Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
upland
U
زمین مرتفع دور از دریا
uplands
U
زمین مرتفع دور از دریا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
champaign
U
زمین مرتفع
karroo
U
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karoo
U
قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
hypsometry
U
پیمایش ارتفاعهای روی زمین نسبت به تراز دریا
land crab n
U
خرچنگی که در زمین زندگی میکند ولی در دریا تخم می ریزد
continental shelf
U
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide
U
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
U
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
mean sea level
U
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
elevated
U
مرتفع
high
U
مرتفع
hiding
U
مرتفع
highest
U
مرتفع
raised flooring
U
کف مرتفع
hidings
U
مرتفع
highs
U
مرتفع
plateaux
U
جلگه مرتفع
plateaus
U
جلگه مرتفع
obviate
U
مرتفع کردن
highs
U
جای مرتفع
outdoor antenna
U
انتن مرتفع
Cat
U
قلعه مرتفع
Cat
U
حصار مرتفع
obviating
U
مرتفع کردن
plateau
U
جلگه مرتفع
highest
U
جای مرتفع
obviated
U
مرتفع کردن
high cloud
U
ابرهای مرتفع
aerie
U
خانهء مرتفع
blast furnaces
U
کوره مرتفع
high level cistern
U
ابفشان مرتفع
high aerial
آنتن مرتفع
blast furnace
U
کوره مرتفع
high
U
جای مرتفع
obviates
U
مرتفع کردن
height
U
جای مرتفع
heights
U
جای مرتفع
aerie
U
اشیانهء مرتفع
eagre
U
موج یا سدخیلی مرتفع
lift
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
to make all doubts even
U
هرگونه شک را مرتفع کردن
cateran
U
اهل مناطق مرتفع
lifted
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
lifts
U
مرتفع بنظرامدن بلندی
detoxification
U
مرتفع شدن حالت مسمومیت
aerie
U
لانهء پرنده بر روی صخرهء مرتفع
reserved for unexpired risks
U
ذخیره برای خطرات مرتفع نشده
arch-band
U
[نوار یا تسمه ی مرتفع زیر طاق]
williwaw
U
جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
blast furnace slag
U
تفاله کورههای مرتفع روباره کوره بلند
holding anchorage
U
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
roller-coaster
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller-coasters
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
roller coaster
U
راه اهن مرتفع و پیچ و خم دار تفریحگاههای کودکان وغیره
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
mean sea level
U
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
deodorised
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizing
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorized
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorizes
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorises
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorising
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
deodorize
U
بوی بد را مرتفع کردن گندزدایی کردن
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
flooded
U
رو د دریا
sea foam
U
کف دریا
sea froth
U
کف دریا
high water
U
مد دریا
sepiolite
U
کف دریا
d.j.'s locker
U
ته دریا
waterscape
U
اب دریا
high tides
U
مد دریا
on the sea
U
دریا
flood
U
رو د دریا
cuttlebone
U
کف دریا
cuttle bone
U
کف دریا
benthos
U
ته دریا
asea
U
به دریا
saltwater
U
اب دریا
asea
U
در دریا
bree
U
دریا
acajou
U
دریا
spume
U
کف آب دریا
sea bed
U
کف دریا
holm
U
دریا
beach foam
U
کف آب دریا
ocean foam
U
کف آب دریا
mere
U
دریا
merest
U
دریا
main
U
دریا
sea foam
U
کف آب دریا
at sea
U
در دریا
floods
U
رو د دریا
channelled
U
دریا
ground
U
کف دریا
lough
U
اب دریا
the deep
U
دریا
the blue
U
دریا
channel
U
دریا
channeled
U
دریا
channeling
U
دریا
channels
U
دریا
seabed
U
کف دریا
high water line
U
خط مد دریا
seas
U
دریا
overboard
U
در دریا
sea
U
دریا
meerschaum
U
کف دریا
meerscham
U
کف دریا
the wave
U
دریا
high tide
U
مد دریا
sea water damage
U
خسارت اب دریا
shipman
U
دریا نورد
seagoing
U
دریا پیما
seagoer
U
دریا نورد
seagoing
U
دریا نورد
sea purse
U
گرداب دریا
seacoast
U
دریا کنار
seacraft
U
دریا نوردی
seafolk
U
دریا نوردان
mares
U
تاریکی دریا
seagirt
U
محاط دریا
seaborne
U
دریا برد
seapuss
U
گرداب دریا
seacoast
U
ساحل دریا
seaward
U
بسوی دریا
the lid of a kettle
U
دریا سر کتلی
seaside
U
دریا کنار
seastrand
U
دریا کنار
seaport
U
بندرساحلی دریا
seaport
U
دریا بندر
seaports
U
بندرساحلی دریا
seaports
U
دریا بندر
the sea was lulled
U
دریا ساکت شد
the waves of the sea
U
خیزابهای دریا
the waves of the sea
U
امواج دریا
shipper
U
دریا نورد
seaworthy
U
اماده دریا
mare
U
تاریکی دریا
seaway
U
دریا راه
thalassophobia
U
دریا هراسی
sea state
U
وضعیت دریا
bay salt
U
نمک دریا
coasts
U
کنار دریا
coast
U
کنار دریا
sailors
U
دریا نورد
sailor
U
دریا نورد
heave of the sea
U
زورخیزاب دریا
sands
U
شن کرانه دریا
sand
U
شن کرانه دریا
seabed
U
بستر دریا
holding ground
U
گیرایی کف دریا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com