Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Thai
U
زبان رسمی تایلند
Thais
U
زبان رسمی تایلند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
official language
U
زبان رسمی
Thailand
U
کشور تایلند
Thais
U
اهل کشور تایلند
Thai
U
اهل کشور تایلند
chedi
U
[یادبودگاه خدا در تایلند]
to pick up a language.
<idiom>
U
زبانی را مثل آب خوردن یاد گرفتن.
[از روش های غیر رسمی مثل گوش کردن به حرف بومی های آن زبان]
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
translators
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator
U
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
U
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
assembly
U
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
U
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
host language
U
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
U
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
snobol
U
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targets
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
U
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
target
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
modula
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
U
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
professional slang
U
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
He is speechless (inarticulate).
U
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal
U
زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed
U
ادم چرب زبان شیرین زبان
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
languages
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreting
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
U
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
Arabic
U
زبان تازی زبان عربی
interpret
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreted
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets
U
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
glib
U
چرب زبان زبان دار
scottish gaelic
U
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
apl
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
oxtongue
U
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
orthodox
U
رسمی
formmal
U
رسمی
institutional
U
رسمی
formal
U
رسمی
official
U
رسمی
solemn
U
رسمی
formal group
U
گروه رسمی
nonformal
U
غیر رسمی
official authorities
U
مراجع رسمی
return
U
گزارش رسمی
returned
U
گزارش رسمی
official channels
U
طرق رسمی
formal education
U
اموزش رسمی
formal accountability
U
ذیحسابی رسمی
extra official
U
غیر رسمی
official channels
U
مجاری رسمی
driss uniform
U
لباس رسمی
noterial document
U
سند رسمی
official document
U
سند رسمی
formal review
U
بررسی رسمی
legalization
U
شناسایی رسمی
function
U
ایین رسمی
insigne
U
نشان رسمی
insigne
U
مدال رسمی
functioned
U
ایین رسمی
functions
U
ایین رسمی
intrant
U
ورود رسمی
letter de chancellerie
U
نامه رسمی
formal review
U
سان رسمی
mare's tail
U
هپوریس رسمی
returning
U
گزارش رسمی
returns
U
گزارش رسمی
hansard
U
مذاکرات رسمی
dress uniform
U
انیفرم رسمی
talking-to
U
سرزنش رسمی
missive
U
نامه رسمی
missives
U
نامه رسمی
officious
U
غیر رسمی
pronouncement
U
اعلامیه رسمی
pronouncements
U
اعلامیه رسمی
career
U
دوره رسمی
careered
U
دوره رسمی
careering
U
دوره رسمی
careers
U
دوره رسمی
official
U
عالیرتبه رسمی
official
U
موثق و رسمی
insignia
U
نشان رسمی
insignia
U
مدال رسمی
formalizing
U
رسمی کردن
officiating
U
مقام رسمی
officiates
U
مقام رسمی
talking to
U
سرزنش رسمی
bank holidays
U
تعطیلات رسمی
asparagus
U
مارچوبهء رسمی
tuxedo
U
لباس رسمی
tuxedos
U
لباس رسمی
informal
U
غیر رسمی
noting
U
نامه رسمی
notes
U
نامه رسمی
note
U
نامه رسمی
unofficial
U
غیر رسمی
officiate
U
مقام رسمی
officiated
U
مقام رسمی
formalizes
U
رسمی کردن
formalized
U
رسمی کردن
formalize
U
رسمی کردن
official receiver
U
اعتصاب رسمی
officials
U
مقامات رسمی
boarding call
U
بازدید رسمی
bonspiel
U
مسابقه رسمی
audiences
U
ملاقات رسمی
audience
U
ملاقات رسمی
cognizance
U
اخطار رسمی
communique
U
ابلاغ رسمی
contracts under seal
U
عقد رسمی
dress suit
U
لباس رسمی شب
positioned
U
شغل رسمی
aregular cook
U
اشپز رسمی
protests
U
اعتراض رسمی
formalising
U
رسمی کردن
formalises
U
رسمی کردن
formalised
U
رسمی کردن
protest
U
واخواست رسمی
protest
U
اعتراض رسمی
protested
U
واخواست رسمی
placards
U
پروانه رسمی
placard
U
پروانه رسمی
protested
U
اعتراض رسمی
protesting
U
واخواست رسمی
protesting
U
اعتراض رسمی
protests
U
واخواست رسمی
position
U
شغل رسمی
prothonotary
U
سردفتراسناد رسمی
public submission
U
مناقصه رسمی
reprimands
U
توبیخ رسمی
throwaway
U
غیر رسمی
vestment
U
لباس رسمی
reprimanding
U
توبیخ رسمی
officiously
U
بطورغیر رسمی
officialize
U
رسمی کردن
official religion
U
دین رسمی
semi officially
U
بطورنیم رسمی
tux
U
لباس رسمی
semi official
U
نیمه رسمی
stand on ceremony
<idiom>
U
رسمی بودن
prontonotary
U
سردفتراسناد رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
free and easy
<idiom>
U
غیر رسمی
official receipt
U
رسید رسمی
reprimand
U
توبیخ رسمی
official meeting
U
اجتماع رسمی
official meeting
U
ملاقات رسمی
standard time
U
زمان رسمی
speedwell
U
سیزاب رسمی
Full dress. Formal dress.
U
لباس رسمی
solemn form
U
طریقه رسمی
official jurnal
U
روزنامه رسمی
official gazette
U
روزنامه رسمی
official deed
U
سند رسمی
official communications
U
ابلاغیه رسمی
reprimanded
U
توبیخ رسمی
statute mile
U
مایل رسمی
card-carrying
U
عضو رسمی
state religion
U
مذهب رسمی
official prices
U
قیمتهای رسمی
official rate
U
نرخ رسمی
smallage
U
کرفس رسمی
visit of courtesy
U
بازدید رسمی نظامی
vestment
U
لباس رسمی اسقف
requisition
U
درخواست رسمی کردن
requisitioned
U
درخواست رسمی کردن
placard
U
اعلامیه رسمی اعلان
requisitions
U
درخواست رسمی کردن
requisitioning
U
درخواست رسمی کردن
unofficial news
U
خبر غیر رسمی
informality
U
غیر رسمی بودن
canonicals
U
لباس رسمی روحانیون
studbook
U
شناسنامه رسمی اسب
communique
U
اطلاعیه رسمی یااداری
finery
[formal]
U
جامه رسمی جشن
canonical dress
U
لباس رسمی روحانیون
bank rate of discount
U
نرخ رسمی تنزیل
common law marriage
U
ازدواج غیر رسمی
placards
U
اعلامیه رسمی اعلان
notaries
U
سردفتر اسناد رسمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com