English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
missfire U عمل نکردن گلوله
misfires U عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfired U عمل نکردن گلوله مانع اتش
misfire U عمل نکردن گلوله مانع اتش
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
to keep it up U ول نکردن
infests U ول نکردن
infesting U ول نکردن
infest U ول نکردن
infested U ول نکردن
disassociated U همکاری نکردن
disassociate U همکاری نکردن
indulging U مخالفت نکردن
indulged U مخالفت نکردن
indulges U مخالفت نکردن
disapprove U تصویب نکردن
indulge U مخالفت نکردن
withdraws U قبول نکردن
to make no mention of U ذکر نکردن
disassociates U همکاری نکردن
disassociating U همکاری نکردن
to keep at arms length U اشنائی نکردن با
to keep one's distance U اشنایی نکردن
square deals U تقلب نکردن
square deal U تقلب نکردن
to be d. to U توجه نکردن به
omittance is no quit tance U مطالبه نکردن
missfire U عمل نکردن
disoblige U ممنون نکردن
no go <idiom> U موافقت نکردن
discountenance U تصویب نکردن
discommend U توصیه نکردن
disaffiliate U همکاری نکردن
disapproves U تصویب نکردن
rejection U قبول نکردن
to pass by any thing U رعایت نکردن
disclaims U قبول نکردن
disbelieves U باور نکردن
disobey U اطاعت نکردن
disobeyed U اطاعت نکردن
withdraw U قبول نکردن
disbelieve U باور نکردن
disbelieving U باور نکردن
disbelieved U باور نکردن
disclaim U قبول نکردن
disobeys U اطاعت نکردن
disclaimed U قبول نکردن
disclaiming U قبول نکردن
disobeying U اطاعت نکردن
abort ریشه نکردن
to miss the goal U گل نکردن [ورزش]
plead not guilty U اقرار به جرم نکردن
to misbehave oneself U درست رفتار نکردن
put (something or someone) out of one's head (mind) <idiom> U به موضوعی فکر نکردن
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
standpat U ورق عوض نکردن
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
fall out of use <idiom> U از چیزی استفاده نکردن
to turn to account U بهرمندشدن از ضایع نکردن
to play not guilty U اقرار بگناه نکردن
to lose interest U جلب توجه نکردن
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
disapprove U رد کردن تصویب نکردن
let it all hang out <idiom> U پنهان نکردن چیزی
to be in disagreement [with somebody] U موافقت نکردن [با کسی]
not my cup of tea <idiom> U با چیزی حال نکردن
understates U حقیقت را افهار نکردن
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
understate U حقیقت را افهار نکردن
to keep an oath inviolate U نقض نکردن سوگند
understated U حقیقت را افهار نکردن
understating U حقیقت را افهار نکردن
disapproves U قبول نکردن رد کردن
disapprove U قبول نکردن رد کردن
disapproves U رد کردن تصویب نکردن
to turn a d. ear to U توجه نکردن به بی اعتنایی کردن به
disregards U اعتنا نکردن عدم رعایت
underplaying U دست خودرا ادا نکردن
underplayed U دست خودرا ادا نکردن
failure U عمل نکردن گیر سلاح
underplay U دست خودرا ادا نکردن
failures U عمل نکردن گیر سلاح
disbelieved U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieve U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
married failure U عمل نکردن اتصالی مین
disbelieving U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
depersonalization U توجه نکردن به هویت فردی
beyond grasp U درک نکردن بیرون ازحدادراک
disbelieves U اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
underplays U دست خودرا ادا نکردن
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
disregarded U اعتنا نکردن عدم رعایت
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
disregarding U اعتنا نکردن عدم رعایت
off one's high horse <idiom> U تحقیرآمیز و مغرورانه عمل نکردن
aborted U ریشه نکردن عقیم ماندن
goof off <idiom> U کار نکردن یاجدی نبودن
aborting U ریشه نکردن عقیم ماندن
except U : مستثنی کردن مشمول نکردن
to not lift a finger <idiom> U اصلا هیچ کاری نکردن
aborts U ریشه نکردن عقیم ماندن
to be at strife [with somebody] [over something] U موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
to be split [over something] [with somebody] U موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
disregard U اعتنا نکردن عدم رعایت
shoot the works <idiom> U از هیچ تلاشی مضایقه نکردن
(can't) stand <idiom> U تحمل نکردن،دوست نداشتن
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) U موافقت نکردن [با کسی] [سر چیزی]
line of impact U خط اصابت گلوله
impact U اصابت گلوله
hits U اصابت گلوله
impacts U اصابت گلوله
hit U اصابت گلوله
hitting U اصابت گلوله
married failure U عمل نکردن خوشه اتصال مین
turn one's back on <idiom> U کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
Keep oneself to oneself. U پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
malfunction U [ اندام یا ماشین و غیره ] درست کار نکردن
an incredulous smile U لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
impact point U محل اصابت گلوله
angle of incidence U زاویه اصابت گلوله
point of impact U محل اصابت گلوله
burst U محل اصابت گلوله
bursts U محل اصابت گلوله
impact area U منطقه اصابت گلوله ها
Welsh U زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
to have packed up [British E] U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to fall over [computer, programme, ...] U [موقتا] کار نکردن [دستگاهی یا برنامه ای و غیره]
refuse U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refusing U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
welch U زیر قول زدن بتعهدخود عمل نکردن
lay off <idiom> U بیش از این استفاده نکردن (دارو،سیگار)
not to lose sight of U ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
refuses U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
refused U قبول نکردن مضایقه تفاله کردن فضولات
to crap out U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
off balance <idiom> U فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
vertical probable error U خطای اصابت قائم گلوله
pattern U نقشه طرح اصابت گلوله ها
patterns U نقشه طرح اصابت گلوله ها
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
surface of impact U سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
absolute deviation U انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
pings U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinging U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
ping U صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
hits U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting U اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
do not coin money <idiom> U پول چاپ نکردن [پول چاپ نمی کنم]
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
geometrical percentage U درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
trend U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends U مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
fire ball U گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
clues U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue U گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
frangible bullet U گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
inventory fraction U نسبت درصد ذخیره مهمات درصد ذخیره مهمات
dud U منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
splinterproof U ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
velocity jump U جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
cent- U درصد
cent U درصد
centi- U درصد
rates U درصد
rate U درصد
cents U درصد
percentage U درصد
percent U درصد
point U درصد
per cent U درصد
percentages U درصد
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate U گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
percent salt U درصد نمک
volume percent U درصد حجمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com