Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
knock knees
U
زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
tide mark
U
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
slideway
U
میخورند
gyrodyne
U
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
flash fly
U
مگس وحشراتی که گوشت میخورند
ormer
U
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
impanate
U
داخل نانی که درشام خداوندبا عشا ربانی میخورند
muffin
U
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
muffins
U
نوعی شیرینی یاکلوچه که گرماگرم باکره میخورند بشقاب سفالی کوچک
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
at nightfall
U
شب هنگام
seasoned
U
هنگام
night season
U
هنگام شب
termed
U
هنگام
night season
U
شب هنگام
moment
U
هنگام
moments
U
هنگام
season
U
هنگام
seasons
U
هنگام
during
U
هنگام
time
U
هنگام
at the same moment
U
در آن هنگام
at night
U
شب هنگام
oestrum
U
هنگام
at dark
U
هنگام شب
night tide
U
هنگام شب
terming
U
هنگام
term
U
هنگام
times
U
هنگام
nightfall
U
شب هنگام
timed
U
هنگام
nighttide
U
شب هنگام
night time
U
هنگام شب
gamut
U
هنگام
night-time
U
هنگام شب
updated
U
به هنگام دراوردن
update
U
به هنگام دراوردن
hard times
U
هنگام تنگدستی
meal time
U
هنگام غذاخوری
binding time
U
هنگام انقیاد
translate time
U
هنگام ترجمه
updates
U
به هنگام دراوردن
daytide
U
هنگام روز
at mess
U
هنگام خوردن
inprocess
U
هنگام کار
at noon
U
هنگام فهر
at one's leisure
U
هنگام فراغت
in case of emergency
U
هنگام اضطرار
daytime
U
هنگام روز
when entering
U
هنگام ورود
on arrival
U
هنگام ورود
spring time
U
هنگام بهار
on seeing him
U
هنگام دیدن او
dusk
U
هنگام غروب
on occasion
U
هنگام لزوم
compile time
U
هنگام همگردانی
hexachord
U
هنگام شش بردهای
to die in harness
U
هنگام کار
wintertime
U
هنگام زمستان
teatime
U
هنگام چای
execution time
U
هنگام اجرا
in-
U
درفرف هنگام
in
U
درفرف هنگام
here's to you
U
هنگام نوشیدن
summertime
U
هنگام تابستان
playtime
U
هنگام بازی
nooning
U
هنگام فهر ناهار
d. wish
U
خواهش هنگام مردن
chevy
U
فریاد هنگام شکار
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
cash on delivery
U
پرداخت هنگام تحویل
damage in transit
U
خسارت در هنگام ترانزیت
batfowl
U
هنگام شب مرغ را شکارکردن
ortive
U
وابسته به هنگام طلوع
parthian glance
U
نگاه هنگام جدایی
to brush over
U
هنگام عبورپوز زدن
it puckered up in sewing
U
هنگام دوختن جمع شد
hard-bitten
U
سخت هنگام جنگ
night
U
شب هنگام برنامه شبانه
in the case of traffic jam
[congestion]
U
هنگام راهبندان سنگین
red handed
U
هنگام ارتکاب جنایت
when it came to a push
U
چون هنگام کوشش
nights
U
شب هنگام برنامه شبانه
then
U
انگاه دران هنگام
dewfall
U
هنگام ریزش شبنم
landing weight
U
وزن با هنگام تخلیه
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
natural form
U
وضع بدن هنگام تیراندازی
invigilating
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
high time
U
هنگام خوشی وعیش ونوش
invigilates
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
smacked
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
smack
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
demand report
U
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
invigilation
U
پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
landed weight
U
وزن کالا هنگام تخلیه
damaged in transit
U
صدمه دیده هنگام ترانزیت
invigilate
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilated
U
شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
coronation oath
U
سوگند هنگام تاج گذاری
escaped water
U
تلفات اب هنگام بهره برداری
smacks
U
ضربه محکم در هنگام ابشار
milter
U
ماهی نر هنگام تخم ریزی
to take counsel of one'spillow
U
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
opens
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
harvested
U
هنگام درو وقت خرمن
harvests
U
هنگام درو وقت خرمن
open
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
harvest festival
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
harvest festivals
U
جشن سپاسگزاری هنگام درو)
harvest
U
هنگام درو وقت خرمن
opened
U
وضع زه هنگام کشیده شدن
I cut my face shaving.
U
هنگام اصلاح صورتم را بریدم
striker
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
chantey
U
سرود ملوانان هنگام کار
strikers
U
توپ زن هنگام دفاع از میله
chanty
U
سرود ملوانان هنگام کار
electro statics
U
علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
drag line
U
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
to give the tone
U
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
print
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
adjusting to water
U
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
prints
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
alluvial deposit
U
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
printed
U
توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
Say when stop!
[when pouring]
U
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
jettison of cargo
U
محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
to consult one's pillow
U
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
grunter
U
خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
set up
U
انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
dead on arrival
U
مرحوم هنگام ورود
[بیماری در آمبولانس]
Say when!
[when pouring]
U
بگو کی بایستم!
[هنگام ریختن نوشابه]
leisure hours
U
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
everything is good in its season
<proverb>
U
گویند که هرچیز به هنگام خوش است
passing bell
U
زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
To breathe ones last .
U
نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
memory sniffing
U
ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
the room was not lived in
U
هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
To leave someone in the lurch .
U
کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
backing plate
U
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
boot
U
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
red-handed
U
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
To be caught red - handed.
U
گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
ondise
U
پشت گوی بودن هنگام پاس
combinatorial explosion
U
موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
Payment on delivery of goods.
U
پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
corporale
U
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
to cry wolf too often
U
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
alibis
U
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
pajamas
U
جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
breakfall
U
قرار دادن بازوان و پا در زیربدن هنگام افتادن
alibi
U
غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
paged
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
page
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
why i think i can
U
هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
muzzle velocity
U
سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
zero hour
U
هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
pages
U
نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
parameters
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameter
U
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
velocity of approach
U
سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
printed
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
indent
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
plegaphonia
U
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
lights out
U
علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
pnemograph
U
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
prints
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
he has a rocking gait
U
هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد
print
U
روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
strophe
U
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
indenting
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
valuing
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
values
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
value
U
هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
noil
U
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
passanger
U
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
dynamically
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
indents
U
فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
mudflat
U
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
mudflats
U
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
decalescence
U
کم شدن حرارت فلز هنگام تغییر و تبدیل ان در کوره
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
moonlight fliting
U
گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
pass shooting
U
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
black cap
U
کلاهی که هنگام اجرای حکم اعدام برسرمحکوم گذارند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com