English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Their birthdays are four days apart. U روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
aborning U در بدو تولد در حال تولد
letter quality printing U چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
ballade U قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
space U فاصله دادن فاصله داشتن
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
births U تولد
birth U تولد
geniture U تولد
postnatal U پس از تولد
regeneracy U تولد تازه
getting U زایش تولد
gets U زایش تولد
get U زایش تولد
antenatals U پیش از تولد
birthday cake U کیک تولد
birth cry U اوای تولد
nascent U درحال تولد
birth injury U اسیب تولد
birth trauma U ضربه تولد
Nativity U تولد عیسی
antenatal U پیش از تولد
prenatal U پیش از تولد
birth certificate U گواهی تولد
date of birth U تاریخ تولد
birthday U جشن تولد
rebirth U تولد دوباره
the birth of a nation U تولد یک ملت
birthdays U جشن تولد
rebirth U تولد تازه
nee U تولد یافته
regeneration U تولد تازه
place of birth U محل تولد
antenatals U مربوط به قبل از تولد
reborn U تولد تازه یافته
antenatal U مربوط به قبل از تولد
post natal U واقع شونده پس از تولد
postnatal U وابسته به بعد از تولد
newborn U تازه تولد شده
post-natal U واقع شونده پس از تولد
redivivus U تولد تازه یافته
nascency U نوفهوری و اغازی تولد
nascence U نوفهوری و اغازی تولد
additional production personnel عوامل دیگر تولد
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
precocial U دارای استقلال ازهنگام تولد
viability U قدرت ادامه زندگی پس از تولد
Yuletide U ایام عید تولد عیسی
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
new born U زاییده شده تازه تولد یافته
birthright U حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
palingenesis U تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
lord of misrule U متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
christian era U مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
quadruples U چهار لا
quadrilaterals U چهار بر
quadruple U چهار لا
quadrupling U چهار لا
quartile U چهار یک
quadrate U چهار یک
quadruped U چهار پا
quadrupled U چهار لا
four U چهار
tetragon U چهار بر
quadrupeds U چهار پا
tetrad U چهار
quarter U چهار یک
quadrilateral U چهار بر
quatre U چهار
quad U چهار گوش
four U عدد چهار
Wednesday U چهار شنبه
four cycle U چهار چرخه
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
qyaternary U چهار تایی
footstools U چهار پایه
quads U چهار قلو
footstool U چهار پایه
quad U چهار قلو
foursquare U چهار ضلعی
tetrameter U چهار وزنی
quadrilateral U چهار جانبه
quadruples U چهار گانه
four pole U چهار قطبی
four dimensional U چهار بعدی
quadrilaterals U چهار ضلعی
quadrilaterals U چهار جانبه
four way U چهار لولهای
four way U چهار راه
all fours U چهار دست و پا
tetrahedron U چهار وجهی
four o'clock U ساعت چهار
close U چهار گوشه
tetramerous U چهار جزیی
quads U چهار گوش
quadrilateral U چهار ضلعی
tetrahedral U چهار وجهی
squaring U چهار گوش
squares U چهار گوش
squared U چهار گوش
quadrupled U چهار گانه
quadruple U چهار تایی
quadruple U چهار گانه
point four U اصل چهار
quadraple U چهار برابر
tetrasporic U چهار هاگی
quadripartite U چهار جزئی
quadrate U چهار گوش
square U چهار گوش
tetragon U چهار ضلعی
square dome U چهار طاقی
tetrasporous U چهار هاگی
tetrastich U چهار بیتی
quadrangular U چهار گوشه
all eyes U چهار چشمی
tetravalent U چهار فرفیتی
quadrant U چهار گوش
quadrupling U چهار تایی
quadrupling U چهار گانه
quadruples U چهار تایی
quadrant U چهار یک دایره
tetratomic U چهار اتمی
tetrastichous U چهار جزیی
tetravalent U چهار بنیانی
gallop U چهار نعل
cross legged U چهار زانو
the four seasons U چهار فصل
quadrupled U چهار تایی
tetradactylous U چهار پنجهای
tetragon U چهار گوشه
galloped U چهار نعل
tetraphyllous U چهار برگه
quadrisyllabic U چهار هجائی
the cardinal humours U چهار ابگونه
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
double breasted U کت چهار دکمه
tetrasyllabic U چهار هجائی
quadrivalent U چهار بنیانی
quadrivalent U چهار ارزشی
creep U چهار دست و پا
tertramerous U چهار جزئی
backfour U چهار مدافع
long legged U چهار پایه
gallops U چهار نعل
tetrahedral U چهار ضلعی
quadrifid U چهار شکافی
tetrapod U پروانه چهار پا
Wednesdays U چهار شنبه
tetrad U چهار عنصری
intersection U چهار راه
intersections U چهار راه
quadruplets U چهار گانه
quadric U چهار تایی
quadruplet U چهار گانه
quatrefoil U ارایش چهار پردهای
round-the-clock U بیست و چهار ساعته
quadrilaterals U چهار پهلو چهارضلعی
quadrilaterals U مربوط به چهار گوش
quadrilateral U مربوط به چهار گوش
four high rolling stand U خان چهار غلطکی
quadrille U شطرنجی چهار گوش
fourth degree of readiness U امادگی درجه چهار
teragram U واژه چهار حرفی
quadrilateral U چهار پهلو چهارضلعی
tetrachromatism U دید چهار رنگی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com