English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ship broker U دلال خرید و فروش کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
business U خرید یا فروش
businesses U خرید یا فروش
buying and selling U خرید و فروش
nundination U خرید و فروش
dealing U خرید و فروش
hedging U خرید و فروش تامینی
handles U خرید و فروش کردن
stock trading U خرید و فروش سهام
handle U خرید و فروش کردن
hedge U خرید و فروش تامینی
course of dealing U دوره خرید و فروش
hedged U خرید و فروش تامینی
hedges U خرید و فروش تامینی
futures market U بازار خرید و فروش سلف
dealers U کسی که خرید و فروش میکند
dealer U کسی که خرید و فروش میکند
barratry U خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
chandler U کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
market overt U بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
rug delivery U [جابه جایی و حمل فرش به محل خرید یا فروش]
toll U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolling U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolls U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
luck money U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck penny U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
convertibility U قابلیت تبدیل پول و اسعار ازادی خرید و فروش ارز درممالک مختلف
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
operate U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates U به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
slush funds U پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
slush fund U پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
installment plan U خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
futures goods U کالاهایی که در معامله سلف خرید و فروش می گردد کالاهای مورد معامله سلف
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
go between U دلال دلال محبت
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell U سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization U به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order U خرید سفارش خرید
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
mediator U دلال
chapman U دلال
go-betweens U دلال
go-between U دلال
middleman U دلال
fixer U دلال
Solicitors General U دلال
dealer U دلال
broker U دلال
Solicitor General U دلال
dealers U دلال
mediators U دلال
brokering U دلال
jobber U دلال
middlemen U دلال
brokers U دلال
monger U دلال
brokered U دلال
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
bawd U دلال محبت
auctioneers U دلال حراج
auctioneer U دلال حراج
pimp U دلال محبت
pimps U دلال محبت
brokerage U اجرت دلال
commodity broker U دلال کالا
agent de change U دلال ارزی
horse dealer U دلال اسب
coper U دلال اسب
stock broker U دلال سهام
stock broker U دلال بورس
stock_broker U دلال سهام
bill broker U دلال برات
rug dealer U دلال فرش
cambist U دلال برات
house agent U دلال خانه
agency U کارگزار دلال
agencies U کارگزار دلال
procuress U زن دلال محبت
procurer U دلال محبت
shipbroker U دلال حمل
discount broker U دلال تنزیل
medium U واسطه دلال
mediums U واسطه دلال
insurance broker U دلال بیمه
exchange broker U دلال ارز
scholastic agent U دلال تدریس
fellmonger U دلال پوست
fruiterer U دلال میوه
furriers U خز فروش پوست فروش
furrier U خز فروش پوست فروش
drover U دلال گاوو گوسفند
brokering U دلال اوراق بهادار
bookmaker U دلال شرط بندی
bookmakers U دلال شرط بندی
land agent U دلال معاملات ملکی
jobber U دلال یاکارگزار بورس
software broker U دلال نرم افزار
aytomobile dealer U فروشنده یا دلال اتومبیل
brokers U دلال اوراق بهادار
brokered U دلال اوراق بهادار
realtors U دلال معاملات ملکی
pawnbrokers U دلال در بنگاه رهنی
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
broker U دلال اوراق بهادار
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
pawnbroker U دلال در بنگاه رهنی
stockbroker U دلال سهام شرکتها
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
realtor U دلال معاملات ملکی
stockbrokers U دلال سهام شرکتها
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
bondwoman U زن زر خرید
purchasing U خرید
buys U خرید
underwrite U خرید
bond servant U زر خرید
underwrites U خرید
underwriting U خرید
purchase U خرید
underwritten U خرید
buy U خرید
purchases U خرید
purchased U خرید
underwrote U خرید
procurement U خرید
shopping U خرید
buying U خرید
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
purchasing office U قسمت خرید
purchasing office U دفتر خرید
purchasing officer U مامور خرید
offer to purchase U پیشنهاد خرید
purchasing officer U مسئول خرید
hire purchase U خرید اقساطی
shopping basket U سبد خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
bulk buying U خرید فله
buy U خرید کردن
short covering U پیش خرید
coemption U خرید کل محصول
purchasing patterns U الگوی خرید
buys U خرید کردن
real estate U خرید زمین
buyer's market U بازار خرید
monopolist U انحصار خرید
bid U پیشنهاد خرید
regional purchase U خرید محلی
field buying U خرید در صحرا
redemption U باز خرید
bids U پیشنهاد خرید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com