English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
as the crow flies <idiom> U راه درست ومستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drive volley U ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
floo floo U تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
flu flu U تیر مخصوص پرواز کوتاه ومستقیم برای شکار پرنده
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
symmetric difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
equality U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except U تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
orthographically U درست
sock U درست
whole U درست
inviolate U درست
genuine U درست
Am I not right?dont you agree with me ? U درست می گه یا نه ؟
perfects U درست
legitimately U درست
plain dealing U درست
even U هم درست
perfecting U درست
veracious U درست
authentic U درست
exacts U درست
right U درست
just U درست
righted U درست
right as nails U درست
righting U درست
valid U درست
straightforward U درست
straightest U درست
straighter U درست
straight U درست
right as a trivet U تن درست
properly U درست
exactly U درست
integral U درست
by fits and starts U درست
right as a trivet U درست
exacted U درست
by the square U درست
exact U درست
proper U درست
conscionable U درست
smack dab U درست
appropriate [for an occasion] <adj.> U درست
correct U درست
entire U درست
correcting U درست
in order U درست
corrects U درست
orthodox U درست
legitimate U درست
in a entireness of state U درست
Quite [so] ! U درست!
convenient <adj.> U درست
functional <adj.> U درست
practicable <adj.> U درست
aright U درست
accurate U درست
incorrect U نا درست
incorrupt U درست
indefectible U درست
utilitarian [useful] <adj.> U درست
useful <adj.> U درست
suitable <adj.> U درست
purposive <adj.> U درست
purposeful <adj.> U درست
purpose-built <adj.> U درست
practical <adj.> U درست
legitimated U درست
perfected U درست
correct <adj.> U درست
accurate [correct] <adj.> U درست
out-and-out U درست
out and out U درست
true U درست
truest U درست
truer U درست
exact <adj.> U درست
clear U درست
clearer U درست
clearest U درست
perfect U درست
legitimating U درست
well advised U درست
true <adj.> U درست
real <adj.> U درست
legitimates U درست
proper <adj.> U درست
clears U درست
to sct aright U درست کردن
to put to rights U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
to put in to shape U درست کردن
to behave oneself U درست رفتارکردن
make U درست کردن
to fix up U درست کردن
that is wrong U درست نیست
that is it U درست است
fix up U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
to erect into U درست کردن از
set in order U درست کردن
land U درست به هدف
the flat of the hand U پهنای درست
to get up U درست کردن
fecit U درست کرده
entire leaf U برگ درست
makes U درست کردن
misbehaves U درست رفتارنکردن
concocts U درست کردن
concocting U درست کردن
concocted U درست کردن
concoct U درست کردن
next in fornt of U درست در جلو
get up U درست شدن
trims U درست کردن
trimmest U درست کردن
trim U درست کردن
framable U درست کردنی
orthoepist U درست تلفظ کن
misunderstand U درست نفهمیدن
misunderstands U درست نفهمیدن
misbehaved U درست رفتارنکردن
misbehave U درست رفتارنکردن
indite U درست کردن
integral number U عدد درست
integral number U چیز درست
misbehaving U درست رفتارنکردن
in roaring health U تن درست وفربه
just in time U درست بموقع
lumber man U الوار درست کن
misconceive U درست نفهمیدن
misunderstood U درست نفهمیدن
orthographer U درست نویس
orthographically U با املای درست
misapprehend U درست نفهمیدن
behaving U درست رفتارکردن
behaves U درست رفتارکردن
behaved U درست رفتارکردن
behave U درست رفتارکردن
fettle U درست کردن
right mindedness U درست اندیشی
right oh! U درست است
right you are U درست است
misapprehends U درست نفهمیدن
rightable U درست شدنی
selfsame U درست همان
mistook U درست نفهمیدن
misapprehending U درست نفهمیدن
plain dealing U سودای درست
point device U بسیار درست
pointdovice U بسیار درست
precedential U سابقه درست کن
propriety of behaviour U درست رفتاری
fabricating U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricated U درست کردن
fabricate U درست کردن
misapprehended U درست نفهمیدن
redd U درست کردن
to set U درست کردن
righted U درست صحیح
just before U درست پیش
implications U B درست باشند
right before U درست پیش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com