Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vertigo
U
دوار سر چرخش بدور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heliocentric
U
دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
capstan
U
میله گردان گردونه دوار لنگر قرقره دوار لنگر
waltz three
U
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
that
U
اشاره بدور
circumambient
U
گردنده بدور
rotational
U
دوران گردش بدور
slue
U
بدور محورثابتی گشتن
rotation
U
دوران گردش بدور
enwind
U
بدور چیزی پیچیدن
orbs
U
بدور چیزی گشتن
orb
U
بدور چیزی گشتن
Make a journey round the world.
U
بدور دنیا سفر کردن
coiled
U
بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
orbs
U
بدور مدار معینی گشتن
coil
U
بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
The earth moves round the sun .
U
زمین بدور خورشید می گردد
coils
U
بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
orb
U
بدور مدار معینی گشتن
swinge
U
تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
paraboloid
U
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
winch
U
دوار
capstan
U
دوار
rotating
U
دوار
gyrant
U
دوار
giddy
U
دوار
rotary
U
دوار
circler
U
دوار
winched
U
دوار
rotatory
U
دوار
pivoting
U
دوار
winching
U
دوار
winches
U
دوار
single action
U
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
saris
U
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
sari
U
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saree
U
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
rotary furnace
U
کوره دوار
drum
U
گردونه دوار
rotary switch
U
کلید دوار
drummed
U
گردونه دوار
rotary valve
U
شیر دوار
spheroid
U
بیضوی دوار
windlass
U
دوار لنگر
rotary converter
U
مبدل دوار
winch driver
U
متصدی دوار
giddy
U
مبتلا به دوار سر
rotary field
U
میدان دوار
rotary axis
U
محور دوار
race ring
U
سینی دوار
circulating pump
U
پمپ دوار
cable holder
U
دوار زنجیر
jenny
U
جراثقال دوار
paraboloid of revolution
U
سهموی دوار
windlass
U
دوار زنجیر
capstan wheel
U
چرخ دوار
windlasses
U
دوار لنگر
gipsy
U
گردونه دوار
windlasses
U
دوار زنجیر
distaff
U
التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
roundlet
U
کمی گرد و دوار
wildcats
U
گیره دوار لنگر
veer on power
U
با دوار زنجیر دادن
energizing in field o phase rotation
U
تغذیه میدان دوار
colorado
U
تیغه دوار ماهیگیری
support roller
U
رینگ وطوقه دوار
heave around
U
به کار انداختن دوار
rotary piston machanism
U
مکانیزم پیستون دوار
daisy wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
anchor engine
U
موتور دوار لنگر
capstan lathe
U
ماشین تراش دوار
wildcat
U
گیره دوار لنگر
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
rotary cement klin
U
کوره سیمان دوار
S-twist
[S-spun]
U
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
gyratory crusher
U
ماشین سنگ شکن دوار
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
mine winch
U
دوار مین جمع کنی ناو
skate mount
U
پایه دوار مسلسل روی خودرو
internal gear pump
U
پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
racer
U
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
heave around
U
شروع به کار کشیدن طناب با دوار
racers
U
ریل یا سرسره دوار برجک توپ
gyro
U
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
gyro rotor
U
چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
Spanish knot
U
گره اسپانیایی
[این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
burl
[nep]
U
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
berber knot
U
گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
metallic thread
U
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
closed back
U
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
coriolis force
U
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope
U
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
symmetric knot
U
گره ترکی
[گره نامتقارن]
[که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
universal roll
U
برای شکل دادن تیرهای بال پهن معمولابا چهار استوانه دوار نوردمیکنند که به همین نام معروف است
ply yarn
U
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
tilting mixer
U
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
race ring
U
رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
false selvage
U
شیرازه تقلبی
[هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
capstan
U
چرخ لنگر دوار چرخ تسمه
twirl
U
چرخش
head rolling
U
سر چرخش
levorotation
U
چرخش به چپ
wheel
U
چرخش
revolutions
U
چرخش
twirled
U
چرخش
twirling
U
چرخش
rotational
U
چرخش
rotation
U
چرخش
wheeling
U
چرخش
whirls
U
چرخش
whirled
U
چرخش
wheels
U
چرخش
whirl
U
چرخش
twirls
U
چرخش
whirling
U
چرخش
revolution
U
چرخش
swirled
U
چرخش
spins
U
چرخش
turns
U
چرخش
spin
U
چرخش
circulation
U
چرخش
swirl
U
چرخش
trolls
U
چرخش
turn
U
چرخش
troll
U
چرخش
swirls
U
چرخش
wrenched
U
چرخش
wrench
U
چرخش
volte-face
U
چرخش
volte face
U
چرخش
swirling
U
چرخش
gyration
U
چرخش
gyrations
U
چرخش
circulations
U
چرخش
whirlpool
U
چرخش اب
whirlpools
U
چرخش اب
wrenches
U
چرخش
filikli
U
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
wrested
U
چرخش پیچش
wrests
U
چرخش پیچش
wrest
U
چرخش پیچش
free rotation
U
چرخش ازاد
wresting
U
چرخش پیچش
radius of giration
U
شعاع چرخش
rotation
U
مقدار چرخش یک شی
rotation
U
چرخش دوران
speed of rotation
U
چرخش بر دقیقه
forward dive
U
شیرجه رو به اب با چرخش
upturn
U
چرخش ببالا
fractional turn
U
چرخش کسری
turnabouts
U
چرخش به یک طرف
turnabout
U
چرخش به یک طرف
kick turn
U
نیم چرخش
magnetic ritation
U
چرخش مغناطیسی
universal
U
با چرخش ازاد
orthogonal rotation
U
چرخش عمودی
turning point
U
نقطه چرخش
turning points
U
نقطه چرخش
optical rotation
U
چرخش نوری
molecular rotation
U
چرخش مولکولی
compass swing
U
چرخش خط محوری
concentricity
U
دقت چرخش
conrotatory motion
U
چرخش همسو
oblique rotation
U
چرخش مایل
disrotatory motion
U
چرخش ناهمسو
angle of rotation
U
زاویه چرخش
quartimax rotation
U
چرخش کوارتیماکس
proper rotation
U
چرخش متعارف
pivot ship
U
ناو چرخش
axis of rotation
U
محور چرخش
cyclostat
U
دستگاه چرخش
pivot point
U
مرکز چرخش
body english
U
چرخش بی اختیار
pick and roll
U
ایجاد سد و چرخش
topspin
U
چرخش توپ
spin
U
چرخش به سرعت
spin
U
چرخش توپ
rotational speed
U
چرخش بر دقیقه
improper rotation
U
چرخش نامتعارف
specific rotation
U
چرخش ویژه
trepan
U
چرخش انحراف
turn table
U
میز چرخش
sidespin
U
چرخش توپ
sidespin
U
چرخش انحرافی
helicopter
U
چرخش در هوا
helicopters
U
چرخش در هوا
pivoting
U
قابل چرخش
revolution
U
چرخش دوران
spins
U
چرخش توپ
revolutions
U
چرخش دوران
spins
U
چرخش به سرعت
high spin
U
چرخش زیاد
turn off
U
محل چرخش
turn-off
U
محل چرخش
turn-offs
U
محل چرخش
chase
U
پایه چرخش
chased
U
پایه چرخش
chases
U
پایه چرخش
chasing
U
پایه چرخش
tumbled
U
چرخش اشفتگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com