English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rotation U دوران گردش بدور
rotational U دوران گردش بدور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paraboloid U سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
spinning U چرخش [گردش] [دوران ]
magnetic ritation U گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
closed cycle reactor system U در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
Safavid period U دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
circumambient U گردنده بدور
that U اشاره بدور
vertigo U دوار سر چرخش بدور
orbs U بدور چیزی گشتن
enwind U بدور چیزی پیچیدن
slue U بدور محورثابتی گشتن
orb U بدور چیزی گشتن
flowchart template U یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
Make a journey round the world. U بدور دنیا سفر کردن
orbs U بدور مدار معینی گشتن
The earth moves round the sun . U زمین بدور خورشید می گردد
coil U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coiled U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coils U بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
orb U بدور مدار معینی گشتن
swinge U تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
saris U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saree U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
sari U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
distaff U التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
Spanish knot U گره اسپانیایی [این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
berber knot U گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
heliocentric U دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
metallic thread U نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
closed back U بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
era U دوران
period U دوران
gyration U دوران
gyrations U دوران
eras U دوران
vertigo U دوران
rotation U دوران
periods U دوران
cycle U دوران
circulations U دوران
cycles U دوران
swimming U دوران
circulation U دوران
cycled U دوران
symmetric knot U گره ترکی [گره نامتقارن] [که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
till in old [great] age U تا در دوران سالمندی
revolutions U چرخش دوران
wartime U دوران جنگ
rotation U چرخش دوران
wifehood U دوران زوجیت
dizzy U دچار دوران سر
peacetime U دوران صلح
space age U دوران کیهان
off season U در دوران کم کاری
revolution U چرخش دوران
off season U در دوران کسادی
the whirligig of fashion U دوران دایمی مد
lives U دوران زندگی
life U دوران زندگی
revolution U دوران شورش
revolutions U دوران شورش
rotate U دوران کردن
rotated U دوران کردن
races U دوران مسیر
climacteric U دوران یائسگی زن
rotation about a line U دوران دور یک خط
circulation U دوران خون
lucid interval U دوران افاقه
circulations U دوران خون
rotates U دوران کردن
distance between centers U طول دوران
qyaternary U دوران چهارم
plane of rotation U سطح دوران
paleozoic U دوران اول
aftertime U دوران پیری
race U دوران مسیر
fulcrum U نقطه دوران
angle of rotation U زاویه دوران
axis of rotation U محور دوران
stound U دوران درد
sense of rotation U جهت دوران
raced U دوران مسیر
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
geriatrician U امراض دوران پیریgyrfalcon
iceman U یخی بستر دوران یخ
rotation about a point U دوران دور یک نقطه
season U دوران چاشنی زدن
seasons U دوران چاشنی زدن
seasoned U دوران چاشنی زدن
revolution U دور دوران کامل
obligated tour U دوران مشمولیت وفیفه
geriatrist U امراض دوران پیری
revolutions U دور دوران کامل
geocentric U دوران زمین مرکزی
instantaneous center of rotation U مرکز دوران لحظهای
off season U وابسته به این دوران
rotation around [about] a point U دوران دور نقطه ای
golden age U دوران رونق و رفاه
jumped-up U تازه به دوران رسیده
azoic U دوران ماقبل تاریخ
golden ages U دوران رونق و رفاه
vertiginous U سرگیجهای دوران کننده
circulatory U مربوط یه دوران خون
gyrates U چرخ زدن دوران داشتن
Early Christian architecture U سبک معماری دوران مسیحیت
gyrated U چرخ زدن دوران داشتن
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
gyrate U چرخ زدن دوران داشتن
age earnings profile U برنامه درامد در دوران زندگی
gyrating U چرخ زدن دوران داشتن
anthropic U مربوط به دوران پیدایش انسان
whirligig of something U دوران دایمی [اصطلاح مجازی]
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
long run period U دوران محاسبه بلند مدت
Difficult times lie ahead. U دوران سختی درپیش است
mesozoic era U دوران دوم زمین شناسی
protectorate U دوران حکومت کرامول درانگلستان
The whirligig of time revolves. U دوران دایمی زمان می چرخد.
whirls U چرخش یا دوران جریان سیال
yawed U دوران هواپیما حول محورقائم
yaw U دوران هواپیما حول محورقائم
peripheral course U دوران پیش دانشگاهی نظامی
protectorates U دوران حکومت کرامول درانگلستان
whirling U چرخش یا دوران جریان سیال
Victoriana U وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
whirl U چرخش یا دوران جریان سیال
whirled U چرخش یا دوران جریان سیال
rolled U دوران حول محور طولی غلطش
roll U دوران حول محور طولی غلطش
twists U دوران حول محور افقی پیچش
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
rolls U دوران حول محور طولی غلطش
twisting U دوران حول محور افقی پیچش
twist U دوران حول محور افقی پیچش
paleocene U قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
vorticity U میزان برداری دوران موضعی سیال
hallstatt U وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
periods U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
Pre-Raphaelite U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
lathe center U مرکز یا محور دوران ماشین تراش
Pre-Raphaelites U هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
period U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
Edwardian U ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
Edwardian U معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
banks U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
quadrangle U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
bank U دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
dog days U چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
quadrangles U حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
false selvage U شیرازه تقلبی [هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
rhythm method U روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
mastodon U پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
golden age U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages U دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
filikli U [نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
disturbing moment U گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
shamanism U پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
pin U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
rotor incidence U زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
autumns U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumn U برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
inertia welding U جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
wheel mode U ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
pinning U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
lenten veil U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
hunger cloth U پرده روی صلیب ومجسمه ها [دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pinned U میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pitch speed U حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
nutation U گردش
runs U گردش
rotation U گردش
flowline U خط گردش
flowine U خط گردش
traverse U گردش
maeander U گردش
left handed rotation U گردش به چپ
itineracy U گردش
itineration U گردش
traverses U گردش
traversing U گردش
promenades U گردش
water circulation U گردش اب
promenade U گردش
ambulation U گردش
hiking U گردش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com