Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
association time
U
زمان تداعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
associations
U
تداعی
association
U
تداعی
assiciative strength
U
نیرومندی تداعی
association cortex
U
قشر تداعی
association method
U
روش تداعی
association of ideas
U
تداعی اندیشه ها
association of ideas
U
تداعی معانی
association school
U
مکتب تداعی
associationism
U
تداعی گرایی
associative shift
U
جابجایی تداعی
associationist
U
تداعی گرا
associative fluency
U
سیالی تداعی
associative memory
U
حافظه تداعی
backward association
U
تداعی وارونه
forward association
U
تداعی رو به جلو
free association
U
تداعی ازاد
clang association
U
تداعی اوایی
association test
U
ازمون تداعی
word association test
U
ازمون تداعی واژه ها
association by contiguity
U
تداعی از راه مجاورت
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
association
U
تداعی معانی تجمع
associative thinking
U
تفکر تداعی گرا
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
association psychology
U
روانشناسی تداعی گرا
associations
U
تداعی معانی تجمع
resemblance
U
[تداعی کردن طرح یا الگو]
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
presents
U
زمان حاضر زمان حال
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
presented
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
present
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits
U
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
short cycle annealing
U
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tense
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed
U
زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight
U
زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
yet
U
تا ان زمان
termed
U
زمان
timepiece
U
زمان
terming
U
زمان
ticker
[colloquial]
[watch]
U
زمان
clocks
U
زمان ها
thitherto
U
تا ان زمان
term
U
زمان
cotemporaneous
U
هم زمان
simultaneously
U
در یک زمان
coinstantaneous
U
هم زمان
contemporaneous
U
هم زمان
synchrone
U
هم زمان
clock
U
زمان
synchronous
U
هم زمان
times
U
زمان
thence
U
از ان زمان
date
U
زمان
stroking
U
زمان
strokes
U
زمان
stroked
U
زمان
stroke
U
زمان
dates
U
زمان
away
U
از ان زمان
cycle time
U
زمان
time of blowing
U
زمان دم
time consuming
U
زمان بر
period
U
زمان
time-consuming
U
زمان بر
time-piece
U
زمان
time
U
زمان
tempos
U
زمان
periods
U
زمان
whene'er
U
هر زمان
tempo
U
زمان
timed
U
زمان
zeitgeist
U
زمان
prescription
U
مرور زمان
time of one's life
<idiom>
U
زمان عالی
multiplication time
U
زمان ضرب
nonsynchronous
U
ناهم زمان
prescriptions
U
مرور زمان
orthogenesis
U
جبر زمان
within resonable time
U
طی زمان معقول
non productive time
U
زمان مرده
distribution time
U
زمان توزیع
an outstanding time
U
زمان معرکه
allocated time
U
زمان نامی
add time
U
زمان جمع
add time
U
زمان افزایش
man and boy
U
از زمان بچگی
makeup time
U
زمان جبران
maintenance period
U
زمان تعمیرات
adaptation time
U
زمان انطباق
lapse
U
گذشت زمان
activity time
U
زمان هر فعالیت
lapses
U
گذشت زمان
maximum duration
U
زمان حداکثر
miscellaneous time
U
زمان متفرقه
microcycle
U
واحد زمان
all crash
U
زمان فوریت
hereunto
U
تا این زمان
greenwich time
U
زمان گرینیچ
handleing time
U
زمان بررسی
mean time
U
زمان متوسط
adverb of time
U
فرف زمان
head seek time
U
زمان جستجوی هد
holding time
U
زمان نگهداری
down time
U
زمان توقف
base period
U
زمان مبنا
fusing time
U
زمان ذوب
delay time
U
زمان تاخیر
preterit
U
زمان ماضی
preparation time
U
زمان تهیه
dwell idling time
U
زمان هرزگردی
fuze setting
U
زمان ماسوره
production time
U
زمان تولید
solar time
U
زمان شمسی
reaction time
U
زمان واکنش
budget period
U
زمان بودجه
fire time
U
زمان انفجار
blue moon
U
زمان دراز
floor to floor time
U
زمان اصلی
production time
U
زمان ساخت
periods
U
مدت زمان
present tense
U
زمان حال
attack timing
U
زمان بندی تک
period
U
مدت زمان
peace time
U
در زمان صلح
variable time
U
زمان متغیر
peace time
U
زمان صلح
dilation of time
U
انبساط زمان
vicissitudes of time
U
انقلابات زمان
wait time
U
زمان انتظار
passtime
U
زمان گذارستون
universal time
U
زمان عام
period of concentration
U
زمان تمرکز
physiological time
U
زمان فیزیولوژیکی
down time
U
زمان تلف
development time
U
زمان توسعه
timing
U
زمان گیری
timing
U
زمان بندی
timing
U
زمان احتراق
timing
U
زمان سنجی
waiting time
U
زمان انتظار
latency
U
زمان بیکاری
whenever
U
هر زمان که هرگاه
kill time
U
زمان خطر
in the length of time
<adv.>
U
در طول زمان
down time
U
زمان بیکاری
kill time
U
زمان کشندگی
period/stretch/lapse of time
U
دوره زمان
time period
U
دوره زمان
period/stretch/lapse of time
U
فاصله زمان
lapse time
U
زمان کاهش
lapse of time
U
مرور زمان
at another time
U
در زمان دیگری
time span
U
دوره زمان
period
U
دوره زمان
intravitam
U
در زمان زندگی
intravital
U
در زمان زندگی
intervalometer
U
زمان سنج
inoperative time
U
زمان کسرخدمت
time lag
U
زمان مرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com