English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
survival U رهایی از انهدام
survivals U رهایی از انهدام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
destroy U انهدام
extinguishment U انهدام
destroys U انهدام
stramash U انهدام
extermination U انهدام
destroying U انهدام
devastation U انهدام
destruction U انهدام
destruct U انهدام
disposal U انهدام
exterminative U انهدام کننده
subversion U انهدام تخریب
extinction U اعدام انهدام
bacteriolysis U انهدام باکتری
destruction U اتلاف انهدام
destructible U انهدام پذیر
destructibility U قابلیت انهدام
probability of kill U احتمال انهدام
demolition U ویران سازی انهدام
demolitions U ویران سازی انهدام
exterminable U نابودساختنی قابل انهدام
exterminative U مایه انهدام یا انقراض
disposable end item U اماد یا اقلام قابل انهدام
exterminatory U اسباب نابودی مایه انهدام یا انقراض نابودسازنده
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
cryptocustodian U مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
disposal U انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
emanacipation U رهایی
escapement U رهایی
deliverance U رهایی
escaped U رهایی
salvation U رهایی
riddance U رهایی
emancipation U رهایی
escaping U رهایی
escapes U رهایی
escape U رهایی
extrication U رهایی
goby U رهایی
relief U رهایی
deliveries U رهایی
rescued U رهایی
rescues U رهایی
rescuing U رهایی
rescue U رهایی
livery U رهایی
liveries U رهایی
quietus U رهایی
delivery U رهایی
abandonment U رهایی
emergency relief U رهایی از بلایا
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
keep one's head above water U رهایی یافتن
release point U نقطه رهایی
to extricate oneself U رهایی یافتن
to get off U رهایی یافتن از
to get rid of U رهایی یافتن از
get out U رهایی یافتن
bomb release line U خط رهایی بمب
rescuing U رهایی دادن
rescues U رهایی دادن
rescue U رهایی دادن
acquittance U رهایی بخشودگی
disenchantment U رهایی از طلسم
disillusions U رهایی از شیفتگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
emancipator U رهایی دهنده
disillusion U رهایی از شیفتگی
break up value U قیمت رهایی
break off position U نقطه رهایی
break off U رهایی ازدرگیری
rescued U رهایی دادن
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
releases U منتشر ساختن رهایی
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
dropping angle U زاویه رهایی بمب
bomb release point U نقطه رهایی بمب
release U منتشر ساختن رهایی
bailment U رهایی به قید ضمانت
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
released U منتشر ساختن رهایی
sectors U تقسیم دیسک به شیار رهایی
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
disencumbrance U رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
get off U رهایی یافتن پیاده شدن از
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
helicopter breakup point U نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
redeems U از گرو در اوردن رهایی دادن
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
succour U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
stack U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacked U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacks U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
final bomb release line U اخرین خط رهایی بمب اخرین خط پرتاب بمب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com