English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
knobble U دگمه کوچک هموار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
righting U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
right U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
righted U منوی کوچک ای که وقتی فاهر میشود که دگمه سمت راست Mouse با دو کلید را انتخاب کنید
smoothed U هموار کردن
aggradation U هموار کردن
smooth U هموار کردن
smooths U هموار کردن
smoothest U هموار کردن
shim U هموار کردن
To pave the way . To prepare the ground. U زمینه رافراهم ( هموار) کردن
trim U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trims U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
knop U دگمه
knosp U دگمه
bachelors button U گل دگمه
immortelle U گل دگمه
aggrade U ضخیم کردن هموار کردن
knobs U دگمه گرد
thumb U دگمه فشاری
thumbed U دگمه فشاری
knob U دگمه گرد
thumbing U دگمه فشاری
thumbs U دگمه فشاری
cleat knob U دگمه انگلیسی
navigation U دگمه ها و واسط کاربر
sack coat U ژاکت یا کت دارای یک یا دوردیف دگمه
left handed mouse U تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است
tabbing U ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
even U هموار
planed U هموار
rolling U هموار
smooth U هموار
flat U هموار
smoothe U هموار
flattest U هموار
planing U هموار
planes U هموار
flatly U هموار
smoothed U هموار
smoothest U هموار
plainer U هموار
plain U هموار
levels U هموار
leveled U هموار
level U هموار
incompliant U نا هموار
tabulates U هموار
tabulated U هموار
plainest U هموار
plains U هموار
plane U هموار
smooths U هموار
levelled U هموار
tabulate U هموار
knitting pin U میل جوراب بافی یاکش بافی که درته ان دگمه یاگلولهای دارد
savanna U زمین هموار
soft shoulder U شانه هموار
smooth scrolling U حرکت هموار
planes U سطح هموار
evenly U بطور هموار
savannah U زمین هموار
savannahs U زمین هموار
savannas U زمین هموار
planing U سطح هموار
planing U رویه هموار
table land U زمین هموار
planed U رویه هموار
planes U رویه هموار
flat plain U دشت هموار
plane U سطح هموار
plane U رویه هموار
planed U سطح هموار
tableland U زمین هموار و مسطح
peneplain=peneplane U دشت هموار شده
flatted cargo U بار هموار و صاف
beds U سطح هموار کف میز بیلیارد
bed U سطح هموار کف میز بیلیارد
flat race U مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
espianade U قطعه زمین هموار شیب ملایم
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
reduces U کوچک تر کردن
reduce U کوچک تر کردن
reducing U کوچک تر کردن
miniaturizing U کوچک کردن
minify U کوچک کردن
abject کوچک کردن
extenuatextent U کوچک کردن
miniaturize U کوچک کردن
extenuate U کوچک کردن
miniaturised U کوچک کردن
miniaturises U کوچک کردن
miniaturising U کوچک کردن
miniaturizes U کوچک کردن
belittles U کسی را کوچک کردن
belittling U کسی را کوچک کردن
reductions U کوچک کردن نقشه
reduction U کوچک کردن نقشه
belittle U کسی را کوچک کردن
kow-tow U خود را کوچک کردن
kow-tows U خود را کوچک کردن
kow-towing U خود را کوچک کردن
minimise U کوچک کردن تا حد ممکن
kow-towed U خود را کوچک کردن
belittled U کسی را کوچک کردن
zooming U بزرگ و کوچک کردن تصویر
fine U کوچک کردن صاف شدن
finest U کوچک کردن صاف شدن
fined U کوچک کردن صاف شدن
miniaturization U خیلی کوچک کردن چیزی
hops U جست وخیز کوچک کردن
slotting U سوراخ کردن شکاف کوچک
slots U سوراخ کردن شکاف کوچک
playdown U تنزل دادن کوچک کردن
hop U جست وخیز کوچک کردن
hopped U جست وخیز کوچک کردن
slot U سوراخ کردن شکاف کوچک
hopping U جست وخیز کوچک کردن
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
reduction U کم کردن کوچک کردن عکس
reductions U کم کردن کوچک کردن عکس
scale U کار کردن با حجم کوچک یا بزرگ داده
minimise U کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
To belittle one self . To make oneself cheap . To lower oneself . U خود را کوچک کردن (سبک حقیر پست )
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
processor U کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
crunching U متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
perforations U خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
notron utilities U مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
applet U 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
small-scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale U طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage U 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
davit U جرثقیل کوچک جرثقیل کوچک قایق
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
download U 1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
smaller U کوچک
seed bud U پر کوچک
imminution U کوچک
dimmers U کوچک
smallest U کوچک
fractional U کوچک
culverts U پل کوچک
culvert U پل کوچک
runty U کوچک
diminutive U کوچک
ickle U کوچک
short ton U تن کوچک
small U کوچک
thumbnail U کوچک
minus cule U کوچک
thumbnails U کوچک
micro U کوچک
pillule U حب کوچک
canis minor U سگ کوچک
canis minoris U سگ کوچک
petit U کوچک
plumelet U پر کوچک
plumule U پر کوچک
ponceau U پل کوچک
dinky U کوچک
cerebellum U مخ کوچک
pilule U حب کوچک
micros U کوچک
small fry U کوچک
whiffet U سگ کوچک
petty U کوچک
minuscule U کوچک
floret U گل کوچک
bantam U کوچک
bantams U کوچک
pipsqueaks U کوچک
minute U کوچک
pipsqueak U کوچک
weensy U کوچک
exiguousness U کوچک
half pint U کوچک
gracile U کوچک
puny U کوچک
venule U رگ کوچک
little U کوچک
fortalice U دژ کوچک
pint size U کوچک
pint-size U کوچک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com