Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regelate
U
دوباره بهم منجمد شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate
U
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
unregenerated
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
U
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
frigid
U
منجمد
jellied
U
منجمد
rimy
U
منجمد
glacial
U
منجمد
froze
U
منجمد شد
frosts
U
شبنم منجمد
freeze
U
منجمد شدن
freezes
U
منجمد شدن
ice
U
منجمد کردن
frozen
U
منجمد یا یخ زده
solid
U
منجمد سخت
solids
U
منجمد سخت
congelation
U
چیز منجمد
frost
U
شبنم منجمد
glaciate
U
منجمد شدن
jell
U
منجمد کردن
regains
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
U
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
congealing
U
بستن منجمد شدن
congeals
U
منجمد شدن یا کردن
congeal
U
بستن منجمد شدن
congealing
U
منجمد شدن یا کردن
congeal
U
منجمد شدن یا کردن
congeals
U
بستن منجمد شدن
congealed
U
منجمد شدن یا کردن
congealed
U
بستن منجمد شدن
curdling
U
دلمه شدن منجمد کردن
curdle
U
دلمه شدن منجمد کردن
curdled
U
دلمه شدن منجمد کردن
curdles
U
دلمه شدن منجمد کردن
mallemuck
U
مرغ طوفان اقیانوس منجمد شمالی
permafrost
U
لایه منجمد دائمی اعماق زمین
intrapermafrost water
U
ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
loops
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
U
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
suprapermafrost
U
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
frozen wages
U
مزدهای غیرقابل تغییر مزدهای منجمد
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
again
U
دوباره
on more
U
دوباره
anew
U
دوباره
de novo
U
دوباره
afresh
U
دوباره
bis
U
دوباره
continually
U
دوباره و دوباره
revet
U
دوباره
rewriting
U
دوباره نویسی
refills
U
دوباره پر کردن
rewrite
U
دوباره نوشتن
rewrite
U
دوباره نویسی
reproducing
U
دوباره تولیدکردن
rewritten
U
دوباره نوشتن
rewrites
U
دوباره نویسی
rewriting
U
دوباره نوشتن
rewrites
U
دوباره نوشتن
recapture
U
دوباره تسخیرکردن
recurring
U
دوباره فاهرشونده
recapturing
U
دوباره تسخیرکردن
refilling
U
دوباره پرکردن
refilling
U
دوباره پر کردن
refills
U
دوباره پرکردن
recaptures
U
دوباره تسخیرکردن
recaptured
U
دوباره تسخیرکردن
refilled
U
دوباره پر کردن
rewritten
U
دوباره نویسی
rewrote
U
دوباره نوشتن
rewrote
U
دوباره نویسی
reconstruction
U
دوباره سازی
replenishing
U
دوباره پر کردن
replenishes
U
دوباره پر کردن
rejoins
U
دوباره پیوستن به
replenished
U
دوباره پر کردن
refresh
U
دوباره پر کردن
replenish
U
دوباره پر کردن
rejoining
U
دوباره پیوستن به
refreshed
U
دوباره پر کردن
rejoined
U
دوباره پیوستن به
reconstructions
U
دوباره سازی
refreshing
U
دوباره سازی
reproduces
U
دوباره تولیدکردن
reproduced
U
دوباره تولیدکردن
reproduce
U
دوباره تولیدکردن
reissue
U
دوباره منتشرکردن
reissued
U
دوباره منتشرکردن
reissues
U
دوباره منتشرکردن
reissuing
U
دوباره منتشرکردن
rejoin
U
دوباره پیوستن به
refreshingly
U
دوباره سازی
refreshes
U
دوباره پر کردن
rebirth
U
تولد دوباره
reseat
U
دوباره نشاندن
remakes
U
دوباره سازی
remake
U
دوباره سازی
redevelops
U
دوباره فاهرکردن
redeveloping
U
دوباره فاهرکردن
redeveloped
U
دوباره فاهرکردن
redevelop
U
دوباره فاهرکردن
re-runs
U
دوباره دویدن
re-running
U
دوباره دویدن
re-run
U
دوباره دویدن
re-ran
U
دوباره دویدن
twice born
U
دوباره زاد
to come again
U
دوباره امدن
second check
U
بررسی دوباره
rewriter
U
دوباره نویس
reseated
U
دوباره نشاندن
reseating
U
دوباره نشاندن
come back
U
دوباره مد شدن
double-check
<idiom>
U
دوباره چک کردن
Come again
<idiom>
دوباره تکرار کن.
A fresh lease of life.
U
عمر دوباره
reworks
U
دوباره ورزیدن
reworking
U
دوباره ورزیدن
reworked
U
دوباره ورزیدن
rework
U
دوباره ورزیدن
retaking
U
دوباره گرفتن
retakes
U
دوباره گرفتن
retaken
U
دوباره گرفتن
retake
U
دوباره گرفتن
reseats
U
دوباره نشاندن
rewake
U
دوباره برانگیختن
revest
U
دوباره گماشتن
recature
U
دوباره تسخیرکردن
re fuse
U
دوباره گداختن
re establishment
U
دوباره برقرارسازی
reedify
U
دوباره ساختن
re edify
U
دوباره ساختن
re echo
U
دوباره برگرداندن
re count
U
دوباره شمردن
re construction
U
دوباره سازی
plerosis
U
دوباره پرشدن
once more
U
دوباره باردیگر
reinvest
U
دوباره گماشتن
fox message
U
پیام دوباره
digamy
U
عروسی دوباره
repullulate
U
دوباره درامدن
reproductions
U
تولید دوباره
recoat
U
دوباره اندودن
redintegrate
U
دوباره مستقرشونده
retransmit
U
دوباره فرستادن
resurge
U
دوباره برخاستن
restart
U
شروع دوباره
resorption
U
بلع دوباره
resorb
U
دوباره بعلیدن
reproducer
U
دوباره تولیدکننده
replenishment
U
دوباره پرکردن
repiece
U
دوباره سر هم دادن
repeated test
U
ازمون دوباره
repass
U
دوباره عبورکردن
rehear
U
دوباره شنیدن
regorge
U
دوباره فروبردن
refillable
U
دوباره پر کردنی
reenagement
U
استخدام دوباره
reelect
U
دوباره گزیدن
reproduction
U
تولید دوباره
refilled
U
دوباره پرکردن
reinstating
U
دوباره گماشتن
reinstate
U
دوباره گماشتن
rally
U
دوباره بکارانداختن
rallies
U
دوباره بکارانداختن
renders
U
دوباره دادن
repeats
U
دوباره ساختن
rallied
U
دوباره بکارانداختن
reassembling
U
دوباره سوارکردن
readjusts
U
دوباره تعدیل
reassembles
U
دوباره سوارکردن
reassembled
U
دوباره سوارکردن
encore
U
دوباره بنوازید
repeats
U
دوباره گفتن
refloats
U
دوباره به اب انداختن
refloating
U
دوباره به اب انداختن
refloated
U
دوباره به اب انداختن
refloat
U
دوباره به اب انداختن
reinstates
U
دوباره گماشتن
repeat
U
دوباره گفتن
repeat
U
دوباره ساختن
rendered
U
دوباره دادن
encores
U
دوباره بنوازید
reinstated
U
دوباره گماشتن
render
U
دوباره دادن
readjusting
U
دوباره تعدیل
readjusted
U
دوباره تعدیل
reselling
U
دوباره فروختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com