سایه روشن
shadowy U سایه مانند
shadowy U سایه افکن
To cast a shadow. U سایه انداختن
shadowy <adj.> U سایه دار
shaded <adj.> U سایه دار
sciagraphy U سایه نگاری
obtenebrate U سایه افکندن بر
lighting U سایه روشن
shade U جای سایه دار
shades U جای سایه دار
to be afraid of one's own shadow . از سایه خود هم ترسیدن .
adumbrate U سایه افکندن بر طرح
pencilled U بامداد سایه زده
thanks U افهار امتنان در سایه
shadings U سایه دار کردن
pastel shades U سایه رنگهای خفیف
contrast U زمینه طرح و سایه
contrasted U زمینه طرح و سایه
contrasting U زمینه طرح و سایه
contrasts U زمینه طرح و سایه
shade U سایه دار کردن
shadings U جای سایه دار
auspice U سایه حمایت توجهات
shady U سایه افکن مشکوک
thank you U سایه شما کم نشود
phantasm U فاهر فریبنده سایه
gray scale U مقیاس سایه زنی
thermal shadow U سایه روشن حرارتی
tintless U بدون سایه رنگ
umbrage U شابهت سایه وار
shades U سایه دار کردن
umbrage U سایه شاخ و برگ
shadow factor U ضریب انحراف سایه
shading response U پاسخ سایه روشن
sciagraph U عکس سایه نما
halftoning U سایه رنگ زدن
half tone U سایه روشن زدن
mezzotinto U نقاشی سایه روشن کردن
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
shadings U اختلاف جزئی سایه رنگ
tones U سایه روشن عکس هوایی
crosshatch U بطور اریب سایه زدن
shades U اختلاف جزئی سایه رنگ
shade U اختلاف جزئی سایه رنگ
luminist U نقاش سایه روشن نما
to go to the shades U مردن سایه دار کردن
mezzotint U نقاشی سایه روشن کردن
The trees give a pleasant shade . U درختان سایه قشنگه می اندازد
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
croddhatching U بطور اریب سایه زدن
tone U سایه روشن عکس هوایی
shaded pole motor U موتور با قطب سایه دار
shadowed U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow U سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
anti dazzle vizor U سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
Lets sit in the shade , Its cooler. U توی سایه بنشینیم خنک تر است
hachure U سایه زنی قلم هاشور زدن
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
He hates my gusts. He detests me . He loathes the sight of me . U سایه ام را با تیر می زند ( دشمنی وعداوت )
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
To shadow someone. U مثل سایه کسی را تعقیب کردن
solids U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solid U سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
heavy lift U حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
stipple U با نقطه سایه زدن یانقشی ایجاد کردن
tones U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone U درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
hachures U خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
burdensome U سنگین
stodgy U سنگین
staid U سنگین
extensive U سنگین
heftiest U سنگین
hefty U سنگین
lumpier U سنگین
lumpiest U سنگین
lumpy U سنگین
onerous U سنگین
weight ton U تن سنگین
heavy water U اب سنگین
cloggy U سنگین
hard water U اب سنگین
carking U سنگین
heavy footed U دل سنگین
heftier U سنگین
cumbersome U سنگین
heft U سنگین
high proof U سنگین
navol U اب سنگین
mim U سنگین
lumpish U سنگین
lumberingly U سنگین
logy U سنگین
loggy U سنگین
largo a U سنگین
hulky U سنگین
saturnine U سنگین
massive U سنگین
pressured U سنگین
pressures U سنگین
heavy U دل سنگین
pressuring U سنگین
heaviest U دل سنگین
heaviest U سنگین
pressure U سنگین
ponderous U سنگین
massively U سنگین
waterlogged U سنگین
laden U سنگین پر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com