English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coupler plug U دوشاخه وسایل الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attachment plug U دوشاخه وسایل برقی
charge U مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charges U مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
harder U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hard U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
hardest U یچی که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند که CPU و تمام وسایل را تنظیم مجدد میکند
Energy Star U استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
lamp holder plug U سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
prevention of stripping U ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
cpu U سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers U جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
channel U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channelled U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels U واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
pipeline assets U وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
maps U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
map U نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
bios U توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test U ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
yoke U دوشاخه
fork crow U دوشاخه
plugging U دوشاخه
fork U دوشاخه
plug U دوشاخه
plugs U دوشاخه
y junction U دوشاخه
bracket U دوشاخه
male connector U دوشاخه نر
knees U دوشاخه
crotch U دوشاخه
crotches U دوشاخه
knee U دوشاخه
crutch U دوشاخه
crutches U دوشاخه
pitchfork U دوشاخه
forking U دوشاخه
bident U دوشاخه
bicornous U دوشاخه
biramous U دوشاخه
pitchforks U دوشاخه
tuning forks U دوشاخه
tuning fork U دوشاخه
computation of replacement factors U محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
dispersal lays U محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
phono plug U دوشاخه اوایی
fork lever U اهرم دوشاخه
plugging U دوشاخه برق
plug and socket دوشاخه و پریز
bipolar plug U دوشاخه برق
double ley stirrup U رکابی دوشاخه
plug connection U اتصال دوشاخه
plug contact U کنتاکت دوشاخه
plugs U دوشاخه برق
yoke U دوشاخه استقرار
attachment plug U دوشاخه ارتباط
telephone plug U دوشاخه تلفن
connector plug U دوشاخه رابط
contact plug U دوشاخه برق
rca plug U دوشاخه RCA
plug U دوشاخه برق
bifurcate U دوشاخه شدن
safety fork U دوشاخه امنیت
mains plug U دوشاخه برق
wire pike U دوشاخه سیم کشی
inductance box with plug U جعبه اندوکتانس با دوشاخه
trunnions U دوپایه یا دوشاخه اتصال
forking U دوشاخه منشعب شدن
current tap U سرپیچ دوشاخه خور
multi contact plug U دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
connecting socket [دوشاخه متصل کننده]
diapason U دوشاخه میزان کوک
fork U دوشاخه منشعب شدن
red concept U جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
crutches U دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
crutch U دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
banana jack U مادگی در رادیو برای دوشاخه
landing aids U وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
cryptoancillary equipment U وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
plug in U دوشاخه را بسیم برق وصل کردن
to plug in U با گذاشتن دوشاخه برق رابجریان انداختن
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
kits U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit U جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
bifurcate U دوشاخه کردن بدوشاخه منشعب کردن دوشاخهای
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
divaricate U منشعب شدن دوشاخه شدن
electrical U الکتریکی
electrotechnical U الکتریکی
electric U الکتریکی
accouterment U وسایل
facilities U وسایل
furniture U وسایل
means U وسایل
media U وسایل
plant U وسایل
assets U وسایل
plants U وسایل
electric wave U موج الکتریکی
electromagnet U اهنربای الکتریکی
electrolytic iron U اهن الکتریکی
electrolytic capacitor U خازن الکتریکی
electric tension U فشار الکتریکی
spark erossion U فرسایش الکتریکی
electric unit U واحدهای الکتریکی
electromigration U مهاجرت الکتریکی
electropathy U مداوای الکتریکی
electric traction U کشش الکتریکی
electric traction U قوه الکتریکی
electron bombbardment U بمباران الکتریکی
electromotor U موتور الکتریکی
electrolysis U تجزیه الکتریکی
electromotor U محرک الکتریکی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
electric welding U جوشکاری الکتریکی
electrical transcription U ضبط الکتریکی
electrical angle U زاویه الکتریکی
electrical bounding U اتصال الکتریکی
electrical conductivity U رسانندگی الکتریکی
electrical breeze U وزش الکتریکی
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
electrical conduction U رسانش الکتریکی
electrical conductance U رسانایی الکتریکی
electrise U الکتریکی کردن
electrical degree U درجه الکتریکی
electrical schematic U نمودار الکتریکی
electrical resistivity U مقاومت الکتریکی
electrical prospecting U کاوش الکتریکی
electric wind U باد الکتریکی
electrical analogue U مشابهات الکتریکی
electrical model U مدل الکتریکی
electrical interface U تداخل الکتریکی
electrical insulator U عایق الکتریکی
static breeze U وزش الکتریکی
electric heater U گرم کن الکتریکی
dielectric strain U بار دی الکتریکی
electrified U الکتریکی کردن
dielectric stress U بار دی الکتریکی
dielectric strength U پایدار دی الکتریکی
dielectric viscosity U لختی دی الکتریکی
electric apparatus U دستگاه الکتریکی
electric arc U قوس الکتریکی
electric balance U تعادل الکتریکی
electric brake U ترمز الکتریکی
electric break down U شکست الکتریکی
electric bulb U لامپ الکتریکی
conduction U رسانایی الکتریکی
isolating U به صورت الکتریکی
isolates U به صورت الکتریکی
isolate U به صورت الکتریکی
electrifies U الکتریکی کردن
electrify U الکتریکی کردن
electric shocks U شوک الکتریکی
hot seat U صندلی الکتریکی
air dielectric U دی الکتریکی هوا
all electric U تماما" الکتریکی
electric shock U شوک الکتریکی
electroplating U ابکاری الکتریکی
electrical U سیستم الکتریکی
capacitance U فرفیت الکتریکی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
conductivity U رسانندگی الکتریکی
corona discharge U تخلیه الکتریکی
dielectric polarization U قطبش دی الکتریکی
dielectric power U قدرت دی الکتریکی
electrifying U الکتریکی کردن
electric charge U بار الکتریکی
electric drive U محرکه الکتریکی
electric energy U انرژی الکتریکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
magic eye U چشم الکتریکی
electric field U میدان الکتریکی
electric filter U صافی الکتریکی
electric flux U شار الکتریکی
electric force U نیروی الکتریکی
electric resistance U مقاومت الکتریکی
electric primer U چاشنی الکتریکی
electric circuit U مدار الکتریکی
electric clock U ساعت الکتریکی
electric component U قطعه الکتریکی
electric connection U اتصال الکتریکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com