English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
beleaguered U در محاصره یکان محاصره شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blockages U محاصره محاصره کردن
blockage U محاصره محاصره کردن
besiegement U محاصره
blockading U محاصره
block age U محاصره
sieges U محاصره
siege U محاصره
blockaded U محاصره
encompassment U محاصره
blockade U محاصره
blockades U محاصره
paper blockade U محاصره بی حاصل
besiege U محاصره کردن
blockade U محاصره اقتصادی
besieged U محاصره کردن
besieges U محاصره کردن
besieging U محاصره کردن
paper blockade U محاصره کاغذی
encircle U محاصره کردن
blockade U محاصره دریائیsortie
blockade U محاصره کردن
encompasses U محاصره کردن
blockage U محاصره دریایی
encircles U محاصره کردن
girt U محاصره کردن
encircling U محاصره کردن
encompass U محاصره کردن
encompassed U محاصره کردن
leaguer U محاصره کردن
pockets U محاصره شدن
pocket U محاصره شدن
encompassing U محاصره کردن
enclaves U تحت محاصره
enclave U تحت محاصره
blockages U محاصره دریایی
blockaded U محاصره کردن
enveloping U محاصره کردن
enveloped U محاصره کردن
encircled U محاصره کردن
sieges U محاصره حصار
sieges U محاصره کردن
siege U محاصره کردن
Naval blockade . U محاصره دریایی
Economic enciclement ( blockade , embargo ) . U محاصره اقتصادی
0To break thru a blockade ( siege ) . U محاصره را شکستن
envelop U محاصره کردن
siege U محاصره حصار
envelops U محاصره کردن
to lay siege to U محاصره کردن
blockades U محاصره اقتصادی
state of siege U حالت محاصره
blockades U محاصره دریائیsortie
blockading U محاصره کردن
blockading U محاصره اقتصادی
blockaded U محاصره دریائیsortie
blockades U محاصره کردن
blockading U محاصره دریائیsortie
blockaded U محاصره اقتصادی
ambient U محاصره شده
beseige U محاصره کردن
beleaguer U محاصره کردن
beleaguered U محاصره شده
battering train U توپخانه محاصره
belted U بستن محاصره ردن
To rais ( lift, remove ) an embargo. U رفع محاصره کردن
lift a blockade U محاصره را پایان دادن
To lay siege to a city . U شهری را محاصره کردن
belt U بستن محاصره ردن
leaguer U محاصره عضو اتحادیه
belts U بستن محاصره ردن
surrounded U محاصره کردن احاطه شدن
surrounds U محاصره کردن احاطه شدن
surround U محاصره کردن احاطه شدن
gird U احاطه کرده محاصره کردن نیرومندکردن
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
sorties U حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
sortie U حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان
contravallation U استحکامات وسنگرخارجی که محاصره کنندگان میان اردوی خودوشهرمیس
leg theory U روش تهاجمی محاصره کردن توپزن در سمت محدوده او
We cloced in on the enemy . U حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
seal off U محاصره کردن ممنوع الورود کردن
surrounded U احاطه کردن محاصره کردن
surrounds U احاطه کردن محاصره کردن
surround U احاطه کردن محاصره کردن
breakaway U شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
units U یکان
unit U یکان
singly U یکان یکان
formation U یکان
support command U یکان پشتیبانی
muster book U دفتروقایع یکان
tactical command U یکان تاکتیکی
troop basis U مبنای یکان
single unit U یکان مستقل
troop unit U یکان سربازدار
advance gruard U یکان جلودار
troop unit U یکان صنفی
unit supply U تدارکات یکان
unit train U بنه یکان
air command U یکان هوایی
unit training U اموزش یکان
base unit U یکان پایگاهی
base unit U یکان مبنا
beach organization U یکان ساحلی
unit structure U استخوانبندی یکان
unit structure U سازمان یکان
administrative command U یکان اداری
single unit U یکان منفرد
first seargeant U سرگروهبان یکان
designator code U کد تشخیص یکان
major command U یکان عمده
logistical command U یکان لجستیکی
joint command U یکان مشترک
intercommand U بین یکان
installation type U نوع یکان
detached unit U یکان مامورشده
distinguished unit U یکان ممتاز
divisional unit U یکان لشگری
identification code U کدشناسایی یکان
exempted station U یکان مخصوص
frontalier U یکان مرزی
force basis U مبنای یکان
march unit U یکان راهپیمایی
motor unit U یکان موتوری
naval activity U یکان دریایی
shock troops U یکان ضربت
service unit U یکان خدمات
service force U یکان خدمات
retraining command U یکان بازاموزی
paratroop U یکان چترباز
combined command U یکان مرکب
organization chart U نمودارسازمان یکان
cavalry unit U یکان سوارزرهی
combat , echelon U یکان رزمی
combatcommand U یکان رزمی
combined arms U یکان مرکب
command net U شبکه یکان
command strength U استعداد یکان
composite unit U یکان مختلط
fire unit U یکان اتش
stragglers U دورافتاده از یکان
boundaries U حدود یکان
motorized U یکان موتوری
trains U عقبه یکان
trains U بنه یکان
pertinent U یکان لاحق
trained U عقبه یکان
trained U بنه یکان
train U عقبه یکان
mechanized U یکان مکانیزه
designation U اسم یکان
boundary U حدود یکان
strangle U دورافتادن از یکان
organic U یکان سازمانی
separates U یکان مستقل
separated U یکان مستقل
separate U یکان مستقل
stragglers U گم شده از یکان
straggler U دورافتاده از یکان
straggler U گم شده از یکان
sergeants U سرگروهبان یکان
sergeant U سرگروهبان یکان
mixed U یکان مختلط
mobility U تحرک یکان
designations U اسم یکان
composite U یکان مختلط
presence U فرستی در یکان
activities U قسمت یکان
organisations U یکان قسمت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com