Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acupressure
U
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
psychosurgery
U
جراحی مغز جهت درمان بیماری روانی
isobars
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobare
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobar
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
hypertension
U
بیماری فشار خون
isallobaric
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
variables
U
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variable
U
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
locals
U
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local
U
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
pascal's law
U
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
vertical control
U
کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
gridding
U
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
therapist
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
printhead
U
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
heparinize
U
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
polar plot
U
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
client centered therapy
U
درمان متمرکز بر درمان جو
sequela
U
بیماری ناشی از بیماری دیگر
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
relief
U
تسکین
alleviation
U
تسکین
assuagement
U
تسکین
solace
U
تسکین
placation
U
تسکین
mollification
U
تسکین
mitigation
U
تسکین
sedation
U
تسکین
appeasement
U
تسکین
allayment
U
تسکین
conciliation
U
تسکین
palliation
U
تسکین
easing
U
تسکین
[درد]
sedates
U
تسکین دهنده
placates
U
تسکین دادن
relievable
U
تسکین دادنی
mollifying
U
تسکین دادن
placate
U
تسکین دادن
relieving anode
U
اند تسکین
placated
U
تسکین دادن
propitiator
U
تسکین دهنده
quencher
U
تسکین دهنده
quietens
U
تسکین دادن
soothe
U
تسکین دادن
quietened
U
تسکین دادن
soothed
U
تسکین دادن
soothes
U
تسکین دادن
quietening
U
تسکین دادن
mollified
U
تسکین دادن
mollifies
U
تسکین دادن
mollify
U
تسکین دادن
sedate
U
تسکین دهنده
abatement
[of pain]
U
تسکین
[درد]
sedated
U
تسکین دهنده
alleviation
U
تسکین
[درد]
easement
U
تسکین
[درد]
quieten
U
تسکین دادن
palliation
U
تسکین
[درد]
placating
U
تسکین دادن
temporalize
U
تسکین دادن
palliate
U
تسکین دادن
pacification
U
تسکین دادن
pacificator
U
تسکین دهنده
insatiability
U
تسکین ناپذیری
relief
[from pain]
U
تسکین
[درد]
unappeasable
U
تسکین نیافتنی
palliator
U
تسکین دهنده
pacifiable
U
تسکین پذیر
antalgic
U
تسکین دهنده
appeasable
U
قابل تسکین
sooth
U
تسکین دهنده
placebos
U
مایه تسکین
sedating
U
تسکین دهنده
salve
U
تسکین دادن
propitiate
U
تسکین دادن
propitiated
U
تسکین دادن
propitiates
U
تسکین دادن
propitiating
U
تسکین دادن
appeaser
U
تسکین بخش
pacified
U
تسکین دادن
pacifies
U
تسکین دادن
placative
U
تسکین پذیر
pacify
U
تسکین دادن
placebo
U
مایه تسکین
pacifying
U
تسکین دادن
propitiatory
U
وابسته به تسکین یا دلجویی
pacifier
U
تسکین دهنده پستانک
alleviative
U
داروی تسکین دهنده
salve
U
مرهم تسکین دهنده
salve
U
داروی تسکین دهنده
tranquilizer
U
داروی تسکین دهنده
pacifiers
U
تسکین دهنده پستانک
anodyne
U
تسکین دهنده مسکن
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
reliance on a document
U
استناد به مدرک خاصی
referring to a document
U
استناد به مدرک خاصی
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
particularity
U
بستگی بعقاید خاصی
particularism
U
دلبستگی بمرام خاصی
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
pacify
U
ارام کردن تسکین دادن
pacifying
U
ارام کردن تسکین دادن
implacability
U
تسکین ناپذیری کینه توزی
quell
U
سرکوبی کردن تسکین دادن
quietest
U
ارام کردن تسکین دادن
quelled
U
سرکوبی کردن تسکین دادن
quelling
U
سرکوبی کردن تسکین دادن
quells
U
سرکوبی کردن تسکین دادن
quiet
U
ارام کردن تسکین دادن
immitigable
U
سبک نشدنی تسکین ندادنی
appeased
U
ساکت کردن تسکین دادن
appeases
U
ساکت کردن تسکین دادن
appease
U
ساکت کردن تسکین دادن
pacifies
U
ارام کردن تسکین دادن
smooths
U
ارام کردن تسکین دادن
propitiable
U
قابل تسکین استمالت پذیر
smooth
U
ارام کردن تسکین دادن
smoothed
U
ارام کردن تسکین دادن
smoothest
U
ارام کردن تسکین دادن
pacified
U
ارام کردن تسکین دادن
appeasing
U
ساکت کردن تسکین دادن
attitudinize
U
حالت خاصی بخود گرفتن
stockists
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
meaner
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
mean
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
dialect
U
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
dialects
U
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
dead
U
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
interspecies
U
واقع در بین دستههای خاصی
meanest
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
laic
U
شخص که علم خاصی را نداند
special administration
U
اداره قسمت خاصی از ترکه
stylize
U
به روش یا سبک خاصی دراوردن
stockist
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
intonate
U
بااهنگ خاصی ادا کردن
intonate
U
با لحن خاصی تلفظ کردن
interspecific
U
واقع در بین دستههای خاصی
remittent
U
تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
inappeasable
U
غیر قابل تسکین قانع نشدنی
blind
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinds
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
for no p reason
U
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
blocks
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
specify
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
selective
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selectively
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
specifying
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
facies
U
منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
block
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocked
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
medicative
U
درمان کن
irremediable
U
بی درمان
immedicable
U
بی درمان
natural philosophy
U
درمان
cured
U
درمان
cures
U
درمان
remedies
U
درمان
treatments
U
درمان
treatment
U
درمان
remediless
U
بی درمان
remedy
U
درمان
medicament
U
درمان
water cure
U
اب درمان
remedying
U
درمان
cure
U
درمان
client
U
درمان جو
therapy
U
درمان
remedied
U
درمان
medicaments
U
درمان
clients
U
درمان جو
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
sig
U
علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
puts
U
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting
U
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
dedicated
U
کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
doctrinaire
U
کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
attachment
U
وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
put
U
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
dd name
U
برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
cure all
U
درمان هر درد
depth therapy
U
درمان عمقی
direct therapy
U
درمان رهنمودی
faith cure
U
درمان اعتقادی
dual sex therapy
U
درمان دو جنسیتی
electrotherapeutics
U
درمان برقی
remedied
U
درمان میزان
remedied
U
درمان کردن
iamatology
U
درمان شناسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com