Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scopula
U
دسته موی شبیه جاروب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
broomstick
U
دسته جاروب
broom stick
U
دسته جاروب
broomsticks
U
دسته جاروب
pope head
U
جاروب گردیا دسته دراز
ears
U
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
ear
U
هرالتی شبیه گوش یا مثل دسته کوزه خوشه
wiper
U
جاروب کن
swabs
U
جاروب
wipers
U
جاروب کن
broom
U
جاروب
swab
U
جاروب
brooms
U
جاروب
sliver
U
ته جاروب
gooseneck
U
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
scavenger
U
جاروب کردن
wisp
U
جاروب کردن
scavengers
U
جاروب کردن
swept
U
جاروب شده
scavenge pump
U
پمپ جاروب
besom
U
جاروب ترکهای
scrubbing brush
U
جاروب زبر
wheeling
U
جاروب کردن با پا
broom
U
جاروب کردن
wisps
U
جاروب کردن
to give a sweep to
U
جاروب کردن
brooms
U
جاروب کردن
besom
U
جاروب باغبانی
wheels
U
جاروب کردن با پا
scrub brush
U
جاروب زبر
wheel
U
جاروب کردن با پا
wisps
U
جاروب کوچک گردگیر
wisp
U
جاروب کوچک گردگیر
whiskery
U
جاروب کوچک طره
sweep
U
جاروب کردن زدودن
whisking
U
راندن جاروب کردن
whisked
U
راندن جاروب کردن
heather
U
علف جاروب ورسک
whisk
U
راندن جاروب کردن
whisks
U
راندن جاروب کردن
whisker
U
جاروب کوچک طره
erica
U
بته ابو حدار جاروب
pinnulate
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
The mouse was unable to get into the hole , yet it.
<proverb>
U
موش توى سورخ نمى رفت جاروب هم به دمش بست .
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
group
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
scores of people
U
دسته دسته مردم
classify
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
they came in bands
U
دسته دسته امدند
assort
U
دسته دسته شدن
in detail
U
مفصلا دسته دسته
sect
U
دسته دسته مذهبی
regiments
U
دسته دسته کردن
shoals of people
U
دسته دسته مردم
streams of people
U
دسته دسته مردم
regiment
U
دسته دسته کردن
sects
U
دسته دسته مذهبی
trooping
U
دسته دسته شدن
sorted
U
دسته دسته کردن
troop
U
دسته دسته شدن
sorts
U
دسته دسته کردن
groups
U
دسته دسته کردن
trooped
U
دسته دسته شدن
windrow
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
wifelike
U
شبیه زن
analogous
U
شبیه
nears
U
شبیه
pygidial
U
شبیه دم
simile
U
شبیه
similes
U
شبیه
quasi
U
شبیه
feathery
U
شبیه به پر
nearest
U
شبیه
nearer
U
شبیه
womanlike
U
شبیه زن
neared
U
شبیه
near-
U
شبیه
near
U
شبیه
akin
<adj.>
U
شبیه
nearing
U
شبیه
personator
U
شبیه
imitation
U
شبیه
imitations
U
شبیه
like
<adj.>
U
شبیه
similar
<adj.>
U
شبیه
alike
<adj.>
U
شبیه
related
<adj.>
U
شبیه
papilionaceous
U
شبیه
anthoid
U
شبیه به گل
makes
U
شبیه
make
U
شبیه
medals
U
شبیه
similar
U
شبیه
luteous
U
شبیه گل
similar to that
U
شبیه به ان
medal
U
شبیه
more like;most like
U
شبیه تر
simulant
U
شبیه
similiar
U
شبیه
plexiform
U
شبکهای شبیه رگ
steamy
U
شبیه بخار
simulators
U
شبیه ساز
steamier
U
شبیه بخار
plumy
U
شبیه پر کرکی
platy
U
شبیه بشقاب
platinoid
U
شبیه پلاتین
pisiform
U
شبیه نخود
piscine
U
شبیه ماهی
rivalling
U
نظیر شبیه
phylloid
U
شبیه برگ
polypose
U
شبیه بواسیرلحمی
rival
U
نظیر شبیه
rivals
U
نظیر شبیه
protean
U
شبیه Proteus
psittaceous
U
شبیه طوطی
prismoidal
U
شبیه منشور
goosey
U
شبیه غاز
quasi easement
U
حق شبیه به حق ارتفاق
plexiform
U
شبیه شبکه
rivalled
U
نظیر شبیه
liverish
U
شبیه جگر
rivaling
U
نظیر شبیه
rivaled
U
نظیر شبیه
polypous
U
شبیه بواسیرلحمی
pithy
U
شبیه مغز
likens
U
شبیه شدن
take after
U
شبیه بودن
equals
U
همرتبه شبیه
equalling
U
همرتبه شبیه
equalled
U
همرتبه شبیه
equaling
U
همرتبه شبیه
equaled
U
همرتبه شبیه
sylphlike
U
شبیه جن هوایی
equal
U
همرتبه شبیه
susurrus
U
شبیه نجوا
taffia
U
مشروبی شبیه رم
tafia
U
مشروبی شبیه رم
simulation
U
شبیه سازی
simulations
U
شبیه سازی
susurrous
U
شبیه نجوا
sulphurous
U
شبیه گوگرد
assimilates
U
شبیه ساختن
assimilated
U
شبیه ساختن
spatulate
U
شبیه مرهم کش
spathulate
U
شبیه مرهم کش
assimilate
U
شبیه ساختن
soupy
U
شبیه ابگوشت
sloughy
U
شبیه دله
snuffy
U
شبیه انفیه
spheroid
U
شبیه کره
assimilating
U
شبیه ساختن
splenoid
U
شبیه به طحال
sulfurous
U
شبیه گوگرد
styloid
U
شبیه نیزه
stubbly
U
شبیه کاهبن
stomatic
U
شبیه دهان
simulant of
U
مانند شبیه
anthropomorphic
U
شبیه انسان
humanoid
U
شبیه انسان
humanoids
U
شبیه انسان
snakelike
U
شبیه مار
the d.
U
فن شبیه سازی
likens
U
شبیه کردن
rooty
U
شبیه ریشه
wavelike
U
شبیه موج
waterish
U
هر چیزی شبیه اب
gipsies
U
شبیه کولی
gypsies
U
شبیه کولی
gypsy
U
شبیه کولی
virgulate
U
شبیه میله
sagittate
U
شبیه تیر
whippy
U
شبیه شلاق
rhizome
U
شبیه ریشه
reniform
U
شبیه کلیه
likening
U
شبیه شدن
likening
U
شبیه کردن
likened
U
شبیه شدن
likened
U
شبیه کردن
liken
U
شبیه شدن
liken
U
شبیه کردن
bent
U
علف شبیه نی
woodsy
U
شبیه چنگل
vestibular
U
شبیه اتاقک
vestibular
U
شبیه رخت کن
semblable
U
شباهت شبیه
trochal
U
شبیه چرخ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com