English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8997 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
embed U دور گرفتن جاسازی کردن
embeds U دور گرفتن جاسازی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inserts U گذاشتن جاسازی کردن
inserting U گذاشتن جاسازی کردن
insert U گذاشتن جاسازی کردن
inserts U جاسازی
fitting U جاسازی
inserting U جاسازی
insert U جاسازی
block out U جاسازی
embedded U جاسازی شده
insertion U جاسازی تعبیه
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
inflaming U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflames U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
inflame U اتش گرفتن عصبانی و ناراحت کردن متراکم کردن
seizes U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize U ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
circled U گرفتن احاطه کردن
abalienate U منتقل کردن پس گرفتن
strike root U ریشه کردن گرفتن
obtain U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U گرفتن یا دریافت کردن
to fill up U گرفتن تکمیل کردن
circle U گرفتن احاطه کردن
educe U گرفتن استخراج کردن
circles U گرفتن احاطه کردن
circling U گرفتن احاطه کردن
engages U گرفتن استخدام کردن
engage U گرفتن استخدام کردن
obtain U فراهم کردن گرفتن
obtained U فراهم کردن گرفتن
bevel U پخ کردن لبه گرفتن
obtained U گرفتن یا دریافت کردن
obtains U فراهم کردن گرفتن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
surrender U پس گرفتن و تبدیل کردن
embracing U در بر گرفتن بغل کردن
embrace U در بر گرفتن بغل کردن
surrenders U پس گرفتن و تبدیل کردن
embraced U در بر گرفتن بغل کردن
fogs U تیره کردن مه گرفتن
fog U تیره کردن مه گرفتن
to smell out U گرفتن وپیدا کردن
embraces U در بر گرفتن بغل کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
surrendered U پس گرفتن و تبدیل کردن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
mourned U ماتم گرفتن گریه کردن
rises U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
gather U نتیجه گرفتن استباط کردن
mourn U ماتم گرفتن گریه کردن
rise U ترقی کردن سرچشمه گرفتن
mourns U ماتم گرفتن گریه کردن
to go to school to U یاد گرفتن یا تقلید کردن از
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
gathered U نتیجه گرفتن استباط کردن
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
to get to U شروع کردن دست گرفتن
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
to set a U اندازه گرفتن باطل کردن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
finest U جریمه گرفتن از صاف کردن
ingurgitate U فرا گرفتن زیاد پر کردن
run down <idiom> U انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
take on U گرفتن کارگر هیاهو کردن
fined U جریمه گرفتن از صاف کردن
to split the difference U میانه را گرفتن مصالحه کردن
fine U جریمه گرفتن از صاف کردن
frame U چارچوب گرفتن طرح کردن
occupying U مشغول کردن به کار گرفتن
hugged U بغل کردن محکم گرفتن
borrowed U وام گرفتن اقتباس کردن
borrow U وام گرفتن اقتباس کردن
wailed U ناله کردن ماتم گرفتن
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
wail U ناله کردن ماتم گرفتن
occupies U مشغول کردن به کار گرفتن
occupy U مشغول کردن به کار گرفتن
jest U ببازی گرفتن شوخی کردن
follow through U گرفتن زه پس از رها کردن تیر
wails U ناله کردن ماتم گرفتن
resign U کناره گرفتن تفویض کردن
resigns U کناره گرفتن تفویض کردن
hug U بغل کردن محکم گرفتن
jests U ببازی گرفتن شوخی کردن
hugging U بغل کردن محکم گرفتن
borrows U وام گرفتن اقتباس کردن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
bath U ابتنی کردن حمام گرفتن
employs U مشغول کردن بکار گرفتن
employing U مشغول کردن بکار گرفتن
bathed U ابتنی کردن حمام گرفتن
wailing U ناله کردن ماتم گرفتن
employed U مشغول کردن بکار گرفتن
to release for a ransom U با گرفتن فدیه ازاد کردن
employ U مشغول کردن بکار گرفتن
to run over U مرور کردن زیر گرفتن
hugs U بغل کردن محکم گرفتن
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
get U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
overestimates U غلو کردن دست بالا گرفتن
to mediate a result U وسیله گرفتن نتیجهای فراهم کردن
overestimate U غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimating U غلو کردن دست بالا گرفتن
overestimated U غلو کردن دست بالا گرفتن
takle U به قلاب اویزان کردن با چنگک گرفتن
gets U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
getting U حاصل کردن گرفتن گیر اوردن
slurred U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurring U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
slurs U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
track down a person U رد پای کسی را گرفتن و او رادستگیر کردن
To pick up (to lose) the thread of conversation. U رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
fusses U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
boot U خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
fussing U ایراد گرفتن خرده گیری کردن
slur U مطلبی را حذف کردن طاس گرفتن
early weaning U از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
titrate U عیارچیزی را معین کردن عیار گرفتن
questions U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
emplace U جا گذاشتن موضع گرفتن مستقر کردن یاشدن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to bolt somebody out U [با قفل کردن] جلوی راه کسی را گرفتن
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
questioned U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
bear arms U سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
This is plain highway robbery . U این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
bozo bit U بیت صفت که از کپی گرفتن یا حدف کردن یک فایل جلوگیری میکند
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
duty with troops U در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
assume U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
dehydrogenate U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenize U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
assumes U در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
fish U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
sail into U به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
moralizes U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralises U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
fishes U ماهی صید کردن ماهی گرفتن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1گج
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com