English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
active U دروازهای که برخلاف دروازه نافعال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
passive U نافعال
passives U نافعال
inactive U نافعال
passive vocabulary U واژگان نافعال
passive aggressive character U منش نافعال- پرخاشگر
team handball court U مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
passout U پاس از پشت دروازه به یاردر جلوی دروازه
gantries U جرثقیل دروازهای
gantry U جرثقیل دروازهای
kick save U نجات دروازه با پای دروازه بان
gates U دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
double column planner miller U دستگاه فرز با صفحه تراش دروازهای
equivalence U دروازهای که تابع معادل انجام میدهد
gate U دروازهای که عمل AND منط قی را انجام میدهد
planer U دستگاه رنده نجاری میزی ماشین صفحه تراش دروازهای
gate U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
gates U دروازهای که یک خروجی منط قی تولید میکند که بستگی به موقعیت ورودی ها دارد
unlike U برخلاف
with U برخلاف
to the contrary U برخلاف ان
athwart U برخلاف
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
contrany to my expectation U برخلاف انتظارمن
averse U برخلاف میل
against one's will U برخلاف میل
contrary to my expectation U برخلاف انتظارمن
against his grain U برخلاف تمایل او
counterwork U برخلاف کارکردن
the styeam U برخلاف جریان اب
to my great surprise U برخلاف انتظار من
shoe is on the other foot <idiom> U برخلاف حقیقت
element U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
elements U دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
up-river برخلاف روند جریان آب
illegally U برخلاف قانون و مقررات
out of order <idiom> U برخلاف قانون ،نامناسب
in the wind's eye U برخلاف جهت باد
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
contra indicate U اشاره برخلاف داشتن
in the teeth of the wind U برخلاف جهت باد
flareback U اشتعال برخلاف مسیر عادی شعله
poach U برخلاف مقررات شکار صید کردن
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
heteroclite U کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست
poached U برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches U برخلاف مقررات شکار صید کردن
anticlastic U [ظاهری با دو قوس که دو منحنی برخلاف هم هستند.]
it is u.for him to tell a lie دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
crossed controls U بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
goalposts U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
goalpost U تیر دروازه تیر عمودی دروازه
gate U دروازه
hoops U دروازه
hoop U دروازه
port U دروازه
goal area line U خط دروازه
barbacan U دروازه
barbican U دروازه
gates U دروازه
portals U دروازه
portal U دروازه
goal U دروازه
gateways U دروازه
goals U دروازه
gateway U دروازه
attacting zone U منطقه دروازه
tend goal U دروازه بانی
tend goal U حفظ دروازه
own goal U گل به دروازه خودی
own goals U گل به دروازه خودی
starting gate U دروازه شروع
goal posts U پایههای دروازه
hoop U دروازه کروکه
keep goal U دروازه بانی
logic gate U دروازه منطقی
goal keeper line U خط دروازه بان
goal keeper U دروازه بان
octroi U مالیات دم دروازه
octroi U دروازه بانی
goal mouth U دهانه دروازه
wickets U دروازه کوچک
wicket U دروازه کوچک
goal crease U محوطه دروازه
hoops U دروازه کروکه
goalkeepers U دروازه بان
gate keeper U دروازه بان
saves U نجات دروازه
goal U دروازه بان
gatekeepers U دروازه بان
saved U نجات دروازه
gatekeeper U دروازه بان
goal area U منطقه دروازه
between the pipes U تیر دروازه
keepers U دروازه بان
keeper U دروازه بان
save U نجات دروازه
gatepost U بازوی دروازه
gateposts U بازوی دروازه
goalkeeper U دروازه بان
goals U دروازه بان
puck stopper U دروازه بان
in goal U دروازه بان
goalies U دروازه بان
goalie U دروازه بان
goalar U دروازه بان
goal tender U دروازه بان
goal kick U شوت بسوی دروازه
gates U دروازه شروع اسکی
goal games U بازیهای دروازه دار
crossbars U تیرک افقی دروازه
flopper U دروازه بان شیرجه رو
catching glove U دستکش دروازه بان
goalposts U تیرک عمودی دروازه
gatehouses U اطاق دروازه بان
goalpost U تیرک عمودی دروازه
upright U تیرک عمودی دروازه
double reverse U شوت برگردان به دروازه
crossbar U تیرک افقی دروازه
fast break U حمله سریع به دروازه
gatehouse U اطاق دروازه بان
gate post U تیرچارچوب دروازه باهویابازوی در
changing the goal keeper U تعویض دروازه بان
goal umpire U دروازه بان واترپولو
goalthrow U پرتاب دروازه بان
shot direct at goal U شوت مستقیم به دروازه
warder U نگهبان دروازه یا قصر
warders U نگهبان دروازه یا قصر
goalkeepers U دروازه بان فوتبال
goalkeeper U دروازه بان فوتبال
twentyfive U خط 52 یاردی موازی با خط دروازه
He was approaching the gate. U او [مرد] به دروازه نزدیک شد.
petard U بمب دروازه ریز
shooting U شوت بسوی دروازه
shootings U شوت بسوی دروازه
long ball U پرتاب از دور به دروازه
gate U دروازه شروع اسکی
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
deciding U نزدیک به دروازه حریف
standup goalie U دروازه بانی ایستاده
sally port U دروازه عبور از قلعه
sally port U دروازه بزرگ قلعه
clearer U دفع توپ ازحوالی دروازه
clearer U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clear U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clear U دفع توپ ازحوالی دروازه
seelos U دروازه بشکل اچ در مارپیچ کوچک
clearest U دفع توپ ازحوالی دروازه
clearest U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
clears U دورکردن گوی از نزدیک دروازه
clears U دفع توپ ازحوالی دروازه
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
punch the ball U مشت کردن دروازه بان
drop a goal U ضربه زدن بر فراز دروازه
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
logic U دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
send off U حرکت اسبها از دروازه شروع
gatepost U تیر چار چوب دروازه
defensive U منطقه دفاعی شامل دروازه
send-off U حرکت اسبها از دروازه شروع
gatehouses U اطاق یازندان بالای دروازه
in U توپی که وارد دروازه شده
nineteens U علامت تعویض دروازه بان
gatehouse U اطاق یازندان بالای دروازه
in- U توپی که وارد دروازه شده
send-offs U حرکت اسبها از دروازه شروع
nineteen U علامت تعویض دروازه بان
gateposts U تیر چار چوب دروازه
field goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
heaviest U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
heavies U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
peel U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
peels U گذراندن گوی حریف از دروازه کروکه
heavier U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
A creaking gate hang long. <proverb> U یک دروازه شکسته مدتها سرپا می ایستد.
goal kick U ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
goal throw U پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
faubourg U قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
battering ram U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
drop goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
battering rams U میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
hanging-post U [تیرک عمودی که در یا دروازه به آن آویزان می شود.]
uprights U تیرهای عمودی دروازه فوتبال امریکایی
heavy U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
dropped goal U رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
end zone U منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
stickside U سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
headman U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
inhibits U ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
smothers U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
inhibit U ورودی دروازه که سیگنال خروجی را بلاک میکند
slotting U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
smother U شیرجه دروازه بان برای مهار گوی
three state logic U دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
short side U خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
headmen U پاس دادن به یار نزدیک دروازه حریف
place kick U توپ را از روی زمین با پا بطرف دروازه زدن
slot U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com