Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vying
U
رقابت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cartel
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
U
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
competitory
U
رقابت کننده- رقابت امیز
Other Matches
contentions
U
رقابت
played
U
رقابت
play
U
رقابت
racing
U
رقابت
competition
U
رقابت
competitions
U
رقابت ها
contest
U
رقابت
rivalries
U
رقابت
emulation
U
رقابت
rivalry
U
رقابت
contention
U
رقابت
plays
U
رقابت
playing
U
رقابت
contests
U
رقابت ها
competition
U
رقابت
competitions
U
رقابت
rivalship
U
رقابت
emulate
U
رقابت کردن با
competes
U
رقابت کردن
emulated
U
رقابت کردن با
emulates
U
رقابت کردن با
emulating
U
رقابت کردن با
contest
U
رقابت دعوا
conditions of (the) competition
U
شرایط رقابت
competitive conditions
U
شرایط رقابت
competition conditions
U
شرایط رقابت
perfecting bail competition
U
رقابت کامل
competed
U
رقابت کردن
perfect competition
U
رقابت کامل
competitively
U
از روی رقابت
keen
U
قابل رقابت
competence
U
روح رقابت
atomistic competition
U
رقابت ذرهای
autocompetition
U
رقابت با خود
natural competition
U
رقابت طبیعی
monopolistic competition
U
رقابت انحصاری
destructive competition
U
رقابت مخرب
compete
U
رقابت کردن
dumping
U
رقابت مکارانه
antagonistically
U
ازروی رقابت
dicing
U
رقابت فشرده
dices
U
رقابت فشرده
diced
U
رقابت فشرده
dice
U
رقابت فشرده
partial competition
U
رقابت جزئی
imperfect competition
U
رقابت ناقص
workable competition
U
رقابت عملی
corrival
U
رقابت کردن
pure competition
U
رقابت محض
rivals
U
رقابت کردن
unfair competition
U
رقابت ناعادلانه
pure competition
U
رقابت کامل
keenest
U
قابل رقابت
pure competition
U
رقابت خالص
cut throat competition
U
رقابت بیرحمانه
cut throat competition
U
رقابت ادمکشانه
rival
U
رقابت کردن
contestation
U
رقابت مرافعه
competitive
U
رقابت امیز
retinal rivalry
U
رقابت شبکیهای
competitiveness
U
رقابت امیز
free competition
U
رقابت ازاد
vies
U
رقابت کردن
vied
U
رقابت کردن
contested
U
رقابت دعوا
theoretical competition
U
رقابت نظری
theoretical competition
U
رقابت فرضی
competetive
U
رقابت امیز
contesting
U
رقابت دعوا
pandering contest
U
رقابت در خودشیرینی
contests
U
رقابت دعوا
competition rules
U
قوانین رقابت
rivaled
U
رقابت کردن
fair competition
U
رقابت عادلانه
vie
U
رقابت کردن
rivalled
U
رقابت کردن
sibling rivalry
U
رقابت هم شیرها
fair competition
U
رقابت منصفانه
rivaling
U
رقابت کردن
rivalling
U
رقابت کردن
competitive
U
قابل رقابت رقابتی
competitiveness
U
قابل رقابت رقابتی
destructive competition
U
رقابت زیان اور
nonprice competition
U
رقابت غیر قیمتی
evils of imperfect competition
U
مضار رقابت ناقص
sturt
U
ازار دادن رقابت
theory of monoplistic competition
U
نظریه رقابت انحصاری
up for grabs
<idiom>
U
آماده رقابت شدن
competitive goods
U
کالاهای مورد رقابت
competitive factors
U
عوامل محرک رقابت
hardball
U
رقابت شدید و بیرحمانه
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
contend
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
contended
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
run scared
<idiom>
U
تلاش برای رقابت سیاسی
european community competition rules
U
مقررات رقابت در جامعه اروپا
contends
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
competition oriented pricing
U
قیمت گذاری رقابت امیز
give someone a good run for her money
<idiom>
U
رقابت شدید به وجود آوردن
pits
U
به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
pit
U
به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
set the pace
<idiom>
U
برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
To try to keep up with the joneses.
U
چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
free enterprise
U
رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
open market
U
بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
rat race
U
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
challenges
U
رقابت کردن سرپیچی کردن
antagonistic
U
خصومت امیز رقابت امیز
challenge
U
رقابت کردن سرپیچی کردن
challenged
U
رقابت کردن سرپیچی کردن
compete
U
رقابت کردن با هم چشمی کردن
competed
U
رقابت کردن با هم چشمی کردن
competes
U
رقابت کردن با هم چشمی کردن
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com