English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emulous U رشک برنده طالب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aspirants U طالب
aspirant U طالب
warmongers U طالب جنگ
warmonger U طالب جنگ
to be in demand U طالب داشتن
scientific U طالب علم
wishful U طالب خواستار
fly by night U طالب سود انی
applicant U تقاضا کننده طالب
It is much sought after خیلی طالب دارد.
applicants U تقاضا کننده طالب
segregative U طالب جدایی وابسته به تفکیک وتبعیض
cutters U برنده
winners U برنده
cutter U برنده
incisory U برنده
winnings U برنده
incisor tooth U برنده
foretooth U برنده
scissile U برنده
deferent U برنده
conductive U برنده
high proof U برنده
winning U برنده
discoverer U پی برنده
incisive U برنده
cutting U برنده
portative U برنده
winner U برنده
trenchant U برنده
heuristic U پی برنده
vehicles U برنده
mutilator U برنده
vehicle U برنده
discoverers U پی برنده
propelling U پیش برنده
annihilator U از بین برنده
boosters U بالا برنده
winner U برنده بازی
booster U بالا برنده
winners U برنده بازی
achiever U از پیش برنده
resolutive U تحلیل برنده
impellor U پیش برنده
incisively U بطور برنده
prizer U برنده جایزه
outpoint U برنده با امتیاز
lacerative U برنده یا درنده
perseus U برنده سر دیو
matrolinous U بارث برنده
persi U برنده سر دیو
impeller U پیش برنده
promotor U پیش برنده
propulsive U جلو برنده
cutting head U نوک برنده
deferent U بیرون برنده
dissolvent U حل کننده برنده
edge tool U الت برنده
edged tool U الت برنده
highest bidder U برنده مزایده
gestatorial U برنده پاپ
gonfalonier U برنده پرچم
medalist U برنده مدال
uptake U بالا برنده
heiresses U ارث برنده زن
dark horse U برنده غیرمترقبه
dark horses U برنده غیرمترقبه
promoter U پیش برنده
shoo-in <idiom> U برنده مطلق
wearing U تحلیل برنده
victor U برنده مسابقه
heiress U ارث برنده زن
decisions U برنده با امتیاز
promoters U پیش برنده
medalists U برنده مدال
medallist U برنده مدال
medallists U برنده مدال
contender U برنده احتمالی
contenders U برنده احتمالی
decision U برنده با امتیاز
victors U برنده مسابقه
user U بکار برنده
utilizer U بکار برنده
prizewinner U برنده جایزه
raider U یورش برنده
winner of a match U برنده مسابقه
winning position U پوزیسیون برنده
raiders U یورش برنده
winning move U حرکت برنده
users U بکار برنده
uplifter U بالا برنده
decision U برنده کشتی با امتیاز
painstakingly U ساعی رنج برنده
painstaking U ساعی رنج برنده
won ending U اخر بازی برنده
limivorous U فرو برنده گل ولای
jackpot U برنده تمام پولها
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
nonwinner U هرگز برنده نشده
decisions U برنده کشتی با امتیاز
liquidators U برچیننده از بین برنده
cutler U فروشنده الات برنده
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
carry the day <idiom> U برنده یا موفق شدن
backsword U شمشیر یک لبهء برنده
benefic U فایده برنده نیکوکار
walk all over someone <idiom> U براحتی برنده شدن
raise the hand U بالابردن دست برنده
benefitical U منتفع فایده برنده
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
jackpots U برنده تمام پولها
winterer U بسر برنده زمستان
emasculative U برنده نیروی مردی
emasculatory U برنده نیروی مردی
file cutter U قسمت برنده سوهان
liquidator U برچیننده از بین برنده
bearing capacity U قدرت برنده باربرد
To win on points. U با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
to scramble a victory U بزحمت برنده [پیروز] شدن
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
to ease to a victory U به سادگی برنده شدن [ورزش]
hybrid propulation U نیروی پیش برنده مختلط
assimilator U تحلیل برنده همانند سازنده
maiden U اسبی که هنوز برنده نشده
hellward U سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
gulfs U هر چیز بلعنده وفرو برنده
cutting angle U سطح برنده تیغه برش
gulf U هر چیز بلعنده وفرو برنده
hoong seung U برنده هوگو قرمز تکواندو
scissors U چیز برنده قطع کننده
novillero U گاوبازی که هنوز برنده نشده
maidens U اسبی که هنوز برنده نشده
runner-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner up U دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
blade U قسمت برنده لبههای تیغ دار
waltz off with <idiom> U فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
dye-remover U از بین برنده رنگ [سفید کننده]
procrustean U بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
I have not played my trump ( winning ) card . U ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliants U مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
defoliating agent U عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
open water U فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
maiden race U مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> U زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
ingestive U بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
compound helicopter U هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
selling race U مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
medalist U دارای مدال برنده مدال
medalists U دارای مدال برنده مدال
medallists U دارای مدال برنده مدال
medallist U دارای مدال برنده مدال
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com