Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
isatin
U
رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oxygenize
U
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
oxygenation
U
ترکیب با اکسیژن
oxidation
U
ترکیب با اکسیژن
oxidization
U
ترکیب با اکسیژن
oxidize
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizing
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizes
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidised
U
با اکسیژن ترکیب کردن
oxidising
U
با اکسیژن ترکیب کردن
tetroxide
U
ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
oxidation
U
عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
phosphide
U
ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
gestalt
U
معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
oxygen convertor
U
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
white gold
U
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
flavonal dyes
U
فلاون
[مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
maximal oxygen consumption per minute
U
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
sandiness
U
قرمزی
red ness
U
قرمزی
rubicundity
U
قرمزی
redness
U
قرمزی
erubescence
U
قرمزی
rubefy
U
تولید قرمزی کردن در
rubefaction
U
قرمزی پوست حمرا
deoxygenate
U
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
prophet's green
U
رنگ سبز نبی
[این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
harmonic motion
U
اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomer
U
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomerous
U
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
composition
U
ترکیب یکان ترکیب رزمی
compositions
U
ترکیب یکان ترکیب رزمی
oxygen carrier
U
اکسیژن بر
oxybiont
U
اکسیژن زی
oxygen
U
اکسیژن
empyreal air
U
اکسیژن
oxyacetylene welding
U
جوش اکسیژن
lox
U
اکسیژن مایع
oxygenation
U
اکسیژن زنی
liquid oxygen
U
اکسیژن مایع
liquid exygen
U
اکسیژن مایع
oxygenize
U
با اکسیژن امیختن
oxygen debt
U
بدهی اکسیژن
oxygen debt
U
وام اکسیژن
oxygen deficit
U
کمبود اکسیژن
oxygen deficit
U
کسر اکسیژن
oxygen cylinder
U
مخزن اکسیژن
oxygenation
U
امیزش با اکسیژن
oxygenization
U
اکسیژن دهی
oxygen cylinder
U
سیلندر اکسیژن
oxygen extraction
U
جذب اکسیژن
deoxidate
U
بی اکسیژن کردن
oxygenates
U
اکسیژن امیختن
oxygenating
U
اکسیژن زدن
oxygenating
U
اکسیژن امیختن
oxygen
U
اکسیژن دار
oxygen
U
گاز اکسیژن
acidic oxide
U
اکسیژن اسیدی
acidity coefficient
U
نسبت اکسیژن
oxygen ration
U
نسبت اکسیژن
atmospheric oxygen
U
اکسیژن هوا
oxygenates
U
اکسیژن زدن
anoxia
U
کمبود اکسیژن
deoxygenation
U
اکسیژن زدایی
steno oxibiant
U
اکسیژن کم تاب
deoxidation
U
اکسیژن گیری
oxygenate
U
اکسیژن زدن
oxygenate
U
اکسیژن امیختن
oxygenated
U
اکسیژن زدن
oxygenated
U
اکسیژن امیختن
deoxidize
U
بی اکسیژن کردن
oxyacid
U
اسید اکسیژن دار
acetylene oxygen flame
U
شعله استیلن اکسیژن
aqualung
U
دستگاه تنفس اکسیژن
oxygen acid
U
اسید اکسیژن دار
oxides
U
ماده شیمیایی از اکسیژن
oxide
U
ماده شیمیایی از اکسیژن
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo
U
بیشینه اکسیژن مصرفی
oxyhydrogen
U
اکسیژن امیخته به ایدروژن
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
c.o.d
U
نیاز شیمیایی به اکسیژن
rebreather
U
سیستم اکسیژن مداربسته
chemical oxygen demand
U
نیاز شیمیایی اکسیژن
eudiometry
U
سنجش اکسیژن هوا
aqualungs
U
دستگاه تنفس اکسیژن
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
volcanize
U
جوش اکسیژن زدن
biochemical oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
hypoxia
U
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
deoxidize
U
از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
biological oxygen demand
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
b.o.d
U
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
acyl oxygen fission
U
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
nitrous acid
U
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
monoxide
U
اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vulcanization
U
حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
The room is stuffy.
U
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
ozone
U
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
continuous flow oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
oxygen bottle
U
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
demand oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
anoxia
U
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
by
U
بدست
at the hand of
U
بدست
catcher
U
بدست اورنده
procuring
U
بدست اوردن
procures
U
بدست اوردن
procured
U
بدست اوردن
procure
U
بدست اوردن
acquiring
U
بدست اوردن
acquires
U
بدست اوردن
acquire
بدست آوردن
obtains
U
بدست اوردن
catch
U
بدست اوردن
attenuation
U
بدست آوردن
acquirer
U
بدست اورنده
acquirable
U
بدست اوردنی
come by
<idiom>
U
بدست آوردن
attainable
U
بدست اوردنی
procurement
U
بدست اوری
obtained
U
بدست اوردن
gain
U
بدست آوردن
soothe
U
دل بدست اوردن
gain
U
بدست اوردن
earn
U
بدست اوردن
earned
U
بدست اوردن
earns
U
بدست اوردن
obtainable
U
بدست اوردنی
procurable
U
بدست اوردنی
gained
U
بدست اوردن
obtain
U
بدست اوردن
soothes
U
دل بدست اوردن
soothed
U
دل بدست اوردن
getting
U
بدست اوردن
gains
U
بدست آوردن
gains
U
بدست اوردن
gained
U
بدست آوردن
get at able
U
بدست اوردنی
getting
U
بدست امده
obtainment
U
بدست اوری
get round
U
بدست اوردن
manual
U
وابسته بدست
offer
U
بدست اوردن
gets
U
بدست اوردن
impetrate
U
بدست اوردن
securer
U
بدست اورنده
pick up
U
بدست اوردن
to come to hand
U
بدست امدن
procurer
U
بدست اورنده
hand in hand
U
دست بدست
get table
U
بدست اوردنی
offers
U
بدست اوردن
come by
U
بدست اوردن
to go to the wright
U
بدست استادافتادن
offered
U
بدست اوردن
providers
U
بدست اورنده
get
U
بدست امده
provider
U
بدست اورنده
get
U
بدست اوردن
gets
U
بدست امده
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
step into
U
بسهولت بدست اوردن
attains
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
attaining
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
attained
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
retrieve
U
دوباره بدست اوردن
encyclic
U
بدست چندنفر رونده
impropriate
U
بدست عام دادن
recouping
U
دوباره بدست اوردن
recouped
U
دوباره بدست اوردن
retrieved
U
دوباره بدست اوردن
recoup
U
دوباره بدست اوردن
retrieves
U
دوباره بدست اوردن
attain
U
بدست اوردن بانتهارسیدن
finagle
U
باحیله بدست اوردن
to get
[hold of]
something
U
بدست آوردن چیزی
to bring something
U
بدست آوردن چیزی
municipalize
U
بدست شهرداری دادن
having
U
بدست اوردن دارنده
have
U
بدست اوردن دارنده
optimization
U
بدست اوردن حد مطلوب
pass on
U
دست بدست دادن
insure
U
بیمه بدست اوردن
quando acciderint
U
هر گاه بدست اید
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
self-government
U
حکومت بدست مردم
acquirability
U
امکان بدست اوردن
regained
U
دوباره بدست اوردن
regaining
U
دوباره بدست اوردن
to come into a property
U
دارایی را بدست اوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com