Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it verges on a valley
U
د رکنار درهای واقع شده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
valley board
U
اب رو درهای
viaducts
U
پل درهای
viaduct
U
پل درهای
hip
U
ابرو درهای
hips
U
ابرو درهای
queen of hearts
U
کلید درهای بسته
open door policy
U
سیاست درهای باز
to list one's doors
U
رخنههای درهای اطاق را باکهنه گرفتن
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
stem turn
U
پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای
Emergeny exit .
U
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
substantially
U
در واقع
situate
U
واقع در
indeed
U
در واقع
situates
U
واقع در
situated or situate
U
واقع
in reality
U
در واقع
post mortem
U
پس از واقع
postmortem
U
پس از واقع
bestead
U
واقع
As it were
U
در واقع
situating
U
واقع در
located inside
U
تو واقع شده
situated
U
واقع در جایگزین
realists
U
واقع گرا
realist
U
واقع گرا
realist
U
واقع بین
realists
U
واقع بین
situated
U
واقع شده در
initials
U
واقع در اغاز
sinisteral
U
واقع درسمت چپ
sincipital
U
واقع در جلوی سر
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
shipside
U
واقع در کنارکشتی
subjacent
U
واقع در زیر
procephalic
U
واقع در جلو سر
precordial
U
واقع در پیش دل
initialed
U
واقع در اغاز
flight from reality
U
واقع گریزی
initialled
U
واقع در اغاز
initial
U
واقع در اغاز
initialling
U
واقع در اغاز
situated or situate
U
واقع شده
postern
U
واقع درعقب
intralogical
U
واقع در حدودمنطق
intradermic
U
واقع در زیرپوست
intradermal
U
واقع در زیرپوست
alpha lyrae
U
نسر واقع
axile
U
واقع درمحور
intervascular
U
واقع در میان رگ ها
capsulate
U
واقع درکپسول
dereism
U
واقع گریزی
dichasial
U
واقع در دو طرف
initiatory
U
واقع در اول
hypodermal
U
واقع در زیرپوست
haemal
U
واقع درسوی دل
extraception
U
واقع نگری
intramontane
U
واقع در کوهستان
it lies on the east of
U
در خاور واقع
osculant
U
واقع شونده
lumbar
U
واقع در کمر
realistic
U
واقع بین
centric
U
واقع درمرکز
realistic
U
واقع گرایانه
realistically
U
واقع بین
realistically
U
واقع گرایانه
limitrophe
U
واقع در مرز
life like
U
واقع نما
trumped up
U
خلاف واقع
trumped-up
U
خلاف واقع
extreme position
U
واقع درمنتهاالیه
covenant
U
واقع شود
covenants
U
واقع شود
vertical
U
واقع در نوک
vanward
U
واقع درجلو
yonder
U
واقع درانجا
transpontine
U
واقع در انسوی پل
vega
U
نسر واقع
meanest
U
واقع دروسط
to take place
U
واقع شدن
take place
U
واقع شدن
lie
U
واقع شدن
objectivity
U
واقع بینی
realism
U
واقع بینی
realism
U
واقع گرایی
lies
U
واقع شدن
lied
U
واقع شدن
set
U
واقع شده
sets
U
واقع شده
meaner
U
واقع دروسط
nether
U
واقع در پایین
nether
U
واقع در زیر
superjacent
U
واقع درفوق
occurred
U
واقع شدن
mean
U
واقع دروسط
hinders
U
واقع درعقب
occurring
U
واقع شدن
hindering
U
واقع درعقب
hindered
U
واقع درعقب
hinder
U
واقع درعقب
realism
U
واقع گرائی
sublunar
U
واقع در زیرقمر
setting up
U
واقع شده
occur
U
واقع شدن
down-to-earth
U
واقع بین
onshore
U
واقع در ساحل
occurs
U
واقع شدن
to come to pass
U
واقع شدن
down to earth
U
واقع بین
initialing
U
واقع در اغاز
untrue
U
خلاف واقع
intertribal
U
واقع در میان قبیله ها
intermundane
U
واقع در میان دو جهان
interseptal
U
واقع در میان پره ها
interseptal
U
واقع در میان جدارها
haemal
U
واقع درسوی چپ سینه
intermural
U
واقع در میان دیوارها
interscapular
U
واقع در میان دو کتف
interplanetary
U
واقع در بین سیارات
interdigitate
U
واقع در میان انگشتان
half way
U
واقع در نیمه راه
interdigital
U
واقع در میان انگشتان
interdental
U
واقع در میان دو دندان
intercolumnar
U
واقع در میان دو ستون
intercililary
U
واقع در میان ابروها
intercensal
U
واقع در میان دو سرشماری
interamnian
U
واقع در میان دو رودخانه
intercellular
U
واقع در میان یاخته ها
interaxial
U
واقع در میان دو کوه
sublingual
U
واقع درزیر زبان
interfacial
U
واقع در میان دورو
interaxal
U
واقع در میان دو کوه
hypogastric
U
واقع در زیر شکم
hypogeal
U
واقع در شکم خاک
hypogeous
U
واقع در شکم خاک
intermaxillary
U
واقع در میان ارواره ها
hypogynous
U
واقع در زیر تخمدان
to keep one's feet on the ground
<idiom>
U
واقع بین ماندن
interjacent
U
در میان واقع شونده
intermontane
U
واقع در میان دو کوه
interurban
U
واقع در میان شهرها
subocular
U
واقع درزیر چشم
subsacral
U
واقع درزیراستخوان خاجی
superlunar
U
واقع دربالای ماه
superlunary
U
واقع بر بالای ماه
supraclavicular
U
واقع دربالای ترقوه
pragmatics
U
فعال واقع بین
surfacer
U
جسم واقع در سطح
postcardinal
U
واقع در پشت قلب
suboceanic
U
واقع درعمق اقیانوس
pre ocular
U
واقع در جلو چشم
subcartilaginous
U
واقع در زیر غضروف
southwestern
U
واقع در جنوب غربی
southwest
U
واقع در جنوب غربی
situated to the right
U
واقع دردست راست
premedian
U
واقع در نیمه قدامی
prehepatic
U
واقع در جلو جگر
precostal
U
واقع در پیش دنده ها
sublunary
U
واقع در زیر ماه
pantropical
U
واقع در مناطق حاره
pantropic
U
واقع در مناطق حاره
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
laterad
U
واقع درخط افقی
it never occurred again
U
دیگر واقع نشد
intratelluric
U
واقع در درون زمین
midmost
U
واقع در عین وسط
intracellular
U
واقع در درون سلول
intra uterine
U
واقع در درون زهدان
intervertebral
U
واقع در میان مهره ها
premedial
U
واقع در نیمه قدامی
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
to come in useful
U
سودمند واقع شدن
to suffer wrong
U
مظلوم واقع شدن
nodal
U
واقع درنزدیک گره
moral realism
U
واقع نگری اخلاقی
midship
U
واقع درمیان کشتی
middlemost
U
واقع در عین وسط
mid most
U
واقع در عین وسط
ventral
U
واقع بر روی شکم
subsolar
U
واقع در نواحی گرمسیر
first world
U
واقع دراروپای غربی
ultramarine
U
واقع در انسوی دریا
avail
U
دردسترس واقع شدن
caudate
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudel
U
وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
head
U
دربالا واقع شدن
ciecumoral
U
واقع درگرداگرد دهن
cislunar
U
واقع درجو قمر
citied
U
واقع شده در شهر
acceptableness
U
مقبول واقع شدن
interstellar
U
واقع در میان ستارگان
terminals
U
واقع در نوک پایان
pragmatic
U
فعال واقع بین
nocturnal
U
واقع شونده درشب
above
U
مافوق واقع دربالا
intermediate
U
در میان واقع شونده
worked
U
موثر واقع شدن
post natal
U
واقع شونده پس از تولد
post-natal
U
واقع شونده پس از تولد
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...