Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fail out
U
ریزش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
stave
U
شکستن ریزش کردن
Other Matches
fallout prediction
U
محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
drencher
U
اب ریزش
infusions
U
ریزش
catarrh
U
ریزش
spill
U
ریزش
infusion
U
ریزش
insets
U
: ریزش
spilled
U
ریزش
spilling
U
ریزش
flux
U
ریزش
on the fly
U
ریزش
overflown
U
ریزش
defluxion
U
ریزش
rheumatism
U
ریزش
influx
U
ریزش
influxes
U
ریزش
coryza
U
ریزش
gush
U
ریزش
gushed
U
ریزش
gushes
U
ریزش
chuct
U
ریزش
spills
U
ریزش
chutes
U
ریزش
fallout
U
ریزش
chute
U
ریزش
affluxion
U
ریزش
afflux
U
ریزش
sprayed
U
ریزش
overflows
U
ریزش
inpouring
U
ریزش
calvities
U
ریزش مو
sprinkle
U
ریزش نم نم
precipitation
U
ریزش
diffusion
U
ریزش
fox evil
U
ریزش مو
outflow
U
ریزش
affusion
U
ریزش
overflowed
U
ریزش
abscission
U
ریزش
sprinkled
U
ریزش نم نم
affution
U
ریزش
overflow
U
ریزش
log chute
U
ریزش
swoop
[on]
U
ریزش
[سر]
sprays
U
ریزش
outflows
U
ریزش
spray
U
ریزش
spraying
U
ریزش
pour
U
ریزش
landslide
U
ریزش
disembogue
U
ریزش
pours
U
ریزش
sprinkles
U
ریزش نم نم
poured
U
ریزش
disemboguement
U
ریزش
landslides
U
ریزش
disengorgement
U
ریزش
inset
U
: ریزش
effusion
U
ریزش
come down
U
ریزش
psilosis
U
ریزش مو
effusions
U
ریزش
depilation
U
ریزش مو
perfusion
U
ریزش
pouring
U
ریزش
fallout
U
ریزش اتمی
downcome
U
انحطاط ریزش
rate of pouring
U
سرعت ریزش
landslides
U
ریزش خاک
pouring nozzle
U
شیپوره ریزش
chutes
U
ریزش با سقوط
slumping
U
افت ریزش
mucorrhea
U
ریزش مخاط
chute
U
ریزش با سقوط
flush pipe
U
لوله ریزش
pouring gate
U
دریچه ریزش
pourability
U
قابلیت ریزش
slumped
U
افت ریزش
landfalls
U
ریزش زمین
outflows
U
ریزش جریان
loss of hair
U
ریزش مو
[پزشکی]
lachrymation
U
ریزش اشک
slump
U
افت ریزش
instillation
U
ریزش تدریجی
insti
U
ریزش تدریجی
pouring cup
U
قاشق ریزش
castability
U
قابلیت ریزش
hair loss
U
ریزش مو
[پزشکی]
alopecia
U
ریزش مو
[پزشکی]
baldness
U
ریزش مو
[پزشکی]
pour point
U
نقطه ریزش
outflow
U
ریزش جریان
inflow
U
ریزش درونی
lopecia
U
ریزش مو
[پزشکی]
downfall
U
انحطاط ریزش
drip loop
U
حلقه ریزش اب
income
U
ریزش فهور
snowfall
U
برف ریزش
overflowing
U
فراوان ریزش
ptyalism
U
ریزش خیو
gleet
U
ریزش مخاط
drop manhole
U
دهانه ریزش
splashes
U
صدای ریزش
slide
U
سراشیبی ریزش
over flow
U
طغیان ریزش
slides
U
سراشیبی ریزش
fall of rock
U
ریزش سنگ
deplumation
U
ریزش مژگان
splotch
U
ریزش یا پاشیدن
fall
U
شیبشکن ریزش
slumps
U
افت ریزش
fallout pattern
U
شکل ریزش
rock rubble
U
ریزش سنگ
splash
U
صدای ریزش
outpour
U
بیرون ریزش
intinction
U
ریزش القاء
snowfalls
U
برف ریزش
landfall
U
ریزش زمین
outpourings
U
بیرون ریزش
flow side
U
ریزش در شیب
splashing
U
صدای ریزش
disemboguement
U
ریزش گاه
drop inlet
U
دریچه ریزش
landslide
U
ریزش خاک
dewfall
U
ریزش شبنم
pouring spout
U
ناودان ریزش
annual preciptation
U
ریزش سالانه
pouring platform
U
سطح ریزش
outpouring
U
بیرون ریزش
epiphora
U
اشک ریزش
instilment
U
ریزش و تلقین تدریجی
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
shedding of battery plate
U
ریزش صفحه باتری
fallout pattern
U
نمونه ریزش اتمی
land slip
U
ریزش سنگ از کوه
rheum
U
ریزش اب چشم یادهان
flux
U
اسهال خون ریزش
electron disintegration
U
فرو ریزش الکترونی
residual
U
مربوط به ریزش اتمی
snow inlet
U
دریچه ریزش برف
landslip
U
ریزش خاک کوه
pouring
U
تراوش بوسیله ریزش
infalling
U
ریزش بسوی درون
pours
U
تراوش بوسیله ریزش
rheumy
U
دارای ریزش یازکام
rainfall
U
ریزش باران بارنغگی
head
U
ارتفاع ریزش سر رولور سر
poured
U
تراوش بوسیله ریزش
pour
U
تراوش بوسیله ریزش
gravitational collapse
U
فرو ریزش گرانشی
haemothorax
U
ریزش خون درسینه
landslips
U
ریزش خاک کوه
dewfall
U
هنگام ریزش شبنم
pouring
U
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
poured
U
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
haemorrhage
U
خون ریزش نزف الدم
haemorrhaged
U
خون ریزش نزف الدم
haemorrhages
U
خون ریزش نزف الدم
haemorrhaging
U
خون ریزش نزف الدم
indraft
U
ریزش چیزی بسوی درون
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
hemorrhaged
U
خون ریزش نزف الدم
hemorrhaging
U
خون ریزش نزف الدم
indraght
U
ریزش چیزی بسوی درون
indravgnt
U
ریزش چیزی سوی درون
pours
U
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
hemorrhages
U
خون ریزش نزف الدم
pour
U
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
landslide
U
ریزش خاک کوه کنار جاده
landslides
U
ریزش خاک کوه کنار جاده
moderator lamp
U
چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
nappe
U
تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
fallout wind vector plot
U
طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
extravasattion
U
خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
emission theory
U
فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
rainout
U
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
moult
U
[پودنما شدن فرش در اثر از دست دادن پرزها، ریزش الیاف از سطح فرش]
collapse pressure
U
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
area of military significant fallout
U
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
rain discharge
U
حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
hemorrhage
U
خون ریزی خون ریزش
clean weapon
U
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
drop zone
U
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
splash proof enclosure
U
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com