Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
au naturel
U
ساده و بدون چاشنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
simple design
U
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
mirror carpet
U
طرح آینه
[در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
naive
U
ساده لوحانه بدون دقت
flat weave
U
بافت ساده و بدون پرز
airman basic
U
سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
fuze
U
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
flash tube
U
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
first fire mixture
U
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
basic
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
basics
U
یک زبان برنامه نویسی ساده از نظراموزش و بکارگیری و دارای فهرست کوچکی از دستورات وقالبهای ساده
fuzing
U
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
structure
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structuring
U
با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
percussion cap
U
چاشنی
flavorings
U
چاشنی
flavoring
U
چاشنی
detonators
U
چاشنی
detonator
U
چاشنی
dressings
U
چاشنی
cap
U
چاشنی
percussion caps
U
چاشنی
dressing
U
چاشنی
capped
U
چاشنی
ignitor
U
چاشنی
destructor
U
چاشنی
detonating charge
U
چاشنی
flavourings
U
چاشنی
flavouring
U
چاشنی
devices
U
چاشنی
safety fuze
U
چاشنی
seasoning
U
چاشنی
salmagundi
U
چاشنی
lure
U
چاشنی
lures
U
چاشنی
luring
U
چاشنی
fuze
U
چاشنی
device
U
چاشنی
primer
U
چاشنی
capsules
U
چاشنی
amorce
U
چاشنی
capsule
U
چاشنی
primers
U
چاشنی
lured
U
چاشنی
sauces
U
چاشنی
stuffing
U
چاشنی
igniter
U
چاشنی
sauce
U
چاشنی
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
defused
U
چاشنی کشیدن
defuse
U
چاشنی کشیدن
flash fuze
U
چاشنی الکتریکی
spice
U
چاشنی غذا
ketchup
U
چاشنی غذا
igniter train
U
مجموعه چاشنی
electric primer
U
چاشنی الکتریکی
relish
U
چاشنی ذوق
detonation cord
U
فتیله چاشنی
defuses
U
چاشنی کشیدن
tutti frutti
U
چاشنی میوهدار
spiced
U
چاشنی غذا
garnishes
U
چاشنی زدن
garnished
U
چاشنی زدن
spices
U
چاشنی غذا
ignition cap
U
کلاهک چاشنی
garnish
U
چاشنی زدن
spicing
U
چاشنی غذا
garniture
U
تزیین چاشنی
defusing
U
چاشنی کشیدن
igniting powder
U
خرج چاشنی
detonating cord
U
مدار چاشنی
detonation cap
U
کلاهک چاشنی
destructor
U
چاشنی انفجاری
relished
U
چاشنی ذوق
relishes
U
چاشنی ذوق
prime
U
چاشنی گذاشتن
primed
U
چاشنی گذاشتن
primes
U
چاشنی گذاشتن
percussion caps
U
چاشنی ضربتی
cannon primer
U
چاشنی توپ
percussion cap
U
چاشنی ضربتی
sauces
U
چاشنی زدن به
seasoner
U
چاشنی زننده
relishing
U
چاشنی ذوق
adapter booster
U
چاشنی خوران
primer pouch
U
محفظه چاشنی
primer seat
U
مقر چاشنی
sauce
U
چاشنی زدن به
blasting cap
U
کلاهک چاشنی
igniting primer
U
چاشنی مشتعل کننده
primming
U
چاشنی گذاری کردن
melinite
U
مخصوص تهیه چاشنی
flavors
U
چاشنی زدن به معطرکردن
season
U
دوران چاشنی زدن
garnish
U
چاشنی زدن به ارایش
chutney
U
یکنوع چاشنی غذا
primer leak
U
نشد کردن چاشنی
cannon primer
U
چاشنی خرج توپ
condiment
U
چاشنی ادویه زدن
flavor
U
چاشنی زدن به معطرکردن
precussion detonator
U
چاشنی ضربتی یا دنگی
condiments
U
چاشنی ادویه زدن
primer leak
U
خروج گازاز ته چاشنی
activate
U
چاشنی مین را کشیدن
seasons
U
دوران چاشنی زدن
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
flavour
U
چاشنی زدن به معطرکردن
primer setback
U
عقب نشستن چاشنی
flavours
U
چاشنی زدن به معطرکردن
flavored
U
چاشنی زدن به معطرکردن
adhesion agent
U
چاشنی چسب افزا
garnished
U
چاشنی زدن به ارایش
initiator
U
چاشنی مشتعل کننده
garnishes
U
چاشنی زدن به ارایش
uncharged
U
چاشنی گذاری نشده
French dressing
U
چاشنی سالاد فرانسوی
sauce boat
U
فرف چاشنی خوری
sauce-boat
U
فرف چاشنی خوری
primer pouch
U
کیف یافانوسقه چاشنی
safing
U
چاشنی برداری کردن
sauce-boats
U
فرف چاشنی خوری
salad dressings
U
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
salad dressing
U
چاشنی وادویه مخصوص سالاد
squibs
U
چاشنی خرج راکتهای دریایی
flavor
U
چاشنی مزه دار کردن
coupling base
U
اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
hung striker
U
ضارب چاشنی معیوب نارنجک
firing mechanism
U
چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
squib
U
چاشنی خرج راکتهای دریایی
electric squib
U
نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
initiator
U
چاشنی اولیه خرج ابتدایی
flavored
U
چاشنی مزه دار کردن
flavours
U
چاشنی مزه دار کردن
gamy
U
چاشنی زده افتضاح اور
flavors
U
چاشنی مزه دار کردن
gamey
U
چاشنی زده افتضاح اور
flavour
U
چاشنی مزه دار کردن
hung striker
U
چاشنی عمل نکرده نارنجک
squib
U
یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
squibs
U
یک نوع چاشنی مخصوص در مداراتش موشک
to dress
[salad]
U
چاشنی زدن
[آرایش دادن ]
[سالاد]
cocking
U
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
cocks
U
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
mayonnaise
U
نوعی چاشنی غذا وسالاد مایونز
cock
U
چخماق کشیدن ضربه زدن به چاشنی
arm
U
مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
coupling base
U
وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
soy
U
سبوس یا چاشنی چینی یاژاپونی مرکب از لوبیای جوشانده وشیر وغیره
activated
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activating
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activates
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
incomposite
U
ساده
freestanding
U
ساده
untutored
U
ساده
plains
U
ساده
unmeaning
U
ساده
free spoken
U
ساده گو
naif
U
ساده
plainest
U
ساده
plainer
U
ساده
incomplex
U
ساده
sheepish
U
ساده دل
sheepishly
U
ساده دل
cleans
U
ساده
clodhoppers
U
ساده
simple minded
U
ساده دل
clodhopper
U
ساده
taffetized
U
ساده
simplex
U
ساده
simpleminded
U
ساده دل
plain hearted
U
ساده دل
semplice
U
ساده
cleanest
U
ساده
explicit
U
ساده
cleaned
U
ساده
fructose
U
ساده
bald
U
ساده
balder
U
ساده
baldest
U
ساده
baldly
U
ساده
unaadorned
U
ساده
clean
U
ساده
naive
U
ساده
simple hearted
U
ساده دل
simpler
U
ساده دل
innocent
<adj.>
U
ساده دل
simplistic
U
ساده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com