English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
indravgnt U ریزش چیزی سوی درون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
indraft U ریزش چیزی بسوی درون
indraght U ریزش چیزی بسوی درون
Other Matches
infalling U ریزش بسوی درون
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
intake U مقدارجذب چیزی به درون
intakes U مقدارجذب چیزی به درون
empties U بدون چیزی در درون
emptied U بدون چیزی در درون
emptier U بدون چیزی در درون
empty U بدون چیزی در درون
emptiest U بدون چیزی در درون
full U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
contained U قرار دادن چیزی در درون
contains U قرار دادن چیزی در درون
fullest U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
contain U قرار دادن چیزی در درون
internal evidence U مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
encapsulated U چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
fallout prediction U محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
in line processing U پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
psilosis U ریزش مو
poured U ریزش
fox evil U ریزش مو
overflowed U ریزش
overflow U ریزش
overflows U ریزش
precipitation U ریزش
depilation U ریزش مو
inset U : ریزش
insets U : ریزش
defluxion U ریزش
chutes U ریزش
chute U ریزش
infusions U ریزش
infusion U ریزش
pouring U ریزش
flux U ریزش
spray U ریزش
affluxion U ریزش
on the fly U ریزش
affusion U ریزش
affution U ریزش
sprays U ریزش
spraying U ریزش
chuct U ریزش
overflown U ریزش
perfusion U ریزش
diffusion U ریزش
log chute U ریزش
pours U ریزش
calvities U ریزش مو
abscission U ریزش
afflux U ریزش
pour U ریزش
come down U ریزش
sprayed U ریزش
catarrh U ریزش
rheumatism U ریزش
disemboguement U ریزش
outflows U ریزش
outflow U ریزش
coryza U ریزش
landslides U ریزش
fallout U ریزش
drencher U اب ریزش
disengorgement U ریزش
inpouring U ریزش
effusion U ریزش
landslide U ریزش
effusions U ریزش
disembogue U ریزش
spills U ریزش
influxes U ریزش
gushes U ریزش
gushed U ریزش
influx U ریزش
swoop [on] U ریزش [سر]
gush U ریزش
sprinkle U ریزش نم نم
spilling U ریزش
sprinkles U ریزش نم نم
sprinkled U ریزش نم نم
spilled U ریزش
spill U ریزش
fail out U ریزش کردن
fall of rock U ریزش سنگ
rock rubble U ریزش سنگ
fallout pattern U شکل ریزش
slumped U افت ریزش
alopecia U ریزش مو [پزشکی]
slumping U افت ریزش
slumps U افت ریزش
chutes U ریزش با سقوط
snowfall U برف ریزش
slump U افت ریزش
snowfalls U برف ریزش
instillation U ریزش تدریجی
downfall U انحطاط ریزش
mucorrhea U ریزش مخاط
landfall U ریزش زمین
insti U ریزش تدریجی
splashes U صدای ریزش
lachrymation U ریزش اشک
landfalls U ریزش زمین
splash U صدای ریزش
annual preciptation U ریزش سالانه
intinction U ریزش القاء
income U ریزش فهور
inflow U ریزش درونی
flow side U ریزش در شیب
landslide U ریزش خاک
outpouring U بیرون ریزش
splashing U صدای ریزش
flush pipe U لوله ریزش
outflow U ریزش جریان
landslides U ریزش خاک
chute U ریزش با سقوط
outflows U ریزش جریان
slide U سراشیبی ریزش
slides U سراشیبی ریزش
gleet U ریزش مخاط
fall U شیبشکن ریزش
overflowing U فراوان ریزش
fallout U ریزش اتمی
outpourings U بیرون ریزش
loss of hair U ریزش مو [پزشکی]
pour point U نقطه ریزش
over flow U طغیان ریزش
outpour U بیرون ریزش
ptyalism U ریزش خیو
splotch U ریزش یا پاشیدن
pouring cup U قاشق ریزش
pouring gate U دریچه ریزش
pouring nozzle U شیپوره ریزش
drip loop U حلقه ریزش اب
drop inlet U دریچه ریزش
downcome U انحطاط ریزش
drop manhole U دهانه ریزش
rate of pouring U سرعت ریزش
pouring spout U ناودان ریزش
pouring platform U سطح ریزش
hair loss U ریزش مو [پزشکی]
disemboguement U ریزش گاه
castability U قابلیت ریزش
pourability U قابلیت ریزش
dewfall U ریزش شبنم
epiphora U اشک ریزش
deplumation U ریزش مژگان
lopecia U ریزش مو [پزشکی]
baldness U ریزش مو [پزشکی]
gravitational collapse U فرو ریزش گرانشی
instilment U ریزش و تلقین تدریجی
landslips U ریزش خاک کوه
poured U تراوش بوسیله ریزش
pouring U تراوش بوسیله ریزش
flux U اسهال خون ریزش
residual U مربوط به ریزش اتمی
drip proof enclosure U حفافت در مقابل ریزش اب
rheum U ریزش اب چشم یادهان
landslip U ریزش خاک کوه
haemothorax U ریزش خون درسینه
stave U شکستن ریزش کردن
pours U تراوش بوسیله ریزش
shedding of battery plate U ریزش صفحه باتری
fallout pattern U نمونه ریزش اتمی
rheumy U دارای ریزش یازکام
electron disintegration U فرو ریزش الکترونی
head U ارتفاع ریزش سر رولور سر
land slip U ریزش سنگ از کوه
rainfall U ریزش باران بارنغگی
dewfall U هنگام ریزش شبنم
snow inlet U دریچه ریزش برف
pour U تراوش بوسیله ریزش
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
haemorrhaging U خون ریزش نزف الدم
haemorrhage U خون ریزش نزف الدم
haemorrhaged U خون ریزش نزف الدم
haemorrhages U خون ریزش نزف الدم
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
pouring U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
hemorrhaging U خون ریزش نزف الدم
pour U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
hemorrhages U خون ریزش نزف الدم
hemorrhaged U خون ریزش نزف الدم
pours U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
poured U ریزش بلا انقطاع ومسلسل
landslides U ریزش خاک کوه کنار جاده
landslide U ریزش خاک کوه کنار جاده
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
moderator lamp U چراغی که ریزش نفت انرامیتوان میزان کرد
fallout wind vector plot U طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
nappe U تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
extravasattion U خروج ازمجرای طبیعی ریزش خون وغیره درانساج بدن
endocarp U درون بر
reentrant U درون رو
interiors U درون
cores U درون
core U درون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com