Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
receptor
U
دستگاه گیرنده وان حمام
receptors
U
دستگاه گیرنده وان حمام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transducer
U
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
data transceiver
U
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
receivers
U
دستگاه گیرنده
receiver
U
دستگاه گیرنده
receiving set
U
دستگاه گیرنده
transceiver
U
دستگاه گیرنده فرستنده
receivers
U
دستگاه گیرنده بی سیم
mains receiving set
U
دستگاه گیرنده شبکه
printing receiving apparatus
U
دستگاه گیرنده ثبات
receiver
U
دستگاه گیرنده بی سیم
responsor
U
دستگاه گیرنده و جواب دهنده الکترونیکی
high fidelity
U
دستگاه گیرنده عالی وخوش صدا
pointer
U
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
clocking
U
روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
pointers
U
اشاره کننده نشان گیرنده عقربه ی دستگاه اندازه گیری
which transponder
U
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
intercept receiver
U
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
transponder
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
transpondor
U
دستگاه گیرنده یااداری که بمحض دریافت مخابرهای بطور خودکار ان را جواب میدهد
sudatorium
U
حمام گرم که موجب عرق زیاد گردد گرمخانه حمام
synchroreceiver
U
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
reel-to-reel
U
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel to reel
U
ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
backwards
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward
U
کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requests
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request
U
سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
signalling
U
1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
washrooms
U
حمام
washroom
U
حمام
Turkish bath
U
حمام
bathroom
U
حمام
Turkish baths
U
حمام
bath
U
حمام
bath house
U
حمام
water bath
U
حمام آب
waterbath
U
حمام آب
trays
U
حمام
bain-marie
U
حمام آب
copper bath
U
حمام مس
double boiler
U
حمام آب
tray
U
حمام
sand bath
U
حمام شن
bagnio
U
حمام
bathhouse
U
حمام
water quench
U
حمام آب
bathrooms
U
حمام
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
ultrasonic bath
U
حمام فراصوتی
unwashed
U
حمام نگرفته
metal bath
U
حمام فلز
washcloth
U
کیسه حمام
vaporarium
U
حمام بخار
oil bath
U
حمام روغن
bathed
U
حمام ابکاری
hypocaust
U
جهنم حمام
shower bath
U
حمام دوش
washcloth
U
لیف حمام
turkey bath
U
حمام شرقی
bath
U
حمام فرنگی
bath
U
حمام ابکاری
hammam
U
حمام اسلامی
bath-house
U
حمام عمومی
dyeing bath
U
حمام رنگرزی
bathed
U
حمام فرنگی
sweating bath
U
حمام گرم
bathhouse
U
حمام
[با استخر]
sudatorium
U
حمام بخار
bathmat
U
پادری حمام
toilet water
U
عطر حمام
toilet waters
U
عطر حمام
swimming pool
U
حمام
[با استخر]
swimming bath
[British E]
[old-fashioned]
U
حمام
[با استخر]
thermae
U
حمام اب گرم
sunbath
U
حمام افتاب
bathrobes
U
رخت حمام
bathmats
U
پادری حمام
sun bath
U
حمام افتابی
bathing tub
U
حمام فرنگی
sweating bath
U
حمام بخار
a bath towel
U
حوله حمام
cockroach
U
سوسک حمام
bathing caps
U
کلاه حمام
acid bath
U
حمام اسید
cockroaches
U
سوسک حمام
bathing cap
U
کلاه حمام
bathtub
U
وان حمام
bathtubs
U
وان حمام
steam bath
U
حمام بخار
vapour bath
U
حمام بخار
bathing clothes
U
لباس شنا
[حمام]
salt bath furnace
U
کوره حمام نمک
swimming things
U
لوازم شنا
[حمام]
therms
U
واحد گرما حمام
molten bath
U
حمام ذوب فلزات
therms
U
حمام عمومی گرما
bathing things
U
لباس شنا
[حمام]
swimming things
U
لباس شنا
[حمام]
oil bath lubrication
U
روغنکاری حمام روغن
bath dye
U
حمام رنگرزی الیاف
therm
U
حمام عمومی گرما
caldarium
U
گرمخانه در حمام رومی
bathing gear
U
لباس شنا
[حمام]
therm
U
واحد گرما حمام
bathing things
U
لوازم شنا
[حمام]
sunbathe
U
حمام افتاب گرفتن
foam rubber
U
ابر حمام ابرلاستیکی
sunbathed
U
حمام افتاب گرفتن
sunbathes
U
حمام افتاب گرفتن
I'd like a room with bath.
من یک اتاق با حمام میخواهم.
sunbathing
U
حمام افتاب گرفتن
basked
U
حمام افتاب گرفتن
furnace
U
تون حمام وغیره
furnaces
U
تون حمام وغیره
roach
U
سوسک حمام کجوله
roaches
U
سوسک حمام کجوله
bask
U
حمام افتاب گرفتن
basks
U
حمام افتاب گرفتن
basking
U
حمام افتاب گرفتن
bathing gear
U
لوازم شنا
[حمام]
bathing clothes
U
لوازم شنا
[حمام]
saunas
U
حمام بخار فنلاندی
sun lamp
U
لامپ حمام آفتاب
sauna
U
حمام بخار فنلاندی
shaking bath
U
حمام تکان دهنده
sun lamps
U
لامپ حمام آفتاب
bathed
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
bath
U
ابتنی کردن حمام گرفتن
What find bath.
U
عجب حمام خوبی است
salt bath hardening
U
سخت گردانی حمام نمک
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
salt bath case hardening
U
سخت گردانی سطحی حمام نمک
martemper
U
حمام گرم برای سخت کردن
bathmats
U
حصیر یا فرشک پای وان حمام
bathmat
U
حصیر یا فرشک پای وان حمام
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
May I have a bath towel?
U
ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
Frigi darium
U
[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
sponge
U
ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
bubble baths
U
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble bath
U
مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
tubs
U
حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
tub
U
حمام فرنگی هرچیزی بشکل تغاهر شستشوکردن
sponged
U
ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
sponging
U
ابر حمام با اسفنج پاک کردن یاترکردن
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
lazy
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
U
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
assignee
U
گیرنده
payee
U
گیرنده
barrage reception
U
سد گیرنده
sensor
U
گیرنده
recipient
U
گیرنده
fetching
U
گیرنده
reciptacle
U
گیرنده
catcher
U
گیرنده
addressee
U
گیرنده
catchier
U
گیرنده
catchiest
U
گیرنده
addressees
U
گیرنده
catchy
U
گیرنده
reciever
U
گیرنده
consignee
U
گیرنده
receivers
U
گیرنده
accipient
U
گیرنده
payees
U
گیرنده
prehensory
U
گیرنده
acceptor
U
گیرنده
touching
U
گیرنده
prehensile
U
گیرنده
grantee
U
گیرنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com