English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dying declarations U در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
Other Matches
to stare at person in the face U قریب الوقوع بودن
imminent U قریب الوقوع
impending U قریب الوقوع
impendent U قریب الوقوع
imminent U قریب الوقوع خطرناک
impend U محتمل الوقوع بودن
bound U مشرف بودن
impend U مشرف بودن
overhangs U مشرف بودن
imminence U مشرف بودن
overhang U مشرف بودن
impendence U مشرف بودن
imminence U نزدیکی مشرف بودن
imminency U نزدیکی مشرف بودن
verge U نزدیک شدن مشرف بودن بر
verges U نزدیک شدن مشرف بودن بر
overlooked U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooks U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlooking U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
overlook U مسلط یا مشرف بودن بر چشم پوشی کردن
probative U حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود
contingent U محتمل الوقوع
contingencies U محتمل الوقوع
contingency U محتمل الوقوع
the inevitable U حتمی الوقوع
certain to happen U حتمی الوقوع
contingents U محتمل الوقوع
nearer U قریب
nearing U قریب
nears U قریب
nigh U قریب
neared U قریب
near- U قریب
near U قریب
nearest U قریب
about U قریب
potentia propinqua U امر محتمل الوقوع
inevitable U حتمی الوقوع بدیهی
potentia remota U امر نادر الوقوع
present perfect tense U ماضی قریب
approximation U قریب بصحت
approximations U قریب بصحت
phomenic U قریب التلفظ
perfect tense U ماضی قریب
overhanging U مشرف
verges U مشرف
dominant U مشرف
verge U مشرف
present progressive U ماضی قریب استمراری
seafront U مشرف بدریا
overhanging U پیشامده مشرف
seafronts U مشرف بدریا
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
palisades U صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
the hill overhangs the city U تپه به شهر مشرف است
palisade U صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
lichgate U طاق نمای مشرف بحیاط کلیسا
it is said that U گویند که
they say U گویند
the story goes U گویند
primary tenses U زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
the report goes U چنین گویند
What do the others say? U دیگران چه می گویند؟
people say U مردم می گویند
That is what I call a scientist . There is a scientist for you . U به این می گویند دانشمند
estate in joint tenancy U در CLواگذاری ملکی را به دو یا چندنفر گویند
metonymical U دارای صنعتی که انراmetonym گویند
He is said to be very rich . U می گویند خیلی پولدار است
everything is good in its season <proverb> U گویند که هرچیز به هنگام خوش است
king's evidence U گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
ignoring U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignores U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
end bulb U انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
alburnum U طبقه دوم شیره برکه که انراsapwood نیزمی گویند
the common wealth of massachusette U چهار ایالت کنتاکی وماساچوست و ویرجینیا وپنسیلوانیا را گویند
ignore U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
ignored U تشخیص ندان یا انجام ندادن آنچه دیگران می گویند
row U [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
pidgin english U انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
atlantis U جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
escheat U در CLاراضیی را گویند که پس ازفوت مالک به علت عدم وجودوراث قانونی به مالکیت دولت درمی اید
unlawful assembly U در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
most favored nation U کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
collapse slump U از هم پاشیدگی بتن را درازمایش افت بتن بوسیله مخروط ناقص گویند
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
IOU U در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
IOUs U در CL سند بدهکاری یا سفته یا سند ذمهای را گویند
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
consist U شامل بودن عبارت بودن از
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
haze U گرفته بودن مغموم بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
consists U شامل بودن عبارت بودن از
agree U متفق بودن همرای بودن
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
abut U مماس بودن مجاور بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
want U فاقد بودن محتاج بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
moon U سرگردان بودن اواره بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
pictorial rug U قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
sickle leaf U برگ های داسی شکل [این طرح در فرش های لچک ترنج شاه عباسی بکار می رود و به آن برگ های شاه عباسی نیز می گویند.]
Being a junior clerk is a far cry from being a manager . U کارمند عادی بودن کجا و رئیس بودن کجا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com