English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hay wire U ساخته شده از روی عجله بدساخته شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
productions U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
modular construction U ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
hurriedness U عجله
hurry U عجله
posts U عجله
posted U عجله
post- U عجله
hustled U عجله
haste U عجله
hurrying U عجله
hastiness U عجله
speed U عجله
speeding U عجله
speeds U عجله
in a hurry U در عجله
forwardness U عجله
post U عجله
hustle U عجله
snap U عجله
snapped U عجله
snapping U عجله
snaps U عجله
hasty U با عجله
hurries U عجله
unhurried U بی عجله
unhurriedly U بی عجله
hustles U عجله
hustling U عجله
birr U عجله وسرعت
to make a hurry U عجله کردن
busks U عجله کردن
hurries U عجله کردن
festinate U عجله کردن
hurry U عجله کردن
hurrying U عجله کردن
expeditious U از روی عجله
expedience U عجله کارمهم
hie U عجله کردن
hold hard U عجله نکنید
in a rush <idiom> U عجله داشتن
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
take your time U عجله نکن
to be pressed for time U عجله داشتن
in a hurry <idiom> U عجله داشتن
step on the gas <idiom> U عجله کردن
hurry up U عجله کنید
hying U عجله کردن
in a hurried state U در حال عجله
get one's rear in gear <idiom> U عجله کردن
make a hurry U عجله کنید
shuffle off U به عجله برداشتن
speeder U عجله کننده
stour U کشمکش عجله
to make haste U عجله کردن
get a move on <idiom> U عجله کردن
get cracking <idiom> U عجله کردن
step on it <idiom> U عجله کردن
to be under deadline pressure U عجله داشتن
busking U عجله کردن
busked U عجله کردن
expediency U عجله کارمهم
haste U عجله کردن
precipitous U از روی عجله
hotfoot U عجله کردن
busk U عجله کردن
sketchier U از روی عجله ناقص
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
one-two <idiom> U عجله کار شیطونه
Why all this rush ? U عجله ات برای چیست ؟
sketchy U از روی عجله ناقص
I am in a great hurry . I am pressed for time . U خیلی عجله دارم
make a beeline for something <idiom> U با عجله به جایی رفتن
Hurry up !Step on it ! Come on! U یا الله عجله نکن !
sketchiest U از روی عجله ناقص
sketchily U از روی عجله ناقص
snatchy U با عجله انجام شده
to shake a leg <idiom> U عجله کردن [اصطلاح روزمره]
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
Come on, shake a leg! U عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
jotting U چیزیکه با عجله نوشته شده
throw together <idiom> U عجله داشتن ومراقب نبودن
rushed U حمله کردن هجوم با عجله
We rushed ( hurried ) back to the train station. U با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
rush U حمله کردن هجوم با عجله
rushing U حمله کردن هجوم با عجله
take one's time <idiom> U انجام کاری بدون عجله
slap together <idiom> U به عجله وبی مراقبت واداشتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
Get a move on! U یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
spot check U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks U سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
to skive off early [British English] U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
to decamp U با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
There is no hurry , there is plenty of time . U عجله نکنید وقت زیاد داریم
framed U ساخته
wrought U ساخته
rush U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing U برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
prefabricate U پیش ساخته
officinal U ساخته واماده
precast U پیش ساخته
artificalism U ساخته پنداری
irowork U اهن ساخته
manufactured head U سر ساخته شده
hand made U ساخته دست
haniwork U دست ساخته
simulated U شبیه ساخته
prefabs U پیش ساخته
prefab U پیش ساخته
bamboos U ساخته شده از نی
bamboo U ساخته شده از نی
i do not have it in me U از من ساخته نیست
paved ford U گدار ساخته
it is made U ساخته میشود
pucka U ساخته شده
self constituted U خود ساخته
ruled surface U سطح خط ساخته
made U ساخته شده
immature U نیم ساخته
self formed U خود ساخته
makable U ساخته شدنی
pukka U ساخته شده
fecit U ساخته است
self made U خود ساخته
soi disant U خود ساخته
self-made U خود ساخته
prefabricated U پیش ساخته
marmoreal U ساخته شده از مرمر
tubular U ساخته شده ازلوله
india rubbers U ساخته شده از لاستیک
high wrought U با استادی ساخته شده
wolframic U ساخته شده ازتنگستن
modular design U مدل پیش ساخته
marmorean U ساخته شده از مرمر
man made U ساخته دست انسان
india rubber U ساخته شده از لاستیک
zipgun U طپانچه دست ساخته
intermediate product U محصول نیم ساخته
man-made U ساخته دست انسان
it is made U ساخته شده است
unregenerated U دوباره ساخته نشده
unregenerate U دوباره ساخته نشده
cellulosic U ساخته شده از سلول
teacher made test U ازمون معلم ساخته
built up beam U تیر ساخته شده
build up beam U تیر ساخته شده
finished goods U کالاهای ساخته شده
synthetic tar U قطران باز ساخته
stanchion U ستون پیش ساخته
blueprint U نقشه پیش ساخته
blueprints U نقشه پیش ساخته
pre fabricated U پیش ساخته شده
pre cast concrete U بتن پیش ساخته
fabrication U کالاهای ساخته شده
heparin U که در کبد ساخته میشود
semi finished goods U کالاهای نیمه ساخته
sapphirine U ساخته شده ازیاقوت کبود
pinwale U ساخته شده ازالیاف باریک
sculpturesque U ساخته شده بشکل مجسمه
alligator U ساخته شده ازپوست تمساح
spar bridge U پل ساخته شده ازگرده چوب
modular design U مدل ساختمانی پیش ساخته
whole wheat U ساخته شده از گندم ساییده
Who has composed this tune? U این آهنگ راکی ساخته ؟
piragua U ساخته شده ازتنه درخت
plate girder U تیر ساخته شده از تسمه
on site concrete U بتن ساخته شده در کارگاه
ice crete U بتون یک پارچه یا پیش ساخته
reed U قصب ساخته شده ازنی
boxes are made of wood U جعبه ها از چوب ساخته میشوند
alligators U ساخته شده ازپوست تمساح
slatted U ساخته شده از تکههای باریک
broadloom U ساخته شده درکارگاه وسیع
half timber U ساخته شده از الوار کوتاه
wooden U از چوب ساخته شده خشن
fictile U فرف سفالی ساخته شده از گل
gimmal U ساخته شده از حلقههای تودرتو
home-made <adj.> U در خانه ساخته [تهیه] شده
rebuilds U چیز دوباره ساخته شده
rebuild U چیز دوباره ساخته شده
finish stock U موجودی کالای ساخته شده
herbal U ساخته شده از علف وگیاه
icehouse U خانه وساختمان ساخته شده از یخ
wickerwork U ساخته شده از ترکه سبدسازی
originals U آنچه اول استفاده یا ساخته شود
alpaca U پارچهء ساخته شده ازپشم الپاکا
original U آنچه اول استفاده یا ساخته شود
trabeated U ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
trabeation U ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
collapsible form work U قالب قطعات پیش ساخته بتونی
site concrete U بتنی که در پای کار ساخته شود
oaken U ساخته شده از چوب بلوط بلوطی
waxen U ساخته شده از موم مومی شکل
orthogonal U ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
one address computer U دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com