Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
resell
U
دوباره فروختن
reselling
U
دوباره فروختن
resells
U
دوباره فروختن
resold
U
دوباره فروختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
turn over
<idiom>
U
فروختن
vend
U
فروختن
sells
U
فروختن
market
U
فروختن
sell
U
فروختن
selling
U
فروختن
markets
U
فروختن
marketed
U
فروختن
monger
U
فروختن
hawked
U
فروختن
undercuts
U
فروختن
to place on the market
U
فروختن
undercut
U
فروختن
to put on the market
U
فروختن
sell out
U
فروختن
sell-out
U
فروختن
realised
U
فروختن
hawks
U
فروختن
sell-outs
U
فروختن
realising
U
فروختن
realises
U
فروختن
hawk
U
فروختن
realize
U
فروختن
realized
U
فروختن
realizes
U
فروختن
realizing
U
فروختن
to sell dearly
U
گران فروختن
undersell
U
ارزان تر فروختن
sell off
U
یکجا فروختن
to sell short
U
سام فروختن
sell for cash
U
نقد فروختن
to sell
U
عمده فروختن
to sell or pat up at a
U
بمزایده فروختن
to sell
U
یکجا فروختن
to sell by retail
U
خرده فروختن
to sell off
U
ارزان فروختن
to save bot cash
U
نقد فروختن
sell on credit
U
نسیه فروختن
sell by auction
U
به مزایده فروختن
slaughter
U
به زیان فروختن
remainder
U
باتخفیف فروختن
slaughters
U
به زیان فروختن
forward sale
U
نسیه فروختن
slaughtered
U
به زیان فروختن
sell like hotcakes
<idiom>
U
سریعا فروختن
credit sale
U
نسیه فروختن
to deal in futures
U
کالایاسهام پیش فروختن
regrate
U
یکجاخریدن وخرده فروختن
to sell at a loss
U
بضر یا زیان فروختن
sells
U
فروختن بفروش رفتن
To sell something at a loss.
U
چیزی را باضرر فروختن
wholesale
U
بصورت عمده فروختن
selling
U
فروختن بفروش رفتن
sell
U
فروختن بفروش رفتن
retail
U
بصورت جزئی فروختن
hawks
U
جار زدن و جنس فروختن
to bring to the hammer
U
هراج کردن بهراج فروختن
sell-outs
U
یکجا فروختن خیانت کردن
hawk
U
جار زدن و جنس فروختن
sell out
U
یکجا فروختن خیانت کردن
sell-out
U
یکجا فروختن خیانت کردن
hawked
U
جار زدن و جنس فروختن
sell off
U
ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
sell up a debtor
U
دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
slow moving
U
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
dump
U
بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
bundling
U
فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundles
U
فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundle
U
فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
job
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
foreclose
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosing
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses
U
فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
outselling
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
stock watering
U
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
bis
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
again
U
دوباره
on more
U
دوباره
afresh
U
دوباره
revet
U
دوباره
anew
U
دوباره
de novo
U
دوباره
re-run
U
دوباره دویدن
refills
U
دوباره پر کردن
re-ran
U
دوباره دویدن
re-running
U
دوباره دویدن
re-runs
U
دوباره دویدن
refills
U
دوباره پرکردن
rewrites
U
دوباره نوشتن
twice born
U
دوباره زاد
rewrote
U
دوباره نویسی
rewrote
U
دوباره نوشتن
rewritten
U
دوباره نویسی
reissue
U
دوباره منتشرکردن
reissued
U
دوباره منتشرکردن
reissues
U
دوباره منتشرکردن
reissuing
U
دوباره منتشرکردن
redevelop
U
دوباره فاهرکردن
rewritten
U
دوباره نوشتن
rewriting
U
دوباره نویسی
rewriting
U
دوباره نوشتن
rewrites
U
دوباره نویسی
rejoin
U
دوباره پیوستن به
rewrite
U
دوباره نویسی
rewrite
U
دوباره نوشتن
rejoined
U
دوباره پیوستن به
rejoining
U
دوباره پیوستن به
re fuse
U
دوباره گداختن
refillable
U
دوباره پر کردنی
reproductions
U
تولید دوباره
reproduction
U
تولید دوباره
rebirth
U
تولد دوباره
recurring
U
دوباره فاهرشونده
regorge
U
دوباره فروبردن
rehear
U
دوباره شنیدن
reinvest
U
دوباره گماشتن
recaptures
U
دوباره تسخیرکردن
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
reproducing
U
دوباره تولیدکردن
reenagement
U
استخدام دوباره
reelect
U
دوباره گزیدن
digamy
U
عروسی دوباره
re establishment
U
دوباره برقرارسازی
reedify
U
دوباره ساختن
re edify
U
دوباره ساختن
re echo
U
دوباره برگرداندن
re count
U
دوباره شمردن
re construction
U
دوباره سازی
plerosis
U
دوباره پرشدن
recature
U
دوباره تسخیرکردن
recoat
U
دوباره اندودن
once more
U
دوباره باردیگر
redintegrate
U
دوباره مستقرشونده
fox message
U
پیام دوباره
reproduces
U
دوباره تولیدکردن
repass
U
دوباره عبورکردن
repeated test
U
ازمون دوباره
refreshes
U
دوباره پر کردن
refreshed
U
دوباره پر کردن
resorption
U
بلع دوباره
refresh
U
دوباره پر کردن
restart
U
شروع دوباره
resurge
U
دوباره برخاستن
retransmit
U
دوباره فرستادن
revest
U
دوباره گماشتن
rewake
U
دوباره برانگیختن
rewriter
U
دوباره نویس
second check
U
بررسی دوباره
recapturing
U
دوباره تسخیرکردن
replenish
U
دوباره پر کردن
replenished
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
reproduced
U
دوباره تولیدکردن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
replenishment
U
دوباره پرکردن
reproduce
U
دوباره تولیدکردن
reproducer
U
دوباره تولیدکننده
repullulate
U
دوباره درامدن
resorb
U
دوباره بعلیدن
refreshingly
U
دوباره سازی
refreshing
U
دوباره سازی
reconstructions
U
دوباره سازی
reconstruction
U
دوباره سازی
replenishing
U
دوباره پر کردن
rejoins
U
دوباره پیوستن به
refilling
U
دوباره پر کردن
refloat
U
دوباره به اب انداختن
reseats
U
دوباره نشاندن
reseating
U
دوباره نشاندن
reseated
U
دوباره نشاندن
reseat
U
دوباره نشاندن
come back
U
دوباره مد شدن
reinstate
U
دوباره گماشتن
encore
U
دوباره بنوازید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com