Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 240 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
due
U
ذمه قابل پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
payable
U
قابل پرداخت
frozen
U
سرمازده غیر قابل پرداخت تاانقضامدت
dishonored
U
قابل پرداخت نبودن
dishonoring
U
قابل پرداخت نبودن
dishonors
U
قابل پرداخت نبودن
dishonour
U
قابل پرداخت نبودن
dishonoured
U
قابل پرداخت نبودن
dishonouring
U
قابل پرداخت نبودن
dishonours
U
قابل پرداخت نبودن
due
U
پرداختنی قابل پرداخت
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
bill payable
U
برات قابل پرداخت
bill time draft
U
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
chargeable
U
قابل بدهی یا پرداخت
chargeable call
U
مکالمه قابل پرداخت
deferred dividened
U
سود اعلام شده و قابل پرداخت در تاریخ معین
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
foreign bill
U
برات قابل پرداخت در خارج ازکشور
net amount payable to contractor
U
مبلغ خالص قابل پرداخت به پیمانکار
payable at destiination
U
قابل پرداخت در مقصد
payable at maturity
U
قابل پرداخت دراینده
payable at sight
U
قابل پرداخت به محض رویت به رویت
payable immediately
U
قابل پرداخت فوری
payable in advance
U
قابل پیش پرداخت
payable in arrears
U
قابل پرداخت در سررسید
payable to bearer
U
قابل پرداخت در وجه حامل
payable to order
U
قابل پرداخت به حواله کرد
re issuable notes
U
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
reimbursable
U
قابل پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
sight bill
U
حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
solvable
U
واریز شدنی قابل پرداخت
special acceptance of a bill of
U
قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
accounts payable
U
حساب قابل پرداخت
benefits payable to surviving dependents
U
مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
Other Matches
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
sensible
U
قابل درک قابل رویت
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
finishes
U
پرداخت
payment
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
settlement
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
lustreer
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
paying
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
discharging
U
پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
remitment
U
پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
trim
U
پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
pays
U
پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
glaze
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
monthly payment
U
پرداخت ماهانه
unpolished
U
پرداخت نشده
date of payment
U
موعد پرداخت
remittances
U
پرداخت تادیه
overpayment
U
پرداخت اضافی
spot cash
U
پرداخت نقدی
non payment
U
عدم پرداخت
polish
U
پرداخت کردن
polishes
U
پرداخت کردن
diamond polishing
U
پرداخت الماسی
date of maturity
U
موعد پرداخت
tumbled
U
پرداخت کردن
paymasters
U
مامور پرداخت
paymaster
U
مامور پرداخت
money orders
U
دستور پرداخت
money order
U
دستور پرداخت
down payments
U
پیش پرداخت
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
liquidation
U
پرداخت بدهی
tumble
U
پرداخت کردن
payroll
U
سیاهه پرداخت
pay off
U
پرداخت کردن
on account payment
U
پیش پرداخت
never-never
U
پرداخت قسطی
deferred payment
U
پرداخت اتی
repayments
U
پرداخت مجدد
repayment
U
پرداخت مجدد
non-payment
U
عدم پرداخت
satin
U
جلا پرداخت
down payment
U
پیش پرداخت
tumbles
U
پرداخت کردن
advancing
U
پیش پرداخت
a bradent
U
وسیله پرداخت
part payment
U
پرداخت اقساطی
deferred payment
U
پرداخت معوق
renditions
U
پرداخت تحویل
finishing
U
پرداخت کاری
rendition
U
پرداخت تحویل
shear
U
پرداخت فرش
cash dispensers
U
پرداخت مینماید
payable at sight
U
پرداخت دیداری
advances
U
پیش پرداخت
scour
U
پرداخت کردن
advance
پیش پرداخت
advance
U
پیش پرداخت
cash dispenser
U
پرداخت مینماید
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
payer
U
پرداخت کننده
smoothing plane
U
رنده پرداخت
payment by installments
U
پرداخت قسطی
installment payment
U
پرداخت قسطی
reimbursement
U
پرداخت جبرانی
reimbursements
U
باز پرداخت
reimbursements
U
پرداخت جبرانی
burnishes
U
پرداخت کردن
burnish
U
پرداخت کردن
disbursing
U
پرداخت کردن
disbursing
U
پرداخت خرج
disburses
U
پرداخت کردن
disbursed
U
پرداخت کردن
disbursed
U
پرداخت خرج
reimbursement
U
باز پرداخت
average payment
U
پرداخت متوسط
interim financing
U
پرداخت موقت
settlement
U
تسویه پرداخت
finance
U
پرداخت هزینه
by payment
U
از طریق پرداخت
settlement
U
تصفیه پرداخت
settlements
U
تسویه پرداخت
settlements
U
تصفیه پرداخت
settlement terms
U
شرایط پرداخت
period of grace
U
مهلت پرداخت
earnest money
U
پیش پرداخت
scoured
U
پرداخت کردن
bilk
U
گذاشتن از پرداخت
bonus
U
پرداخت اضافی
bonuses
U
پرداخت اضافی
scours
U
پرداخت کردن
planish
U
پرداخت کردن
back freigt
U
پرداخت کرایه
planishing tool
U
ابزار پرداخت
prest
U
پیش پرداخت
remitter
U
پرداخت کننده
remittal
U
گذشت پرداخت
finishes
U
پرداخت کار
advice note
U
دستورپیش پرداخت
progress payments
U
پرداخت تدریجی
prompt payment
U
پرداخت فوری
advance payment
U
پیش پرداخت
finisher
U
پرداخت کننده
furbish
U
پرداخت کردن
furbished
U
پرداخت کردن
furbishes
U
پرداخت کردن
furbishing
U
پرداخت کردن
final payment
U
پرداخت نهایی
punctual payment
U
پرداخت در سر وعده
deposits
U
پیش پرداخت
disburse
U
پرداخت خرج
prepayment
U
پیش پرداخت
unpaid
U
پرداخت نشده
paid
U
پرداخت شده
indemnification
U
پرداخت غرامت
disburse
U
پرداخت کردن
payee
U
پرداخت شونده
payees
U
پرداخت شونده
pre paid
U
پیش پرداخت
pre payment
U
پیش پرداخت
lustre
U
صیقل پرداخت
imprest
U
پیش پرداخت
annual payment
U
پرداخت سالیانه
finish
U
پرداخت کار
deposit
U
پیش پرداخت
to finish off
U
پرداخت کردن
instalment
U
پرداخت قسطی
instalments
U
پرداخت قسطی
dishonoured
U
خودداری از پرداخت
pay
U
وابسته به پرداخت
pay
U
پرداخت کردن
dishonour
U
خودداری از پرداخت
money back
U
تضمین پرداخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com