English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualises U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualising U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualize U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizes U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unsuspected U غیر متصور
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
there is no limit to it U حدی بران متصور نیست
block diagram U نمودار بلوکی نمودار کلی
to make a U نمودار کردن
foreshortens U کوتاه نمودار کردن
foreshorten U کوتاه نمودار کردن
foreshortened U کوتاه نمودار کردن
unveil U نمودار کردن پرده برداری
unveils U نمودار کردن پرده برداری
unveiling U نمودار کردن پرده برداری
unveiled U نمودار کردن پرده برداری
to meet the eye U چشم نظر را جلب کردن نمودار بودن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
beach diagram U طرح نمودار بارانداز ساحلی طرح نمودار قسمت ساحلی
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
work up U ترکیب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
frank U باطل کردن مصون ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
retards U کند ساختن معوق کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
please U خشنود ساختن کیف کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
provides U میسر ساختن تامین کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
franking U باطل کردن مصون ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
beading machine U ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
dam U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com