English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
greyhound U در تاوه پختن غربال کردن
greyhounds U در تاوه پختن غربال کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
riddle U غربال کردن
riddles U غربال کردن
sieve U غربال کردن
sieving U غربال کردن
sieves U غربال کردن
winnow U غربال کردن
sieved U غربال کردن
canvassed U الک یا غربال کردن
canvasses U الک یا غربال کردن
canvassing U الک یا غربال کردن
sieves U غربال الک کردن
sieve U غربال الک کردن
sieving U غربال الک کردن
sieved U غربال الک کردن
canvass U الک یا غربال کردن
concocts U ترکیب کردن پختن
concoct U ترکیب کردن پختن
concocted U ترکیب کردن پختن
concocting U ترکیب کردن پختن
to dress [food] U آماده کردن [پختن] [غذا یا دسرت]
to d. a chinken U شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
screened U الک کردن غربال کردن
screening, screenings U الک کردن غربال کردن
screen U الک کردن غربال کردن
screens U الک کردن غربال کردن
floor slab U تاوه کف
frying pan U تاوه
frying pans U تاوه
slab U تاوه
slab bridge U پل تاوه
slabs U تاوه
one way slab U تاوه یکطرفه
landing slab U تاوه پاگرد
roof slab U تاوه سقف
spillway slab U تاوه سرریزان
deck spillway U تاوه سرریزان
spillway slab U تاوه سرریز
panful U مظروف یک تاوه یا دیگچه
underlays U کاغذ زیر تاوه
capping slab U تاوه نعل درگاه
abaculus U تاوه روی ستون
underlay U کاغذ زیر تاوه
covering slab U تاوه یا صفحه روکش
slab of varying thickness U تاوه با ستبرای متغیر
abacus U تاوه روی سرستون سرستونی
abacuses U تاوه روی سرستون سرستونی
slab for bearing U سنگ بتنی کف تاوه تکیه گاه
riddles U غربال
mesh U غربال
bunt U غربال
riddle U غربال
meshing U غربال
meshes U غربال
bar screen U غربال
screener U غربال چی
cribble U غربال
jigger U غربال
harp U غربال
screen U غربال
screening, screenings U غربال
screens U غربال
ethmoid U غربال
screened U غربال
scalps U الک غربال
gipsify U غربال بندکردن
scalp U الک غربال
screen grid U توری غربال
gipsyhood U غربال بندی
greyhounds U غربال سیمی
gipsydom U غربال بندی
greyhound U غربال سیمی
screening U غربال زنی
thermal scanning U غربال گرمایی
coarse sieve U غربال سوراخ درشت
griddles U غربال سیمی کارگران
griddle U غربال سیمی کارگران
He carries water in asieve. <proverb> U آب در غربال یمل مى کند.
gipsyism U غربال بندی اطواروحرکات کولی ها
cook U پختن
cooked U پختن
grill U پختن
cooks U پختن
shirr U پختن
fire a kiln U پختن
decoct U پختن
anneal U پختن
hatched U پختن
bakes U پختن
hatch U پختن
hatches U پختن
grills U پختن
grilling U پختن
baked U پختن
bake U پختن
potting U در دیگ پختن
To cook food. U غذا پختن
fire bricks U اجر پختن
brick burning U پختن اجر
ragout U راگو پختن
To bake bread. U نان پختن
parboiled U نیمه پختن
parboiling U نیمه پختن
pot U در دیگ پختن
parboils U نیمه پختن
pots U در دیگ پختن
parboil U نیمه پختن
kilns U درکوره پختن
kiln U درکوره پختن
portland cement kiln U کوره پختن سیمان
coddling U اهسته جوشاندن یا پختن
pressure cook U تحت فشار پختن
coddles U اهسته جوشاندن یا پختن
close aneal U باز پختن مسدود
to build castles in the air U خیالات خام پختن
braised U با اتش ملایم پختن
to build castles in the air U هوس خام پختن
braising U با اتش ملایم پختن
To cook a pottage for some one . <proverb> U آش براى کسى پختن .
nuking U با ریزموج یا میکروویو پختن
nukes U با ریزموج یا میکروویو پختن
nuked U با ریزموج یا میکروویو پختن
nuke U با ریزموج یا میکروویو پختن
braise U با اتش ملایم پختن
escallop U گوش ماهی پختن
braises U با اتش ملایم پختن
coddled U اهسته جوشاندن یا پختن
autoclave U بادیگ زودپز پختن
coddle U اهسته جوشاندن یا پختن
fanner U غربال یا اسبابی که اشغال وکاه را بوجاری میکند بادبزن
trommel U غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
bake U پختن [نان و کیک غیره]
frying U روی اتش پختن تهییج
fry U روی اتش پختن تهییج
fries U روی اتش پختن تهییج
convenience foods U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
convenience food U غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
to cook U پختن [مانند سوپ و نهار و شام]
scallop U گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
scallops U گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
stewing U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stews U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com