Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bomb
U
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed
U
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed out
U
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombs
U
زیر اب ناپدید شدن موج سوار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gas
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gases
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gassed
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gasses
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب
get the axe
U
ناپدید شدن موج سوار زیر اب با شکستن موج
Other Matches
staging
U
سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie
U
اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry
U
سوار نظامی سوار اسبی
horse guards
U
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
disappeared
U
ناپدید شدن
vanishing
U
ناپدید شدن
vanishes
U
ناپدید شدن
vanished
U
ناپدید شدن
vanish
U
ناپدید شدن
disappearing
U
ناپدید شدن
disappears
U
ناپدید شدن
evanesce
U
کم کم ناپدید شدن
disappear
U
ناپدید شدن
the invisible
U
جهان ناپدید
the invisible world
U
جهان ناپدید
go off into the blue
U
ناپدید شدن
doggo
U
اهسته ناپدید شونده
we lost sight of him
U
از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
invisible
U
ناپدید غیر مرئی
disappearing target
U
هدف ناپدید شونده
invisibly
U
بطور ناپیدایا ناپدید
evanesce
U
بتدریج محوو ناپدید شدن
cavalry man
U
سوار در سوار نظام
kamikaze
U
ناپدید شدن عمدی موج سوارزیر موج
outside ofa horse
U
سوار
in the saddle
U
سوار
trooper
U
سوار
troopers
U
سوار
pieces
U
سوار
piece
U
سوار
horsewomen
U
سوار
boarded
U
سوار
board
U
سوار
horsewoman
U
سوار
horseback
U
سوار
evaporated
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporate
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
rider
U
سوار کار
mounted
U
سوار شده
rides
U
سوار شدن
get in
U
سوار شدن
horseman
U
سوار کار
modulation
U
سوار سازی
biker
U
موتورسیکلت سوار
on stilts
U
سوار چوب پا
board surfer
U
موج سوار
horseman
U
اسب سوار
biker
U
دوچرخه سوار
bicyclist
U
دوچرخه سوار
riders
U
سوار کار
cavalier
U
سرباز سوار
acheval
U
سوار بر اسب
cavalry
U
سوار زرهی
cavalier
U
اسب سوار
reinsman
U
اسب سوار
on shipboard
U
سوار کشتی
skim boarder
U
موج سوار
fabricate
U
سوار کردن
fabricated
U
سوار کردن
fabricates
U
سوار کردن
fabricating
U
سوار کردن
horse man
U
اسب سوار
rigged
U
سوار کردن
horse breaker
U
چابک سوار
get on
U
سوار شدن
equitant
U
سوار بر اسب
enchase
U
سوار کردن
rigs
U
سوار کردن
on board a ship
U
سوار کشتی
surfer
U
موج سوار
armored cavalry
U
سوار زرهی
boot and saddle
U
سوار شوید
chevalier
U
سوار دلاور
equestrienne
U
زن اسب سوار
Mts
U
سوار شدن
Mt
U
سوار شدن
rig
U
سوار کردن
cantered
U
سوار اسب
boaters
U
زورق سوار
mounts
U
سوار شدن بر
assembles
U
سوار کردن
washine
U
موج سوار زن
mount
U
سوار کردن
vedette
U
قراول سوار
mount
U
سوار شدن بر
mounts
U
سوار کردن
assembled
U
سوار کردن
cantering
U
سوار اسب
canters
U
سوار اسب
canter
U
سوار اسب
up
U
سوار براسب سر پا
upped
U
سوار براسب سر پا
upping
U
سوار براسب سر پا
horsewomen
U
سوار اسب
assemble
U
سوار کردن
horsewoman
U
سوار اسب
modulating
U
سوار کردن
motorists
U
ماشین سوار
equestrian
U
اسب سوار
equestrian
U
چابک سوار
motorist
U
ماشین سوار
take up
U
سوار کردن
cyclists
U
دوچرخه سوار
ride
U
سوار شدن
cyclist
U
دوچرخه سوار
horsemen
U
اسب سوار
jockeys
U
چابک سوار
modulates
U
سوار کردن
horseback
U
سوار براسب
jockey
U
چابک سوار
tobogganist
U
سورتمه سوار
tobogganer
U
سورتمه سوار
modulate
U
سوار کردن
rodeo
U
سوار کاری کردن
rodeos
U
نمایش سوار کاری
To board a plane.
U
سوار هواپیما شدن
to hitchhike
U
مجانی سوار شدن
cuirassier
U
سوار زره پوش
dragon
U
گردان سوار اسبی
take on
U
مسافر سوار کردن
dragons
U
گردان سوار اسبی
to give somebody a lift
U
کسی را سوار کردن
to give somebody a ride
U
کسی را سوار کردن
to go backpacking
U
مجانی سوار شدن
to hitch
U
مجانی سوار شدن
cavalry unit
U
یکان سوار نظام
To get on board.
U
سوار کشتی شدن
unmounted
U
سوار نشده پیاده
uhlan
U
سوار نیزه دار
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
mountie
U
پلیس سوار کانادا
to ride shanks's mare
U
سوار پای خودشدن
to ride on a horse
U
اسبی را سوار شدن
to ride on a horse
U
براسبی سوار شدن
to ride for a fall
U
بی پروا سوار شدن
pick up
U
سوار کردن مسافر
surfboat
U
قایق موج سوار
reinsman
U
سوار کار ماهر
staging area
U
منطقه سوار شدن
light piece
U
سوار سبک شطرنج
jockey club
U
باشگاه سوار کاران
imbark
U
در کشتی سوار کردن
To get into (ride in)a car .
U
سوار اتوموبیل شدن
enplane
U
سوار هواپیما شدن
entrain
U
سوار کردن کشیدن
To mout a horse .
U
سوار اسب شدن
coachload
U
افراد سوار بر درشکه
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
setting up apparatus
U
دستگاه سوار کردن
heavy piece
U
سوار سنگین شطرنج
horseback archer
U
کمانگیر سوار بر اسب
wheelsman
U
دوچرخه سوار شراعبان
wheelman
U
دوچرخه سوار شراعبان
ridable
U
رام و سوار شدنی
rodeo
U
نمایش سوار کاری
embarks
U
درکشتی سوار کردن
modulates
U
سوار کردن موج
modulating
U
سوار کردن موج
rodeos
U
سوار کاری کردن
modulate
U
سوار کردن موج
installs
U
سوار کردن جادادن
installing
U
سوار کردن جادادن
install
U
سوار کردن جادادن
staging
U
سوار کردن جا دادن
embark
U
درکشتی سوار کردن
embarked
U
درکشتی سوار کردن
embarking
U
درکشتی سوار کردن
mounting
U
سوار کردن وسایل
jockey
U
اسب سوار حرفهای
assembles
U
سوار کردن قطعات
jockeys
U
اسب سوار حرفهای
assembled
U
سوار کردن قطعات
setting up
U
سوار کردن جاانداختن
assemble
U
سوار کردن قطعات
sets
U
سوار کردن جاانداختن
set
U
سوار کردن جاانداختن
horse
U
سواراسبی سوار شوید
erect
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
helicopter team
U
تیم سوار بر هلی کوپتر
light horse
U
سوار نظام سبک اسلحه
juryrig
U
سوار کردن موقت وسایل
erected
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
erects
U
بناکردن سوار یا نصب کردن
in the irons
U
سوار اسب بخصوصی شدن
mat surfer
U
موج سوار صفحه پلاستیکی
remount
U
برگشتن دوباره سوار کردن
horsewoman
U
مربی اسب سوار و اسبداری
mounting
U
اسباب سوار شدن یا کردن
mounts
U
سوار شدن قله برامدگی
mount
U
سوار شدن قله برامدگی
removable
U
قابل سوار و پیاده کردن
pung
U
در سورتمه جعبهای سوار شدن
pickup point
U
نقطه سوار شدن یا سوارکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com