English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
planimeter U دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geometric shapes U اشکال هندسی
geometrical figures U اشکال هندسی
click art U صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند
rashwan medallion U ترنج رشوان [این شهر در استان کردستان قرار داشته و به بافت قالیچه های خورجینی، گلیم و فرش های هندسی با ترنج مخصوص به این ناحیه شهرت دارد. ترنج این فرش ها بصورت لوزی بزرگ به همراه اشکال هندسی می باشد.]
heliograph U دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
wind gauge U دستگاهی که سرعت باد را اندازه می گیرد
batcher U دستگاهی که شن ماسه سیمان و اب را برای ساختن بتن را اندازه گیری میکند
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
lappets U [حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.]
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
diagrammatic U وابسته بشکل یاخط هندسی نمایش داده شده باخطوط هندسی
contraction ratio U نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
turret motife U طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
To bring two persons face to face . U دونفر رابا هم روبروکردن
mosfet U می گیرند
drift bolt U میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
gadroon U اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
permanent mold U قرار می گیرند
to ride one's horse to death U اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
To do something waveringly. U کاری رابا ترس ولرز انجام دادن
To speake in great detail. U مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
sniveled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
snivel U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
sniveling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivels U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
hard starboard U ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
ruddleman U چوپانی که گوسفندان خود رابا گل اخری رنگ کرده
area U مساحت
measurements U مساحت
spaces U مساحت
space U مساحت
measurement U مساحت
areas U مساحت
pugging U خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
to peg out U میخ اخر رابا گوی زدن وبازی رابپایان رساندن
wing area U مساحت بال
areas U مساحت سطح
area U مساحت سطح
gateage U مساحت دهانههای یک سد
disc area U مساحت دیسک
planimeter U مساحت سنج
surface area U مساحت سطح
area of a triangle U مساحت مثلث
area chart U نمودار مساحت
kettle holder U کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
area of a disc U مساحت دایره [ریاضی]
area of a circle U مساحت دایره [ریاضی]
This car can hold 6 persons comefortably. U دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
unwarned exposed U یکانهایی که در معرض غافلگیری تک اتمی قرار می گیرند
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
obituarist U کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
density U تراکم الیاف [در یک مساحت معین]
circular mil U مساحت دایرهای به قطر یک میل
wing loading U نسبت وزن کل به مساحت یال
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
polypidom U ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
pin compatible U تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند
polypary U ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
alizarin U ماده نارنجی یا قرمز رنگ که از ریشه روناس می گیرند
area of a circle U مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
area of a disc U مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
disc loading U نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
diagrams U خط هندسی
geometrical U هندسی
geometric U هندسی
arabic notation U هندسی
diagram U خط هندسی
lengths U تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
suprapermafrost U ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
length U تعداد بیتهایی که به صورت افقی روی یک خط صفحه نمایش قرار می گیرند.
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> U مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
inulin U ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
HRG U توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
numerals U هندسی رقومی
mean proportional U واسطه هندسی
diagrammatically U باخطوط هندسی
diagrams U شکل هندسی
diagram U شکل هندسی
numeral U هندسی رقومی
graphically U با نمایش هندسی
diagrammatically U بشکل هندسی
locus U مکان هندسی
graph U نمایش هندسی
geometric progression U تصاعد هندسی
geometrical isomer U ایزومر هندسی
geometrical isomerism U ایزومری هندسی
geometric series U سریهای هندسی
geometrical isomerism U همپاری هندسی
geometric similarity U تشابه هندسی
geometric twist U پیچش هندسی
geometric pitch U گام هندسی
geometric growth U رشد هندسی
loci U مکان هندسی
geometric mean U میانگین هندسی
graphs U نمایش هندسی
trapezoidal distortion U اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
resolution U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions U توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
interword spacing U فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
ball printer U چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
geometric illusion U خطای ادراکی هندسی
graphs U نقشه هندسی گرافیک
chinese fret U [زنجیره ی هندسی چینی]
graph U نقشه هندسی گرافیک
locus U مکان هندسی مرکزها
geometrical progression U فرایازی یا تصاعد هندسی
locus of centres U مکان هندسی مرکزها
charactristic lenght U نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت
packing U تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت دیسک یا نوار ذخیره شوند
acre U واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acres U واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
geodesic dome U گنبد متشکل ازسطوح هندسی
axonometric projection U طرح های هندسی [معماری]
geometrize U از روی قواعد هندسی کارکردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
geometry of numbers U نظریه هندسی اعداد [ریاضی]
doubled U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled up U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
tenant by sufference U هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
pyramiding U سیستم مدیریت هرمی حالتی که چندین شرکت تحت تملک یا اداره یک موسسه بزرگ قرار گیرند
half U مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
Boldaji rug U قالی بلداجی چهارمحال با نقوش هندسی
topographic maps U نقشههای توپوگرافی یانقشههای هندسی زمین
geoid U جسم هندسی شبیه به شبه کره
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
recordings U تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
recording U تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
priority U ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
priorities U ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
broken <adj.> U شکسته [دستگاهی]
instrumental analysis U تجزیه دستگاهی
built in aerial آنتن دستگاهی
aberration عدم دقت هندسی سیستم های اپتیکی
expansion unit U وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند
presetting U تنظیم از قبل [دستگاهی]
bitumen boiler U دستگاهی که با ان قیر رامیجوشانند
to park U پارک کردن [دستگاهی]
hook-up U اتصال [به دستگاهی الکتریکی]
mansions U عمارت چند دستگاهی
mansion U عمارت چند دستگاهی
ripper U دستگاهی که زمین را شیارمیزند
jigsaw puzzle U نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
geometrid U خانواده پروانه یابندهای باریک بدن پروانههای هندسی
cogo U یک زبان برنامه نویسی مسئله گرابرای حل مسائل هندسی
model geometric U نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
echo depth sounder U دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
automation U کنترل و هدایت دستگاهی بطورخودکار
mills U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
reeled U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reels U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
reeling U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
mill U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
reel U دستگاهی که اطراف آن نوار می چرخد
excavator U دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
bar bender U دستگاهی که میل گرد را خم میکند
excavators U دستگاهی که پی کنی یاخاکبرداری میکند
air compresser U دستگاهی که هوا را متراکم میکند
splicing U نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splice U نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splices U نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
spliced U نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
card-cut U [برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
snaggy U پر اشکال
barely U با اشکال
node U اشکال
bug U اشکال
bugs U اشکال
bugging U اشکال
nodes U اشکال
traverse U اشکال
traversed U اشکال
traverses U اشکال
dead lock U اشکال
nodus U اشکال
traversing U اشکال
spinosity U اشکال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com