Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hand to hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
hand-to-hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buffer duo
U
دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
limitrophe
U
مجاور مرزی مجاور
adjacent rows
U
ردیف های مجاور
[رج های مجاور]
drawings
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
next
U
مجاور
vicinal
U
مجاور
appressed
U
مجاور
abutting
U
مجاور
circumjucent
U
از هر سو مجاور
nearby
U
مجاور
adjacent
U
مجاور
conterminous
U
مجاور
vicinage
U
مجاور
neighbouring
U
مجاور
adjoining
U
مجاور
vicinity
U
مجاور
contiguous
U
مجاور
neighbor
U
مجاور
nigh
U
مجاور
proximal
U
مجاور
coterminous
U
مجاور
near by
U
مجاور
parahepatic
U
مجاور کبد
adjoining
U
نزدیک مجاور
contiguous zone
U
منطقه مجاور
aduacent sound
U
صدای مجاور
adjacent video
U
ویدئو مجاور
adjoin
U
مجاور بودن
bordering
U
مجاور بودن
bordered
U
مجاور بودن
border
U
مجاور بودن
adjoins
U
مجاور بودن
anal
U
مجاور مقعد
abuting surface
U
سطح مجاور
adjoined
U
مجاور بودن
abuttal
U
زمین مجاور
abuttals
U
زمین مجاور
adjacent lines
U
خطهای مجاور
collateral
U
همسایه مجاور
paranephric
U
مجاور کلیه
vicinal dihalide
U
دی هالید مجاور
adjacent
U
مجاور همسایه
graveside
U
مجاور قبر
gravesides
U
مجاور قبر
neighbours
U
نزدیک مجاور
neighbour
U
نزدیک مجاور
proximal stimulus
U
محرک مجاور
against
U
پیوسته مجاور
neighbors
U
نزدیک مجاور
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
anchimeric assistance
U
کمک گروه مجاور
allele
U
ژنهای ناهمسان مجاور
colocate
U
در مجاور هم قرار دادن
adjacent point
نقطه های مجاور
surrounding
U
احاطه کننده مجاور
monkey chatter
U
تداخل کانال مجاور
adjacent channel interfernce
U
تداخل کانال مجاور
appressed
U
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
garbage
U
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
adjacent
U
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
from each other
<adv.>
U
از یکدیگر
from one another
<adv.>
U
از یکدیگر
of each other
<adv.>
U
از یکدیگر
of one another
<adv.>
U
از یکدیگر
one a
U
یکدیگر
one another
U
یکدیگر
each other
U
یکدیگر
interwork
U
بر یکدیگر
combining
U
ترکیب با یکدیگر
combines
U
ترکیب با یکدیگر
to look at each other
U
به یکدیگر نگریستن
combine
U
ترکیب با یکدیگر
internecine
U
کشتار یکدیگر
interconnect
U
اتصال به یکدیگر
interconnected
U
اتصال به یکدیگر
interconnecting
U
اتصال به یکدیگر
interconnects
U
اتصال به یکدیگر
cheek by jowl
U
پهلوی یکدیگر
couples
U
ترکیب با یکدیگر
simultaneous with each other
U
مقارن یکدیگر
arm in arm
U
در دست یکدیگر
concrescence
U
رشد با یکدیگر
intersecting
U
از یکدیگر گذرنده
peer to each other
U
قرین یکدیگر
coupled
U
ترکیب با یکدیگر
peer to each other
U
برابر با یکدیگر
couple
U
ترکیب با یکدیگر
hydro
U
هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
nips
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
complementary
U
تکمیل کننده یکدیگر
they are well matched
U
حریف یکدیگر هستند
interconnects
U
با یکدیگر اتصال دادن
of a piece with each other
U
ازسر هم همجنس یکدیگر
grappling
U
گرفتن لباس یکدیگر
correlative with each other
U
لازم و ملزوم یکدیگر
to look at each other
U
به یکدیگر نگاه کردن
interconnecting
U
با یکدیگر اتصال دادن
interconnected
U
با یکدیگر اتصال دادن
interconnect
U
با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one
U
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
one to one
U
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
incompossible
U
منافی یکدیگر ناسازگار
intersplere
U
در حوزه یکدیگر امدن
telepathy
U
ارتباط افکار با یکدیگر
abutted
U
به یکدیگر ضربه زدن
abuts
U
به یکدیگر ضربه زدن
hand in hand
U
دست دردست یکدیگر
in tune
<idiom>
U
با یکدیگر موافق بودن
abut
U
به یکدیگر ضربه زدن
induce
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room .
U
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
induces
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
contiguous
U
فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
overlap tell
U
رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
dotting
U
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
dot
U
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
life line
U
طناب اتصال افراد به یکدیگر
take turns
<idiom>
U
انجام کاری با همکاری یکدیگر
iteraction
U
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
juxtaposition
U
جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
hue
U
[وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
interaction
U
عمل دو چیز روی یکدیگر
adhesion of fibers
U
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
networks
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
incompatible
U
غیر قابل استعمال با یکدیگر
network
U
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
base pitch
U
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
triangulation
U
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
deme
U
دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interact
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacting
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
interacts
U
برای عمل کردن روی یکدیگر
The twins look just like each other.
U
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
data chaining
U
فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
Birds of a feather flock together .
<proverb>
U
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
back formation
U
لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
They shook hand and made up.
U
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
sapphic vice
U
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interfruitful
U
قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
compass compensation
U
تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
dualism
U
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
differentiation
U
فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
counterpose
U
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
interdenominational
U
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
trail
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
consolute
U
ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
trailing
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails
U
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
demolition derby
U
مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
concentric shafts
U
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
hue
U
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking
U
مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
laceria
U
[نقش های منظم در کنار یکدیگر]
[معماری اسلامی]
local area network
U
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
triptych
U
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt
U
پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
overt collusion
U
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
circulars
U
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circular
U
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
microwave hop
U
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
biplane interference
U
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
photo pattern generation
U
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
yard marker
U
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard line
U
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
grade separation
U
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
standstill
U
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
wire locking
U
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
c clamp
U
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
cleco fastener
U
وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
customs union
U
مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
S-twist
[S-spun]
U
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
agonic line
U
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
at the hand of
U
بدست
by
U
بدست
joggles
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggling
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle
U
برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
obtainment
U
بدست اوری
procurer
U
بدست اورنده
attenuation
U
بدست آوردن
pick up
U
بدست اوردن
to come to hand
U
بدست امدن
to go to the wright
U
بدست استادافتادن
securer
U
بدست اورنده
gets
U
بدست اوردن
catcher
U
بدست اورنده
manual
U
وابسته بدست
offered
U
بدست اوردن
providers
U
بدست اورنده
get
U
بدست امده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com