Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
personified
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
rain box
U
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
morphing
U
جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to exchange something
[for something]
U
معاوضه کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
to play off
U
از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
converts
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting
U
معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something
[for something]
U
مبادله کردن
[چیزی را با چیز دیگری]
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
shunts
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirating
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirate
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to shift off responsibility
U
مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
pirates
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunted
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirated
U
از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunt
U
ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
personation
U
خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
U
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
stiffening
U
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
posted
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post-
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posts
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
reproduced
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
media
U
کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
to second somebody
U
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
transcribing
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribes
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproducing
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduces
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproduce
U
کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribed
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribe
U
کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
quibbling
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
playact
U
رل بازی کردن
playing
U
بازی کردن
To be acting. To put it on .
U
رل بازی کردن
play
U
بازی کردن
bump
U
بازی کردن
plays
U
رل بازی کردن
moves
U
بازی کردن
plays
U
بازی کردن
moved
U
بازی کردن
move
U
بازی کردن
rinks
U
یخ بازی کردن
played
U
رل بازی کردن
play-acting
U
بازی کردن
gallant
U
زن بازی کردن
play-acted
U
بازی کردن
rink
U
یخ بازی کردن
play-act
U
بازی کردن
played
U
بازی کردن
play
U
رل بازی کردن
actuble
U
بازی کردن
playing
U
رل بازی کردن
headwork
U
با سر بازی کردن
play-acts
U
بازی کردن
twiddles
U
بازی کردن
twiddling
U
بازی کردن
toys
U
بازی کردن
twiddle
U
بازی کردن
toy
U
بازی کردن
miscast
U
بد بازی کردن
twiddled
U
بازی کردن
chain
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chains
U
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
foxing
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
fox
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
kites
U
سفته بازی کردن
kite
U
سفته بازی کردن
criminal court
U
عشق بازی کردن
fornicating
U
: فاحشه بازی کردن
prevaricating
U
زبان بازی کردن
ski
U
اسکی بازی کردن
skied
U
اسکی بازی کردن
fornicate
U
: فاحشه بازی کردن
play
U
تفریح بازی کردن
skis
U
اسکی بازی کردن
fornicated
U
: فاحشه بازی کردن
playing
U
تفریح بازی کردن
skate
U
اسکیت بازی کردن
spar
U
مشت بازی کردن
prevaricates
U
زبان بازی کردن
gamble
U
سفته بازی کردن
equivocating
U
زبان بازی کردن
equivocates
U
زبان بازی کردن
gambled
U
سفته بازی کردن
prevaricate
U
زبان بازی کردن
gambles
U
سفته بازی کردن
equivocated
U
زبان بازی کردن
equivocate
U
زبان بازی کردن
left-handed
U
با دست چپ بازی کردن
prevaricated
U
زبان بازی کردن
court
U
عشق بازی کردن
skated
U
اسکیت بازی کردن
misplay
U
ناشیانه بازی کردن
piddled
U
باخوراک بازی کردن
piddles
U
باخوراک بازی کردن
drab
U
جنده بازی کردن
drabber
U
جنده بازی کردن
drabbest
U
جنده بازی کردن
to play soccer
U
فوتبال بازی کردن
cards
U
ورق بازی کردن
card
U
ورق بازی کردن
to play football
U
فوتبال بازی کردن
palter
U
زبان بازی کردن
fences
U
شمشیر بازی کردن
piddle
U
باخوراک بازی کردن
flimflam
U
حقه بازی کردن
plays
U
تفریح بازی کردن
favouritism
U
پارتی بازی کردن
fornicates
U
: فاحشه بازی کردن
played
U
تفریح بازی کردن
skates
U
اسکیت بازی کردن
spars
U
مشت بازی کردن
sparred
U
مشت بازی کردن
mountebank
U
حقه بازی کردن
mountebanks
U
حقه بازی کردن
playact
U
در تاتر بازی کردن
play out
U
تا اخر بازی کردن
play fair
U
مردانه بازی کردن
fence
U
شمشیر بازی کردن
yo-yo
U
یویو بازی کردن
to bill and coo
U
بوسه بازی کردن
to look oneself again
U
پشم بازی کردن
war game
U
بازی جنگ کردن
to play marbles
U
مهره بازی کردن
spoof
U
حقه بازی کردن
showboat
U
نمایشی بازی کردن
yo-yos
U
یویو بازی کردن
to make love
U
عشق بازی کردن
start up
<idiom>
U
بازی را شروع کردن
to play ball
U
توپ بازی کردن
to play at chess
U
شطرنج بازی کردن
taw
U
تیله بازی کردن
To play cards .
U
ورق بازی کردن
to skip rope
U
بند بازی کردن
thimblerig
U
شعبده بازی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com