Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dailies
U
روزنامه یومیه
daily
U
روزنامه یومیه
daily news paper
U
روزنامه یومیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staffer
U
مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffers
U
مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
quotidian
U
یومیه
ephemeral
U
یومیه
ephemerous
U
یومیه
daily
<adj.>
<adv.>
U
بطور یومیه
dailies
U
بطور یومیه
each day
<adv.>
U
بطور یومیه
daily prayer
U
نمازهای یومیه
the daily paper
U
جریده یومیه
day in, day out
<adv.>
U
بطور یومیه
every day
<adv.>
U
بطور یومیه
on a daily basis
<adv.>
U
بطور یومیه
every single day
<adv.>
U
بطور یومیه
newspapers
U
روزنامه
journals
U
روزنامه
journal
U
روزنامه
paper
U
روزنامه
papers
U
روزنامه
papered
U
روزنامه
newspaper
U
روزنامه
papering
U
روزنامه
the daily paper
U
روزنامه
day book
U
دفتر روزنامه
daybook
U
دفتر روزنامه
columns
U
ستون روزنامه
newsman
U
روزنامه فروش
book of account
U
دفتر روزنامه
journal
U
دفتر روزنامه
column
U
ستون روزنامه
cutting
U
برش روزنامه
official jurnal
U
روزنامه رسمی
official gazette
U
روزنامه رسمی
sportswriter
U
خبرنگارورزشی روزنامه
newsstand
U
روزنامه فروشی
newspaper columns
U
ستونهای روزنامه
news vendor
U
روزنامه فروش
logbook
U
روزنامه دریاپیمایی
local paper
U
روزنامه محلی
paper boy
U
روزنامه فروش
paper boy
U
روزنامه رسان
paper boys
U
روزنامه فروش
news agent
U
روزنامه فروش
paper boys
U
روزنامه رسان
gazetteer
U
روزنامه نویس
newspapermen
U
روزنامه نگار
newspaperman
U
روزنامه نگار
newsprint
U
طبع روزنامه
publicists
U
روزنامه نگار
journalism
U
روزنامه نگاری
newspaperman
U
روزنامه فروش
publicist
U
روزنامه نگار
journals
U
دفتر روزنامه
newsmen
U
روزنامه فروش
journalist
U
روزنامه نگار
journalists
U
روزنامه نگار
editor
U
سردبیر روزنامه
a newspaper's political affiliation
U
وابستگی سیاسی روزنامه ها
semi monthly
U
روزنامه یامجله دوهفتگی
sales d.
U
دفتر فروش روزنامه
trade journal
U
روزنامه یا مجله بازرگانی
name plates
U
نام و آرم روزنامه
journalistic
U
وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
unit journal
U
دفتر روزنامه یکان
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
newsboy
U
پسر روزنامه فروش
newspapermen
U
صاحب وگرداننده روزنامه
intelligence journal
U
دفتر روزنامه اطلاعات
headliner
U
نویسنده سرمقاله روزنامه
head line
U
عنوان سرصفحه روزنامه
journals
U
دفتر روزنامه یکان
commonly read paper
U
روزنامه کثیر الانتشار
editoress
U
مدیره روزنامه یامجله
gazette
U
مجله رسمی روزنامه
news room
U
اطاق روزنامه خوانی
newspaperman
U
صاحب وگرداننده روزنامه
newspaper
U
روزنامه نگاری کردن
newspapers
U
روزنامه نگاری کردن
journal
U
دفتر روزنامه یکان
news stand
U
جایگاه فروش روزنامه
news-stand
U
جایگاه فروش روزنامه
news-stands
U
جایگاه فروش روزنامه
newsstand
U
دکه روزنامه فروشی
newsprint
U
ماشین چاپ روزنامه
tabloids
U
روزنامه نیم قطع و مصور
feuilleton
U
پاورقی قسمت پایین روزنامه
editorial board
U
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
city article
U
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
tabloid
U
روزنامه نیم قطع و مصور
he writes for the papers
U
برای روزنامه هامقاله مینویسد
back copy
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back issue
U
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
newsstand
U
دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
offprint
U
مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
shirt-tail
U
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
press campaingn or stunt
U
مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
scrap
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
shirt-tails
U
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
scrapped
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scraps
U
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
there is a rush for the papers
U
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
tear sheet
U
قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
an open letter
U
نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
balaam
U
موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
itemizer
U
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
personals
U
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
feuilleton
U
کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
advertorial
U
تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
papers
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papered
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papering
U
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
agony aunt
U
شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
penny a liner
U
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
diarists
U
روزنامه نگار وقایع نگار
diarist
U
روزنامه نگار وقایع نگار
subscribers
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
journalize
U
در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com