English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inhabitant U زیست کننده در
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
coexistent U باهم زیست کننده
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
fluvial U زیست کننده در رودخانه
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
limicoline U زیست کننده درساحل
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
limnic U زیست کننده در اب شیرین
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
post diluvian U زیست کننده پس از طوفان پس از طوفان رخ داده
saltwater U زیست کننده در اب شور
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
xerophyte U گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
live-in U زیست کننده در محل کار
Other Matches
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
subsistence U زیست
bio- U زیست -
biogen U زیست زا
performance of the dam U زیست سد
symbion U هم زیست
biogeography U زیست جغرافی
biogenetic U زیست زادی
biologism U زیست شناسی
joie de vivre U زیست شادی
viability U زیست پذیری
subsistence U وسایل زیست
subsistence U مربوط به زیست
biogeographic U زیست جغرافیایی
environment U محیط زیست
biosphere U زیست سپهر
biogenesis U زیست زاد
biophysics U زیست- فیزیک
biogenic U زیست زاییده
biogenosphere U زیست کره
biogenosphere U زیست سپهر
biomass U زیست توده
biome U اقلیم زیست
biologist U زیست شناس
biogas U زیست گاز
biogases U زیست گاز
biological clock U زیست گشت
eco- U زیست بوم
homeland U زیست بوم
homelands U زیست بوم
existences U زیست موجودیت
existence U زیست موجودیت
modus vivendi U شیوه زیست
biotechnology U زیست فناوری
settlement U زیست گاه
biome U زیست بوم
biomechanics U زیست مکانیک
biometrics U زیست سنجی
biometrics U زیست سنجش
biometry U زیست سنجی
biosphere U فضای زیست
biosphere U زیست کره
biopolymer U زیست بسپار
biospher U زیست کره
biotype U زیست گروه
bioluminescence U زیست تابی
libido U زیست مایه
libidos U زیست مایه
settlements U زیست گاه
worked U زیست عمل
livability U زیست پذیری
colony U زیست گاه
exvia U برون زیست
work U زیست عمل
subsists U زیست کردن
subsisting U زیست کردن
libidinal U زیست مایهای
life force U زیست نیرو
life space U فضای زیست
biological chemistry U زیست شیمی
subsisted U زیست کردن
liveware U زیست افزار
biochemists U زیست شیمیدان
biologically U زیست شناختی
biological U زیست شناختی
biology U زیست شناسی
environments U محیط زیست
biochemistry U زیست شیمی
biochemistry U زیست- شیمی
subsist U زیست کردن
biochemist U زیست شیمیدان
eco-tech U فناوری زیست بوم
eco-technology U فناوری زیست بوم
biologism U زیست شناختی نگری
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
biological control U کنترل زیست شناختی
biomass pyramid U هرم زیست توده
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
environmentalist U محیط زیست شناس
human biometric U زیست سنجی انسانی
phenology U زیست پدیده شناسی
environmentalist U محیط زیست گرا
environmentalists U محیط زیست شناس
environmentalists U محیط زیست گرا
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
life zone U منطقه زیست شناسی
biocid U زیست کش مانع حیات
environmentalism U محیط زیست شناسی
environmental costs U مضار زیست محیطی
biochron U زیست زمان جانداران
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
environmental protection U حفاظت محیط زیست
environmentalism U محیط زیست گرایی
geobiology U زمین زیست شناسی
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
environmental benefit U فواید زیست محیطی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
viable U زیست پذیر ماندنی
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
may fly U حشرهای که یک روز زیست میکند
xerophile U قابل زیست در محیطهای خشک
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
bio- U پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
xerophilous U قابل زیست درمحیطهای خشک
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
starch [Amylum] U نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
java sparrow U نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
biodegraability U قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
sere U تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
limnology U بخشی از زیست شناسی که درباره موجودات اب شیرین بحث میکند
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
hematology U شاخهای از زیست شناسی که درباره خون ودستگاههای خونساز بحث میکند
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
biocenology U رشتهای از زیست شناسی که از اجتماعی موجودات و تاثیرانها بریکدیگر بحث میکند
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
biogeography U رشتهای از زیست شناسی که درباره طرزانتشار و پخش حیوانات ونباتات بحث میکند
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
biotechnology U ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com