English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
embark U درکشتی سوار کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
privateer U درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
shipboard U درکشتی
embark U درکشتی گذاشتن
embarks U درکشتی گذاشتن
embarked U درکشتی گذاشتن
to take ship U درکشتی گذاشتن
embarking U درکشتی گذاشتن
gun room U مخزن مهمات درکشتی
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
To knock someone down. U کسی رازمین زدن ( درکشتی وغیره )
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
assembles U سوار کردن
modulating U سوار کردن
mount U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
mounts U سوار کردن
assemble U سوار کردن
rigs U سوار کردن
take up U سوار کردن
modulate U سوار کردن
modulates U سوار کردن
rigged U سوار کردن
assembled U سوار کردن
rig U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
enchase U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
assemble U سوار کردن قطعات
modulate U سوار کردن موج
imbark U در کشتی سوار کردن
setting up U سوار کردن جاانداختن
entrain U سوار کردن کشیدن
assembled U سوار کردن قطعات
sets U سوار کردن جاانداختن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
set U سوار کردن جاانداختن
rodeos U سوار کاری کردن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
to take ship U در کشتی سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
rodeo U سوار کاری کردن
install U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
installs U سوار کردن جادادن
modulating U سوار کردن موج
modulates U سوار کردن موج
assembles U سوار کردن قطعات
take on U مسافر سوار کردن
pick up U سوار کردن مسافر
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
slip rope U مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
cavalry man U سوار در سوار نظام
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
pieces U سوار
boarded U سوار
piece U سوار
outside ofa horse U سوار
board U سوار
horseback U سوار
in the saddle U سوار
troopers U سوار
horsewoman U سوار
horsewomen U سوار
trooper U سوار
horse breaker U چابک سوار
horsewoman U سوار اسب
tobogganist U سورتمه سوار
boot and saddle U سوار شوید
mounted U سوار شده
motorist U ماشین سوار
mount U سوار شدن بر
equestrian U چابک سوار
equestrian U اسب سوار
horse man U اسب سوار
horsemen U اسب سوار
get on U سوار شدن
ride U سوار شدن
on board a ship U سوار کشتی
on stilts U سوار چوب پا
cavalier U اسب سوار
cyclists U دوچرخه سوار
cavalier U سرباز سوار
horseman U اسب سوار
cyclist U دوچرخه سوار
tobogganer U سورتمه سوار
chevalier U سوار دلاور
get in U سوار شدن
cavalry U سوار زرهی
mounts U سوار شدن بر
rides U سوار شدن
horseman U سوار کار
on shipboard U سوار کشتی
canter U سوار اسب
jockey U چابک سوار
vedette U قراول سوار
biker U موتورسیکلت سوار
biker U دوچرخه سوار
motorists U ماشین سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
upping U سوار براسب سر پا
reinsman U اسب سوار
Mt U سوار شدن
upped U سوار براسب سر پا
Mts U سوار شدن
up U سوار براسب سر پا
armored cavalry U سوار زرهی
horseback U سوار براسب
jockeys U چابک سوار
washine U موج سوار زن
riders U سوار کار
modulation U سوار سازی
equitant U سوار بر اسب
board surfer U موج سوار
canters U سوار اسب
horsewomen U سوار اسب
rider U سوار کار
skim boarder U موج سوار
surfer U موج سوار
cantering U سوار اسب
equestrienne U زن اسب سوار
boaters U زورق سوار
acheval U سوار بر اسب
cantered U سوار اسب
jockey U اسب سوار حرفهای
jockeys U اسب سوار حرفهای
uhlan U سوار نیزه دار
ridable U رام و سوار شدنی
cuirassier U سوار زره پوش
to hitch U مجانی سوار شدن
enplane U سوار هواپیما شدن
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
horse U سواراسبی سوار شوید
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
reinsman U سوار کار ماهر
unmounted U سوار نشده پیاده
coachload U افراد سوار بر درشکه
jockey club U باشگاه سوار کاران
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com