Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pit a pat
U
درحال بال بال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
high water
U
دریا درحال مد
amok
U
درحال جنون
station
U
جا درحال سکون
stationed
U
جا درحال سکون
stations
U
جا درحال سکون
latent
U
درحال کمون
nascent
U
درحال تولد
spot
U
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
spots
U
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
orbiting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
gaggle
U
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
gaggles
U
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
die
U
توپی که درحال افتادن برروی زمین است
functioning
U
درحال کار
dying
U
درحال نزع
moribund
U
درحال نزع
rising
U
درحال ترقی یا صعود
spitting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
pounce
U
درحال حمله با پنجه
pounce
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced
U
درحال حمله با پنجه
pounced
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces
U
درحال حمله با پنجه
pounces
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing
U
درحال حمله با پنجه
pouncing
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
ongoing
U
درحال پیشرفت
transient
U
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
transient
U
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
transients
U
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
transients
U
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
choreograph
U
طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
choreographed
U
طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
choreographing
U
طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
choreographs
U
طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
sniffle
U
درحال عطسه صحبت کردن
sniffled
U
درحال عطسه صحبت کردن
sniffles
U
درحال عطسه صحبت کردن
sniffling
U
درحال عطسه صحبت کردن
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
tranquil
U
بی جنبش درحال سکون
fliers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
flyer
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
flyers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
aglow
U
درحال اشتعال
hover
U
درحال توقف پر زدن
hovered
U
درحال توقف پر زدن
hovers
U
درحال توقف پر زدن
dormant
U
درحال کمون
hang up
U
درحال معلق ماندن
hang-up
U
درحال معلق ماندن
hang-ups
U
درحال معلق ماندن
stranger
U
در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
hibernation
U
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
streamer
U
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
streamers
U
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
heel
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
sacking
U
درحال یورش وچپاول
struck
U
درحال اعتصاب
suspense
U
درحال تعلیق
amort
U
درحال مرگ
blushingly
U
درحال شرمندگی
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
declining industry
U
صنعت درحال تنزل
enrapture
U
درحال جذبه انداختن
enravish
U
درحال جذبه انداختن
fall into abeyance
U
درحال وقفه افتادن
feverous
U
درحال تب
flagrante delicto
U
درحال ارتکاب جرم
flier
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
flutteringly
U
درحال اشفتگی مضطربانه
goods intake
U
کالاهای درحال تحویل
goods inwards
U
کالاهای درحال تحویل
goods receiving
U
کالاهای درحال تحویل
hang ten
U
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
in a wrought up state
U
درحال عصبانی
in child birth
U
درحال زایمان
in one's cups
U
درحال میگساری و مستی
in plant
U
درحال رویش درحال رشد
in suspense
U
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
intermediate stock
U
موجودی کالاهای درحال ساخت
is on the wane
U
درحال کاهش یا نقصان است
jump kick
U
شوت درحال پرش
kissing kind
U
درحال اشتی
lamber
U
کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
neutrino
U
ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
on one's knees
U
درحال خضوع
on stream
U
درحال فعالیت
on the boil
U
درحال جوشیدن
overtaking vessel
U
ناو درحال سبقت
perdu
U
درحال کمین
perdu or due
U
درحال کمین کمین کنان
perdue
U
درحال کمین
perlexedly
U
درحال اشفتگی
picketings
U
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
pit a pat
U
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
present arms
U
سلام درحال پیش فنگ
ramblingly
U
درحال گردش یاولگردی
reelingly
U
درحال تلوتلو
Other Matches
suspensive
U
درحال توقف
sejant
U
درحال جلوس
to be on the grin
U
درحال پوزخندبودن
suspensive
U
درحال تعلیق
shiveringly
U
درحال لرز
at the present moment
U
درحال حاضر
For the time being. At peresent. presently.
U
درحال حاضر
about to do something
<idiom>
U
درحال انجام کاری
sejant
U
درحال چمباتمه زدن
sobersided
U
فروتن درحال هوشیاری
swing up
U
درحال تاب خوردن
the belligernt powers
U
دولتهای درحال جنگ
saleintiant
U
درحال جست وخیز
saleint
U
درحال جست وخیز
The ship is loading.
U
کشتی درحال بارگیری است
to grind out an oath
U
درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
to dye in the wool
U
درحال خامی رنگ کردن
to dye in grain
U
درحال خامی رنگ کردن
sliding tackle
U
تکل درحال لیز خوردن
rehabilitant
U
بیمار یا معلول درحال نوتوانی
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
cell phone users while driving
U
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
the dying father said
U
پدر که درحال مردن بود گفت
to souse a burning house
U
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
Prices are rising ( falling ) .
U
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
underway replenishment
U
تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
Irans industry is progressing.
U
صنعت ایران درحال ترقی است
at this time
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
unpopulated
U
تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
transient target
U
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com