English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
journalism U روزنامه نگاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
newspaper U روزنامه نگاری کردن
newspapers U روزنامه نگاری کردن
Other Matches
pictography U تصویر نگاری رمز نگاری
staffer U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffers U مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
fingerprints U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
reticulum U نگاری
hydrographic U اب نگاری
monographs U تک نگاری
monograph U تک نگاری
angiography U رگ نگاری
arteriography U رگ نگاری
hydrography U اب نگاری
leetter writing U نامه نگاری
letter writer U نامه نگاری
letter writing U نامه نگاری
cartography U نقشه نگاری
myography U عضله نگاری
petrography U سنگ نگاری
phallography U نعوظ نگاری
pornography U هرزه نگاری
oceanpgraphy U اقیانوس نگاری
ethnography U قوم نگاری
oscillography U نوسان نگاری
hydrography U علم اب نگاری
crystallography U بلور نگاری
arteriography U نبض نگاری
cranioscopy U جمجمه نگاری
cardiography U قلب نگاری
cerography U موم نگاری
dactylagraphy U انگشت نگاری
topography U برجسته نگاری
hydrographic U نقشه اب نگاری
hydrographic U مربوط به اب نگاری
electrotype U برق نگاری
eco mapping U بوم نگاری
dermatographia U پوست نگاری
data recording U داده نگاری
dactyloscopy U انگشت نگاری
topography U مکان نگاری
chromatography U رنگ نگاری
surveyed U اب نگاری دریایی
soleprint U انگشت نگاری از پا
spectrography U طیف نگاری
spectrography U بیناب نگاری
survey U اب نگاری دریایی
stylistics U سلیس نگاری
tachygraphy U تند نگاری
ethnographic <adj.> U قوم نگاری
surveys U اب نگاری دریایی
seismography U زلزله نگاری
psychography U روان نگاری
macrography U بزرگ نگاری
picture writing U تصویر نگاری
pictorial art U پیکر نگاری
pictography U صورت نگاری
phonography U صدا نگاری
logging U واقعه نگاری
demography U امار نگاری
demography U جمعیت نگاری
sciagraphy U سایه نگاری
ski graphŠetc U سایه نگاری
oceanography U اقیانوس نگاری
demography U مردم نگاری
chronology U رخداد نگاری
chronology U وقایع نگاری
To take fingerprints. U انگشت نگاری کردن
finger print department U اداره انگشت نگاری
notepaper U کاغذ نامه نگاری
uranographical U وابسته به اسمان نگاری
uranographic U وابسته به اسمان نگاری
ideographs U حروف اندیشه نگاری
seismic method U روش زلزله نگاری
hydrographic datum U سطح مبنای اب نگاری
hydrographic chart U نقشه اب نگاری دریایی
planography U نقشه نگاری طراحی
mental topography U مکان نگاری ذهن
electroretinography U برق نگاری شبکیه
emg U برق نگاری ماهیچه
electromyography U برق نگاری ماهیچه
electroencephalography U برق نگاری مغز
electrocardiography U قلب نگاری برقی
diary method U روش خاطره نگاری
portraiture U پیکر نگاری تعریف
computed tomography scanning U مغز نگاری کامپیوتری
chromatographic U وابسته برنگ نگاری
telegraphic U از راه دور نگاری
topography U مکان نگاری مساحی
anecdotal method U روش واقعه نگاری
uranography U عالم شناسی اسمان نگاری
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
automatics U فرم های نامه نگاری
automatic U فرم های نامه نگاری
nautical chart U نقشه دریایی اب نگاری شده
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
journals U روزنامه
papered U روزنامه
papering U روزنامه
papers U روزنامه
newspapers U روزنامه
journal U روزنامه
the daily paper U روزنامه
paper U روزنامه
newspaper U روزنامه
topographic U وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
newsmen U روزنامه فروش
news vendor U روزنامه فروش
newspaper columns U ستونهای روزنامه
newsman U روزنامه فروش
newsstand U روزنامه فروشی
official gazette U روزنامه رسمی
official jurnal U روزنامه رسمی
publicists U روزنامه نگار
paper boy U روزنامه رسان
paper boy U روزنامه فروش
newspaperman U روزنامه فروش
paper boys U روزنامه فروش
journalists U روزنامه نگار
sportswriter U خبرنگارورزشی روزنامه
journalist U روزنامه نگار
editor U سردبیر روزنامه
publicist U روزنامه نگار
paper boys U روزنامه رسان
news agent U روزنامه فروش
cutting U برش روزنامه
day book U دفتر روزنامه
daybook U دفتر روزنامه
dailies U روزنامه یومیه
daily U روزنامه یومیه
journal U دفتر روزنامه
journals U دفتر روزنامه
column U ستون روزنامه
gazetteer U روزنامه نویس
daily news paper U روزنامه یومیه
newsprint U طبع روزنامه
logbook U روزنامه دریاپیمایی
newspaperman U روزنامه نگار
book of account U دفتر روزنامه
columns U ستون روزنامه
newspapermen U روزنامه نگار
local paper U روزنامه محلی
journalese U بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
floating lines U خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
pastellist U پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
a newspaper's political affiliation U وابستگی سیاسی روزنامه ها
unit journal U دفتر روزنامه یکان
trade journal U روزنامه یا مجله بازرگانی
journalistic U وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
name plates U نام و آرم روزنامه
commonly read paper U روزنامه کثیر الانتشار
editoress U مدیره روزنامه یامجله
journals U دفتر روزنامه یکان
newsprint U ماشین چاپ روزنامه
news stand U جایگاه فروش روزنامه
newspaperman U صاحب وگرداننده روزنامه
news-stand U جایگاه فروش روزنامه
news-stands U جایگاه فروش روزنامه
newsstand U دکه روزنامه فروشی
newsboy U پسر روزنامه فروش
intelligence journal U دفتر روزنامه اطلاعات
newspapermen U صاحب وگرداننده روزنامه
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
gazette U مجله رسمی روزنامه
news room U اطاق روزنامه خوانی
semi monthly U روزنامه یامجله دوهفتگی
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
journal U دفتر روزنامه یکان
sales d. U دفتر فروش روزنامه
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
editorial board U هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
feuilleton U پاورقی قسمت پایین روزنامه
tabloids U روزنامه نیم قطع و مصور
newsstand U دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
he writes for the papers U برای روزنامه هامقاله مینویسد
back issue U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back copy U نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
city article U گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
tabloid U روزنامه نیم قطع و مصور
moulage U انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
offprint U مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
balaam U موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
scraps U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapping U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap U عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
tear sheet U قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
shirt-tails U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail U اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
there is a rush for the papers U مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
feuilleton U کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
itemizer U کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
advertorial U تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
papered U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
paper U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
papering U ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com